رسته‌ها
در پیرامون مادیگری
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 30 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 30 رای
چنانکه میدانیم فلسفه مادی از غرب از آخرهای زمان قاجار به ایران آمد . نخستین کسی که به این فلسفه نقد نوشت شادروان کسروی است.
در این کتاب شادروان کسروی به فلسفه مادی میپردازد آن را روشن میگرداند و با دلیلهای خردمندانه آن را رد میکند.
بخشی از کتاب :
... باید دانست که نیچه و باخنر و شوپنهاور و دیگر یاران ایشان که بنیادگزاران فلسفه مادی هستند با دروغ می‌جنگیده اند ولی در جستجوی راستی نبوده اند . با دروغ جنگیدن و در جستجوی راستی بودن دو چیز جداگانه ایست . این نکته بزرگیست که باید آن را روشن گردانید . بارها کسانی از دروغ‌هایی به ستوه آیند و با آن‌ها به نبرد برخیزند و آن‌ها را براندازند ولی راه به راستی ها نتوانند و در میانه سرگردان مانند . به ویژه آنان که از دروغ سخت برآشوبند و خشم پرده بر جلو چشم ایشان فرو هلد که از دیدن راستی‌ها باز مانند . می‌خواهم بگویم جوش و خروش نتچه و یاران او بیهوده نبوده . لیکن به نتیجه درستی نرسیده‌اند و خود نمی‌توانستند رسید . ...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
27
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
reza447reza447
reza447reza447
1391/09/15

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی در پیرامون مادیگری

تعداد دیدگاه‌ها:
53
در اخر اضافه کنم من فردی بی سواد هستم و نمیخوام به کسی فخر و فضل فروشی کنم به قول سقراط هیچ نمیدانم
و شما دوستان یاد میگیرم
پورفر عزیز
این هماهنگی و نظم در جهان که شما میگویی که یک هدفی را دنبال میکند و مانند ساعت است ساعت ساخته میشود و کل اجزای ان با هم کار میکنند تا یک هدف را برآورد بکنند و هدف ان نشان دادن ساعت است ام اگه جهان را ساعت فرض کنیم جهان با بی نظمی هایش مانند یک ساعت خراب میماند که هیچ هدفی را برآورد نمیکند و اگه میخواهی بگویی جهان با این بی نظمی هایش خالقی داشته باشد باید بگی خالق توانایی نبوده که جهان را ناقص افریده بعد دوست عزیز میلیارد ها سیاره توی جهان وجود دارد از بین این میلیارد ها سیاره کاملا منطقی است که فرض کنیم سیاره ای مثه زمین به صورت تصادفی در فاصله ای بین ستاره هایش قرار گرفته است که بتونه توش حیات تشکیل بشه و نیازی به هدف نیست با فرض اینکه این رویداد بسیار نادر باشد باز یکی این خصوصیت را داشته است ساعت ساخته شده است برای رفع دانستن زمان و هماهنگ کردن با زمان و کارهامون نردبان را ساخته ایم برای بالا رفتن از جایی همه کارها در دست انسان برای رفع نیازش ساخته شده است این دنیا برای رفع نیاز چه کسی ساخته شده است؟؟
بعد نظم موجود در طبیعت اینگونه است که سیستم ھای طبیعی از این نوع است. اجزاء مختلف بر اثر تصادف در کنار ھم قرار میگیرند و حد واسطھای ناپایدار از میان میروند و تنھا اجزائی که به صورت
پایداری با دیگر اجزاء در ارتباط ھستند باقی میمانند نظم ایده ایست ذھنی و نه قانونی خارجی
شما میگویی حیات پیچیده تر از ان است که از ماده بیجان تشکیل شود و خلق الساعه ست:
آزمایشھای پاستور نشان داده که حیات بصورت "آفرینش یکباره" (خلق الساعه) پدید نمی آید. ھر موجودی از والدین خود بوجود می آید نه از ماده بیجان
تا مدتھا این عقیده وجود داشت که برخی موجودات بصورت خلق الساعه بوجود می آیند. مثلاً مگس ھا از مرداب، کرم ھا از
میوه و میکروب ھا از غذا بوجود می آیند. لوئی پاستور و جان تندال با آزمایشھایی نشان دادند که ھیچ موجودی بصورت خلق السائه بوجود نمی آید، به این معنی که ھر موجود زنده
ای والدی دارد
نظریه زیست زایی مورد تایید تمامی زیست شناسان است اما تعارضی با پیدایش حیات ندارد. شاید ریشه ی این انتقاد برابر دانستن خلق الساعه
با پیدایش خود به خود باشد. در فرضیه پیدایش خود به خود، حیات بصورت خلق الساعه بوجود نمی آید
ھر موجودی والدی دارد که سلسله این والدھا به سلول ھای ساده ابتدایی می رسد. والد سلول ھای ابتدایی، بیومولکول ھای سوپ اولیه حیات است و والد این بیومولکول ھا ماده
بیجان است
در مورد قوانین در کامنت های قبلی ام سخن گفته ام
شادی زی :x
پورفر جان بینش بیخدا به صورت خردگرایی شکاک فراتر از ماده گرایی است و هیچ پیش شرطی برای نپذیرفتن روح یا چیز دیگر ندارد
اینکه هر چیزی که فعلا وجود دارد و قابل اثبات است و ما ان را قبول داریم نشانه مادی گرا بودن ما نیست اگر چیزی به معنای غیر دینی ان اثبات شود ما ان را قبول میکنیم و هیچ دیواری به نام مادی گرایی نداریم که ما را از باور به ان باز دارد بحث ھای پرسروصدایی بر سر تعریف بیخدایی در گرفته است. بعضی تئیست ھا اصرار داشته اند که بیخدایی را باید به معنای بسیار محدود آن یعنی انکار وجود ھرگونه خدایی تعریف نمود ھنگامی که تئیست ھا به سادگی این تعریف از بیخدایی را پیش فرضمی گیرند، سوءتفاھم ھا و سوءتعبیرھای بسیاری در بحث و جدل ھاشان با بیخدا ھا پیش می آید
در ضمن در علم بیوتکنولوژی و ساختارهای زنده تبدیلات صورت بندی در بیوپلیمرهاست این مبحث میگه ساختار پایدار چیه و چرا به وجود می آید و خیلی مرتبط با دانش بیوشیمی است که دنباله مبحث ان خودگردهمایی را داریم که نشون میدهد برای داشتن ساختار بیولوژِیکی نیازی به نیروی ماورایی نداریم

بودای عزیز
کسی از فلاسفه نگفته خدا با جادو جنبل جهان را اداره می کند،یعنی مثلا یه جا وایستاده ورد میخونه،تا جهان پیش بره!!!
معتقدند و معتقدیم که خدا جهان با اسباب و عللش اداره می کنه،این اسباب و علل هم،همین قوانین فیزیک و بیوشیمی و زیستی است که شما بهش اشاره کردی...
بحث اینست که این قوانین از کجا آمده اند؟ قانونگذارش کیست؟ آخر هر قانونی نیازمند به قانونگذاری است،یهو که خود بخود بوجود نمیاد...
حالا نگم یهو،شما میگی طی سال های بسیار...بحث اینه که این ماده ی بی شعور چگونه(حتی طی سالهای بسیار) توانسته است در تکامل و حیات بدین حد برسد؟
این هماهنگی در عالم از کجا آمده؟؟؟ این قوانین و هماهنگی ای که دانشمندان روز به روز کشفیاتشان روی آن بنا می کنند،چگونه بوجود آمده(مثال نقض برایم نزن) چرا که در کل می بینیم هماهنگ است...
این نظم و به هم پیوستگی و هماهنگی از ماده بی شعور پدیدار شده؟
ما می گوییم قدرتی برتر از طبیعت و ماده ی محدود،که در بند زمان و مکان است،اینها را پدید آورده و استدلالمان هم واضح است،
خود بخود سنگ روی سنگ بند نمی شود،حالا چه برسد کیهان با این همه شگفتی و این همه راز و رمزش که هنوز دانشمندان برای شناخت آن اندر خم یک کوچه اند...
اصلا من نادان! می خواهم نظر شما را به عنوان یک آته ئیست بدون تعصب آگاه،در مورد این سوالات مشخص بدانم.

از بدترین گمراهیها گفتگو از راز آفرینشو آغاز جهان است . یک کسی آن را از چه راه تواند پیدا کرد ؟!.. آیا جز گمان و انگار راهی دارد ؟!.. یک کسی اگر ساختن اتومبیل را در کارخانهاش ندیده و چگونگی آن را در کتاب هم نخوانده از دیدن اتومبیل چگونه تواند راه ساختن آن را بداند ؟! .. یک اتومبیل کوچکرا نتوان دانست چه رسد به این جهان بزرگ بیکران ! چرا آن را در پرده نمیگزاریم و به خاموشی نمیگراییم !! مگر
همه چیز را دریافتهایم که آن را نیز دریابیم ؟!

اینجا مقایسه ساختن ماشین با جهان هستی است ذهن ما عادت کرده است برای هر چیزی علتی بیابد در صورتی که جهان هستی برای علت و معلول می باشد و براساس قوانین ان اداره میشود و جایی برای روح و خدا نمیگذارد همین اشتباه را برای قوانین طبیعت مرتکب میشویم و ان را با قوانین بشری مقایسه میکنیم مثلا قانون گرانش قانون قتل نیست که بپرسی قبل از ان چه بوده است و از کجا امده است و چرا ثابت و خلاناپذیر؟؟
قانون طبیعت تغییر نمیکند و همیشه ثابت است انچه که تغییر میکند روندی است که براساس قوانین در طبیعت جاری است مثال حل شدن نمک در آب
یکم بیشتر فیزیک و زیست بخوانیم میفهمیم که نیازی به عامل بیرونی نیست
آراستگی و نظم و غایت شناسی استاد کسروی ستودنی است که احتمالا متاثر از آراء ارسطوست اما علم زیست شناسی که ارسطو استاد این علم بود تمام براهین زیستی را مرتفع و علت شناسی می کند
ضمنا چطور می شود گفت فلاسفه فقط با دروغ می جنگیده اند و در جستجوی حقیقت نبوده اند !
برای مرحوم کسروی احترام قائل بودم ولی دانش اندکی داشتند و میشه گفت پروفسور بالتازی بودند
شما اگر زیست یک جفت پرستوک را به اندیشه سپارید ناگزیرید به هستی آفریدگار و به دانش او خَستُوان گردید . که به آنها آموخته نر و ماده با هم زیستکنند ؟

تولید مثل الزاما با لذت جنسی همراه نیست باکتری ها از طریق mitosis تولید مثل میکنند که فاقد عمل جنسی است در طول فرگشت جاندارانی بودند که هیچ احساسی موقع تولید مثل نداشتند با این حال باقی ماندند و به اینکار ادامه دادند جاندارانی نیز بودند که حسی نداشتند کششی هم نداشتند در نتیجه نیز ادامه نسل نیز ندادند و ما الان انها نیز نمیبینیم بنابراین ما جاندارنی را میبینیم که تولید مثل کردند در طول تاریخ حالا چه با احساس جنسی و چه غیر لذت جنسی
یعنی الان تولید مثل میکنیم پس خدا وجود دارد چون شما میخواهی خزانه ژنتیکی خود را منتقل کنی چرا میخواهی اینکار را انجام بدی رجوع شود به علم اوولوشن
در ضمن در علم بیوتکنولوژی و ساختارهای زنده تبدیلات صورت بندی در بیوپلیمرهاست این مبحث میگه ساختار پایدار چیه و چرا به وجود می آید و خیلی مرتبط با دانش بیوشیمی است که دنباله مبحث ان خودگردهمایی را داریم که نشون میدهد برای داشتن ساختار بیولوژِیکی نیازی به نیروی ماورایی نداریم
این اثر نا شناخته اثر با ارزشی است که من هم تا به حال توجهی نکرده بودم خوشحالم و سپاسگزارم از توجه دوستان
نقل قول از کتاب است:
آنچه این دریافت را روشنتر میسازد سامان و آراستگی هست که در جهان و کارهای آن پدیدار است .
چنانکه بارها گفتهایم اگر زیست آدمیان و جانوران را ( که در آن اندک نابسامانی نمودار است ) کنار بگزاریم سراسر جهان از روی سامان بسیار استواری پدید آمده و در هر گوشه آن یکرشته آراستگیها پدیدار است و این دلیل دیگر میباشد که این آفرینش بیهوده نیست و آن را آفریدگاری از روی دانش و توان پدید آورده و یکخواستی از آن دارد .
این را بارها گفتیم : سامان و آراستگی در یک چیزی نشان آنست که از بهر یک خواستی ساخته شده و بیهوده و به خودی خود پدید نیامده.
................................
شاید کسانی این دلیل را به این سادگی و آسانی بس نشمارند . ولی این دلیل بسیار استوار است . این ماده در برابر چشم ماست و ما میبینیم که چیزی دارای دانش نیست و بیگمان خودبخود پیدا نشده و خودبخود نمیگردد .
شما اگر زیست یک جفت پرستوک را به اندیشه سپارید ناگزیرید به هستی آفریدگار و به دانش او خَستُوان گردید . که به آنها آموخته نر و ماده با هم زیستکنند ؟ ... که آموخته از راه دور گل در نوکخود آورده لانه سازند ؟ .. که آموخته ماده چون تخم گزاشت به نوبت روی آن بخوابند ؟ .. که آموخته چون جوجه در آوردند آنها را بپرورند و بزرگ کنند ولی چون بزرگ شدند و بینیاز گردیدند به خودشان واگزارند و بیگانه شان شمارند ؟ ..
پیداست که اینها از بهر پایدار ماندن تخم پرستوست . ولی این پایداری را که خواسته و این راه را برای آن پدید آورده ؟ .. خود پرستوها که آگاهی ندارند و خواه ناخواه آن کارها را میکنند . پس کدام چیز دیگری آن را خواسته ؟! در اینجاستکه ما میگوییم : اگر چشم خرد باز است روشنتر از هستی خدا چیست؟!.
......................................................
از بدترین گمراهیها گفتگو از راز آفرینشو آغاز جهان است . یک کسی آن را از چه راه تواند پیدا کرد ؟!.. آیا جز گمان و انگار راهی دارد ؟!.. یک کسی اگر ساختن اتومبیل را در کارخانهاش ندیده و چگونگی آن را در کتاب هم نخوانده از دیدن اتومبیل چگونه تواند راه ساختن آن را بداند ؟! .. یک اتومبیل کوچکرا نتوان دانست چه رسد به این جهان بزرگ بیکران ! چرا آن را در پرده نمیگزاریم و به خاموشی نمیگراییم !! مگر
همه چیز را دریافتهایم که آن را نیز دریابیم ؟!
تنها در این زمینه نیست . درباره همگی میگوییم : هر آن چه راه بازی ندارد نباید در آن به اندیشه پرداخت و
به سخن زبان باز کرد و همه بی راهیها از این جا برخاسته است .
دوست من بودا
البته ملحد معنایی خاصی دارد! که در فرهنگ دینی به انسان های ماتریالیست و آته ئیست کلا گفته می شود...
شاید نباید این لفظ را به کار می بردم،
البته در کامنت هایتان فرق زیادی بین ماتریالیست(اینکه طبیعت همین ماده و انرژی است و چیزی ورای نیست) و آته ئیست(اینکه خدایی وجود ندارد) نگذاشتید...ولی بحث من این بود که شاید،شاید یک آته ئیست نیز در نظر خود متعصب باشد! هر چند که به ظاهر می گوید من آزاداندیشم...
در پیرامون مادیگری
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک