رسته‌ها

خاطرات آیت الله العظمی سید علی خامنه ای

خاطرات آیت الله العظمی سید علی خامنه ای
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 60 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 60 رای
این کتاب اولین کتاب درباره ی خاطرات آیت الله العظمی سید علی خامنه ای می باشد و از دو جهت مهم است:
1. این خاطرات بخش مهمی از تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران می باشد.
2. و از جهتی دیگر به خاطر اینکه این کتاب خاطرات یک رهبر اسلامی می باشد.
این کتاب خاطرات آیت الله العظمی سید علی خامنه ای از سال 1358 تا نیمه اول سال 1394 را شامل می شود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
1341
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
amirghorbani
amirghorbani
1394/09/10

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خاطرات آیت الله العظمی سید علی خامنه ای

تعداد دیدگاه‌ها:
17
در متون اسلامی حاکمان و کارگزاران به خصلت هایی وصف شده اند که به برخی از آنها در اینجا اشاره می کنم:۱-عدالت محوری:رسول خدا(ص)فرمودند:یک لحظه امام عادل از عبادت هفتاد سال برتر است.کافی ج۵،ص۱۷۵(من که به عدال بودن این آقا اعتماد ندارم)۲-مسئولیت پذیری:پیامبر اکرم در این باره می فرمایند:آگاه باشید!همه شما در برابر تعهدات خود،نگهبان و مسئولید،پس حاکم و کارگزار در مقابل مسئولیتی که بر عهده دارد،در برابر مردم مسئول و متعهد است.ارشادالقلوب،ص۱۸۴(اگر حکام ما مسئولیت پذیر بودند کشور به این وضع نبود)۳-خیرخواهی برای مردم:امیرالمؤمنین در این باره می فرمایند:ای مردم!به راستی من بر شما حقی دارم و شما نیز بر من حقی دارید؛اما حق من بر شما این است که خیرخواه شما باشم.نهج البلاغه،خطبه۳۴،(این یکی دیگه اصلا!!!:(()۴-مهربانی با مردم:امام سجاد(ع)در این باره می فرمایند:حاکم باید همانند پدری مهربان برای مردم باشد.الفقیه،ج۲،ص۶۲۱(وا حسینا)۵- بخشندگی:امیرالمومنین می فرمایند:برترین حاکمان و کارگزاران کسانی اند که سه ویژگی به آنها داده شده باشد:مهربانی،بخشش و عدالت.تحف العقول،ص۳۱۹(شوخی می کنید!!!!)۶-امیرمومنان در بخشی از نامه خویش به عثمان بن حنیف می نویسند:پیشوای شما از دنیا به دو لباس کهنه و از خوراک به دو قرص نان بسنده کرده است.نهج البلاغه،نامه۴۵(حرفشو نزن!!!!) جمع بندی:خدا به دادمون برسه!!!!!
حرف من در درجه ی اول ربطی به بشار اسد نداشت. حرف من در مورد سیاست های حکومت خودمون و نتایجش بود. آقای دبیرزاده یعنی من باید یک حرف رو چند بار تکرار کنم؟ من دارم می گم اگر کار به اینجا کشیده حکومت خودمون یکی از مقصران اصلی ماجراست.
بله من هم اگر قرار باشه بین داعش و اسد یکی رو انتخاب کنم اسد رو انتخاب می کنم. اما این ربطی به حرف من نداره. صحبت من اینه که ما هم در فراهم کردن فضا برای به وجود آمدن گروه هایی مثل داعش مقصریم. اگر منظور بنده رو از اون خاطره متوجه شده بودید گیر نمیدادید به بشار اسد!! من دارم در مورد یک دیکتاتور دیگه ای صحبت می کنم که به ما خیلی نزدیکتر از بشار اسده.
در ضمن؛ اینکه می خواستید به من یاد بدید به دوستم احترام بذارم واقعا هم توهین آمیز بود و هم نشانه ی اینکه متوجه نشدید که این خاطره رو به خاطر علاقه و دلسوزی برای دوستم و از سر درد گذاشتم. نه برای توهین بهش.
این حرفت برای من سنگین بود
به آقای ERS
ببینید در انگلیسی یک فرمول استراتژیک (البته میدانم شما دل خوشی از این واژه ندارید) هست که Lesser evil یا بدیگر سخن آنچه که کمتر بد است ،
دمکراسی اگر قرار باشد طالبان و وهابی و داعش را بجای اسد سر کار بگذارد ، بزیان مردم سوریه و همه جهان خواهد بود ، پس ازین روست که مردم لیبرال و آزاده سوریه، اسد را که نماینده ثبات و همبستگی سکولار سوریه است را صدها بار به آلترناتیو به اصطلاح دمکراسی خواهان که نماینده اش وهابی ها و مزدوران عثمانی باشند بیشتر تر جیح میدهند، و دیپلماتهای اروپایی هم پشت پرده اسد را به آلترناتیو به اصطلاح دمکراتیک آن ترجیح میدهند ،
باز هم میگویم نظامهایی همچون دمکراسی و دیگران ، بخودی خود هدف نیستند بلکه ابزاری برای سامان و رفاه جامعه اند و اگر به اصطلاح دمکراسی ثبات و یکپارچگی و امنیت جامعه را به خطر بیاندازد هیچکس خواهان آن نیست ، و نباید کسی بزور این دمکراسی را به ملتی که هنوز به بلوغ و یا آمادگی فرهنگی و سیاسی نرسیده ، تحمیل کند .
دبیر زاده
در جواب حرف های بی ربط شما:
۱. اگر این خاطره رو زیر این کتاب گذاشتم برای این بود که گوینده خاطرات این کتاب رو مقصر به هدر رفتن خون جوانان ایرانی از جمله دوست خودم می دونم
۲. اون رفیقی که ازش یاد کردم رو از ته دلم دوست دارم. و دردم و هم اینه که داره خودشو تلف می کنه. از سر درد بود گفتم سوختم. به خاطر دلسوزی ام بود دردم آمد و سعی کردم منصرفش کنم. ازش به زشتی یاد نکردم. فقط گفتم که احمقش کردن. بله چون احمق شده. لازم نکرده شما به من بگی بهش احترام بذارم! شما حتی اونو نمی شناسی! من اونو از بچگی می شناسم و هزار بار بیشتر از شمای خارج نشین بهش علاقه دارم. ابن حرف شما بدترین توهین و کج فهمی ای بود که در این سایت در مورد من شده
۳. در مورد سوریه احتمالا حرف من رو نخوندید یا نفهمیدید. من گفتم اگر ریشه ی قضیه ی سوریه رو دنبال کنید میرسید به این جا که دلیل دخالت ابران در سوریه این هست که خط تدارکات حزب الله رو باز نگه داره و چرا می خواد خط تدارکات حزب الله باز بمونه؟ چون می خواد به درگیری بی معنا با اسرائیل ادامه بده. اگر حکومت ایران چنین استفاده ای از سوریه برای چنین هدف بی معنی نمی کرد آمربکا و ترکیه و عربستان و ... هم به فکر خارج کردن سوریه از دست ایران نمی افتادند (به احتمال زیاد). و در نتیجه داعشی هم به وجود نمی آمد که امروز لازم باشه جوانان ایرانی با اون ها بجنگند
هدف من دفاع از ترکیه و عربستان و آمریکا و سایر فاسدین عالم نیست. من دارم در مورد کار های نابخردانه این حکومت و نتایجش صحبت می کنم.
متاسفم به خودتون زحمت فکر کردن روی حرف دیگران نمی دید و بی ربط اظهار نظر می کنید.
۴. در مورد بشار اسد : بشار اسد هم مثل سایر دیکتاتورهای این منطقه است. امیدوارم همگی روزی به جایی خیلی گرم که شایسته اش هستن برن... البته ببخشید که نمی دونستم شما به همسر بشار اسد علاقه دارید. عذر می خوام از شما ....
حفیفت اینست که همه اقلیت های دینی و سکولارهای سوریه طرفدار و حامی اسد اند
رمز بقای اقوام آرامی ومسیحی ویهودی ومسلمان در شام که پس از جنگ جهانی اول به سوریه و لبنان و اردن تقسیم شده بردباری فرمانروایان در گذر قرون متمادی در برابر ادیان گوناگون می باشد.
ترکان عثمانی که سلطان را خلیفه جهان اسلام,البته برای سنیان, می پنداشتند نیک دریافته بودند که تحریک مردم با دست بردن در عقاید انها حاصلی در پی نخواهد داشت.
در عمل ودر بیشتر موارد ظلمی که بر مسلمانان می رفت شامل دیگر ادیان نیز می شد و حتی در پاره ای موارد عثمانی ها صلاح را در دادن معافیت های گمرکی به اقوام دیگر برای رونق بازرگانی می دیدند.
ملی گرایی افراطی ترکان جوان تیشه بر ریشه منطقه زد وتحریک اروپاییان با دامنزدن به ملی گرایی باعث می شد تا برای نمونه ارمنیان شرق آناتولی با تحریک روس ها قیام کرده وپس از گرفتن امتیاز از عثمانی توسط روسیه ارمنیان در برابر تیغ خونبار عثمانی ها بدوندفاع مانده وقدرت های اروپایی تنها اشک تمساح بریزند.
در کشورهایی چون سوریه و افغانستانکه بحث ملیت جا نیافتاده ومردم بر اساس باور های خود در جامعه تقسیم بندی می شوند حکومت هایی همچون خاندان اسد تنها گزینه برای بقای کشور می باشد.
گیریم که اسد رفت و عده ای اتوکشیده اروپا دیده ودارای گرین کارت آمریکا بر سوریه مسلط شدند آیا واقعا گمان می برید واقعا خودشان به برپایی سیستم دموکراسی باور داشته و از منافع شخصی وگروهی دست می کشند؟

*******************************
در این میان کشور اردن در این ناحیه گرفتار بلا تا کنون گویا به دلایلی همچون استواری سیاست های خاندان هاشمی جان بر برده باشد.
جناب ERS
من این کتاب را نخوانده ام ولی گمان میکنم که این خاطره و دیدگاه شما ربطی به این کتاب ندارد.
درباره اینکه اسراییل و فلسطین ربطی به ما ندارد حرف شما درست و با شما تا اندازه ایی موافقم
اما آن رزمنده دلاور گرامی -همکلاسی پیشین شما ،حرف درستی زده، چون تکفیری ها و داعش پرورده عربستان و ترکیه اند ،و هدف آنها گسترش خلافت وهابی-اسلامی است که آشکارا دشمنی خود را با شیعیان اعلام کرده اند و ایران کشوری شیعی است، پس اگر مخالفان اسد پیروز شوند دامنگیر ایران هم خواهد شد، و باید به آنهایی همچون آن مرد گرامی که شما ازو بزشتی یاد کردید، که به جنگ با وهابی ها میروند احترام گذاشت، و رسانه های آلترناتیو اروپا و آمریکا که به رسانه های main stream وابسته نیستند نیز ، از کوشش ایران را در جنگ با تروریستهای عثمانی-وهابی ستایش میکنند ،
دیگر اینکه دشنامهای زشتی که شما به همسر اسد دادید بسیار بیجا و نارواست و بدور از نقد منطقی و ادب و مردانگی است، حفیفت اینست که همه اقلیت های دینی و سکولارهای سوریه طرفدار و حامی اسد اند ، و حتی در خود آمریکا و اروپای غربی نیز آرام آرام دارند به این نتیجه میرسند که اسد تنها عاملی است که میتواند از پیروزی وهابی-تکفیری ها جلوگیری کند،
به شما توصیه میکنم دراینباره نوشتارهای Robert Fisk جورنالیست نامدار انگلیسی را در روزنامه سرشناس The Independent انگلیس را بخوانید.
حالا که ایشون خاطره تعریف می کنن... چطوره من هم یه خاطره تعریف کنم؟ این حضرت آقا بد نیست بدونه اگر قرار به خاطره تعریف کردن باشه این ملت خاطره زیاد داره ... که «این سینه پر است»...
چند هفته پیش یکی از دوست های قدیمی ام رو بعد از مدت ها دیدم. ظاهرش نسبت به سابق کلا فرق کرده بود. محاسن فراوان گذاشته بود و از نوع لباس هاش و کلامش مشخص بود که در این سال ها تبدیل به یه حزب اللهی کامل شده...
راستش همیشه دلم واسه این رفیقم می سوخت. از همون بچگی همیشه یه جورایی گیچ میزد. نمی تونست درست حرف بزنه. نمی تونست درست روی یه موضوعی تمرکز کنه. وضع درس و نمراتش داغون بود. معلوم نبود وضع کارهاش چه جوریه زندگی اش چه جوریه؟ ولی واقعا بچه مظلومی بود و من همیشه یه حس دلسوزی عمیق بهش داشتم. بعد از سوم دبیرستان درس رو ول کرد و رفت سربازی. بعد از سربازی هم رفت توی سپاه و سپاهی شد.
همین چند وقت پیش که دیدمش با کلی خوشحالی رفتم طرفش و شروع کردم باهاش خوش و بش کردن . وسط حرف زدن دیدم سرفه های خیلی بدی می کنه. پرسیدم چی شده؟ اولش هی می گفت هیچی نیست. بعد که سرفه هاش ادامه پیدا کرد و منم کلی اصرار کردم شروع کرد به تعریف کردن. گفت که اعزام شده بوده به سوریه. چند وقتی اون جا بوده و یه روز که ظاهرا توی شرق دمشق بوده تروریستها از سلاح شیمیایی استفاده می کنن و این دوست من هم بی از سر بی تجربگی کلی از اون گاز سمی رو استنشاق کرده و از اون موقع سینه هاش بد جور آسیب دیده. واسه همین هم برگشته ایران برای مداوا. گفت یه ماه دیگه دوباره اعزام داره و دوباره قراره بره...
سعی کردم راضیش کنم نره. ازش پرسیدم که چرا فکر می کنی وظیفه داری یری اونجا؟!
برگشت یه نگاه عاقل اندر سفیه به من انداخت و گفت اگه ما نریم فردا تو باید با تروریست ها توی خود ایران بجنگی ...
سوختم. واقعا سوختم. نه از طرز نگاه و لحن حرفش. سوختم واسه این که نمی دونستم برای این پسر گیج چه جوری توضیح بدم که دروغ بارشون کردن؟
همون هایی که به جای در نظر گرفتن منافع ملی؛ ایران رو درگیر قضیه ی اسرائیل کردن که مطلقا ربطی به ایران نداره؛ همون جماعتی که منافع و حاکم بودنشون در درگیری و جنگ با غربه همون کسانی که ایران رو منزوی و بی آبرو کردن؛ کسانی که ایران رو تبدیل به کارت بازی برای روسیه کردن؛ کسانی که در این ۳۷ سال جز در خطر قرار دادن ابران هیچ کار دیگه ای نکردن ؛ همون جماعت دروغ گو امروز در مورد امنیت ایران حرف می زنن!! هدفشون از درگیری در سوریه اینه که خط تدارکاتی حزب الله رو باز نگه دارن تا بتونن به اسرائیل ضربه بزنن. خب آخه اسرائیل به ما چه ربطی داره؟ اول می رن گند میزنن و ایران رو وارد قضیه ای می کنن که هیچ ربطی به ایران و مردم ایران ندازه. بعد که اوضاع به هم می ریزه بر می گردن ملت رو احمق می کنن که : آی مردم! اگر امروز در سوریه نجنگیم فردا باید در ایران بجنگیم!! یکی نیست به این بی ایمان های دروغ گو بگه که آخه از اول غلط کردید که ایران رو وارد درگیری با اسرائیل کردید که حالا مجبور باشید جوان های ایرانی رو به خاطر بشار اسد و همسر فاحشه اش بفرستید سوریه! ایران رو از اول وارد مسایل بی ربط به امنیت ایران می کنن تازه بعدش هم میان در مورد امنیت ایران حرف می زنن! یه مشت دروغ گو کثیف ...
البته من این حرف ها رو به دوستم نگقتم. نتونستم بهش بگم احمقش کردن.ازش خواهش کردم مراقب خودش باشه. باهاش خداحافظی کردم و رفتم. الان چند هفته از روزی که دیدمش می گذره و من هنوز دارم می سوزم به خاطر حرف هایی که نتونستم بهش بگم.
خاطرات آیت الله العظمی سید علی خامنه ای
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک