رسته‌ها
خون فروش
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 15 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 15 رای
✔برگرفته از متن کتاب:
سکوت و وحشت سراسر خانه را فراگرفته بود. دلهای افراد خانواده لبریز از اضطراب و درد بود. مادر در گوشه ای افتاده و آنچنان رنگ پریده بود که گویی بی هوش است. اقوامش اطراف او را گرفته بودند و او را دلداری می دادند. پدر غمزده و عصبانی به روی تختخوابش لمیده و در افکار پراکنده خود غوطه ور بود. عبدالحمید کودک یکساله در گهواره اش خوابیده و بی آنکه گرفتاری های پدر و مادرش را احساس کند، با گوشه پیراهنش بازی می کرد و لبخند نمکینی به لب داشت. عبدالحمید از شعله ها و شراره های اضطراب و التهابی که خانواده اش را دربرگرفته بود، کاملا بی خبر بود. یکی از خویشاوندان اتاقها را جستجو می کرد تا لباسها و اسباب بازیهای عمار را که سه روز قبل گم شده بود، جمع آوری کند و آنها را دور از چشم پدر و مادرش پنهان نماید. این گوشه ای از زندگی خانواده مراد بود. عمار فرزند چهار ساله مراد مفقود شده و با همه کوشش هایی که برای یافتن وی به عمل آمده بود، نتیجه ای نبخشیده لذا اندوه، درد، گریه و دلهره از همه سوی جان و قلب افراد خانواده را می خورد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
92
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1399/01/27

کتاب‌های مرتبط

The Hate You Give
The Hate You Give
5 امتیاز
از 2 رای
شهر خشن
شهر خشن
4 امتیاز
از 5 رای
شبهای دوبه چی
شبهای دوبه چی
3.9 امتیاز
از 19 رای
میهمانی دشت مگیدو
میهمانی دشت مگیدو
4.2 امتیاز
از 27 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خون فروش

تعداد دیدگاه‌ها:
1
خون فروش
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک