رسته‌ها

سید حسن تقی‌زاده
(1257 - 1348 هـ.خ)

سیاستمدار و نویسنده
مشخصات:
نام واقعی:
سیدحسن تقی‌زاده
تاریخ تولد:
1257/07/05 خورشیدی
تاریخ درگذشت:
1348/11/08 خورشیدی (91 سالگی)
محل تولد:‌
تبریز
جنسیت:‌
مرد
ژانر:‌
تاریخی و سیاسی
زندگی‌نامه
سیدحسن تقی‌زاده (۱۲۵۶ تبریز - ۱۳۴۸ تهران)، از رهبران انقلاب مشروطیت، از رجال سیاسی بحث‌انگیز معاصر و از شخصیت های علمی و فرهنگی ایران معاصر، در زمره کسانی است که جمعی به شدت هوادار و موافق، و مخالفانی از طیف‌های گوناگون دارد. منابع زیادی درباره او انتشار یافته، اما جنبه‌هایی از زندگی سیاسی او هنوز ناشناخته، کم‌شناخته و در معرض مجادلات سیاسی است. سیدحسن تقی‌زاده در آخر رمضان ۱۲۹۵ قمری برابر با ۵ مهر ۱۲۵۷ خورشیدی در خانواده‌ای روحانی در تبریز به دنیا آمد. پدرش سید تقی امام‌جماعت مسجد بازارچه در محله خیابان تبریز و مکتب دار، مردی عالم و زاهد، و از شاگردان شیخ مرتضی انصاری در حوزه نجف بود. او بیشتر مدت روز را صرف عبادت و حضور در مسجد برای اقامه نمازجماعت می‌کرد. سیدحسن از چهارسالگی، و به هدایت پدر، خواندن قرآن کریم را آغاز و در پنج سالگی آن را ختم کرد. از هشت سالگی تحصیل مقدمات عربی و از چهارده سالگی تحصیل علوم عقلی، ریاضیات و نجوم و هیئت را شروع کرد. در حکمت قدیم، طب جدید، علم تشریح و هیئت جدید درس خواند. در مدرسه آمریکایی با علوم جدید آشنا شد. اصول فقه را نزد میرزا محمود اصولی و حاج میرزاحسن فراگرفت. علوم جدید و زبان فرانسوی را دور از چشم پدر همراه با رفیقش میرزا محمدعلی‌خان تربیت نزد میرزا نصرالله خان سیف‌الاطباء (پسر میرزا عبدالعلی سیف‌الاطباء) به مدت پنج سال (۱۲۷۸-۱۲۷۳) آموخت. چند سال بعد، حدوداً از بیست سالگی، بر اثر آشنایی با نوشته‌های طالبوف و میرزا ملکم خان ناظم‌الدوله و نویسندگان تجددخواه روزنامه‌های فارسی خارج از کشور، نظیر اختر، پرورش، ثریا، حبل‌المتین و حکمت، و کتاب های عربی چاپ مصر و کتاب های ترکی چاپ عثمانی، تمایل شدید به علوم جدید غربی، اندیشه‌های سیاسی اروپایی، افکار آزادی‌خواهانه، ضداستبدادی و تجددطلبانه یافت، تا جایی که به همراه تربیت و جمعی دیگر، برای ترویج این اندیشه‌ها، محفلی روشنفکرانه در تبریز تشکیل داد و در ۱۳۱۹ همراه همان دوستانش قصد تأسیس مدرسه‌ای به نام «تربیت» را با هدف ترویج آموزش به روش غربی و اندیشه‌های غربی داشتند، اما بر اثر مخالفت شماری از روحانیان و حکمی که به تفسیق دادند، مدرسه دایر نشد. سپس با همکاری محمدعلی تربیت، میرزا سید حسین خان عدالت و یوسف اعتصامی ملقب به اعتصام‌الملک (پدر پروین اعتصامی) کتاب فروشی تربیت را به قصد ترویج معارف و آشنا ساختن مردم به اصول حکومت ملی و آزادی‌طلبی تأسیس کرد که کتاب های فرنگی و عربی جدید می‌فروخت و محل آمد و رفت متجددان و آزادی خواهان آذربایجانی بود. در دوره استبداد صغیر این کتاب فروشی را غارت کردند و آتش زدند. در ۱۳۲۰، با همکاری همان دوستان، دوهفته‌نامه گنجینه فنون را منتشر کرد، که پس از یک سال و نیم انتشار، و ظاهراً بر اثر سفر تقی‌زاده و تربیت به خارجه و شیوع وبا در ایران، تعطیل شد. سیدحسن تقی‌زاده از ۱۳۲۲ تا شعبان ۱۳۲۳ به سفر و سیاحت، مطالعه و دیدار و گفت و گو در قفقاز، عثمانی، لبنان، سوریه و مصر پرداخت و با برخی نویسندگان، روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی، از جمله تختینسکی، جرجی زیدان، زین‌العابدین مراغه‌ای، جلیل محمدقلی‌زاده، و همکاران اصلی نشریه‌های فارسی‌زبانی که در این شهرها منتشر می‌شد مراوده داشت.
بیشتر
ویرایش

کتاب‌های سید حسن تقی‌زاده
(16 عنوان)

آخرین دیدگاه‌ها

تعداد دیدگاه‌ها:
1


روزنامه شرق

آرشیو چهار‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۹، شماره ۳۹۲۶

دیپلماسی


نگاهی به تقی زاده در سالگرد درگذشتش

چهره دوگانه تقی زاده

 محمدعلی بهمنی قاجار حجت ی


سیدحسن تقی زاده در سال ۱۲۵۷ خورشیدی در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش پشت سر گذاشت و در نخستین فعالیت فرهنگی همراه چند نفر از نزدیکان خود کتابخانه ای در شهر تبریز افتتاح کرد و آنجا را به قرائتخانه و پاتوق روشنفکران زمان خود تبدیل کرد. گشایش این کتابخانه، تقی زاده را خیلی زود با تحولات جهان و ارکان و مفاهیم نظم نوین آشنا کرد. در سال ۱۲۸۱ درحالی که تنها ۲۴ سال داشت، به جهت نشر افکار و عقاید خود و با کمک جمعی دیگر از فرهیختگان تبریز نشریه «گنجینه فنون» را تاسیس کرد. مدتی بعد تقی زاده سفری به کشورهای منطقه از جمله قفقاز و مصر داشت و از شام و بیروت نیز بازدید کرد. او در این سفر با جمعی از دانشمندان و محققان از جمله جرجی زیدان آشنا شد و با اندوخته ای از دانش و تجربه بیشتر به تبریز بازگشت و رساله ای تحت عنوان «تحقیق حالات کنونی ایران» منتشر کرد. تقی زاده در یک خانواده مذهبی رشد کرد. پدرش روحانی بود و خود نیز در جوانی مانند پدر جامه روحانیت بر تن داشت. به زودی با اندیشه های فتحعلی آخوندزاده و طالبوف آشنا شد و خواستار تغییر و تحول در ساختار سیاسی ایران و ایجاد حکومت نوین مبتنی بر ملی گرایی، مدرنیته، قانون مداری و حکومت مرکزی قدرتمند شد. تقی زاده در آستانه انقلاب مشروطه از جایگاه بالایی در جامعه تبریز برخوردار بود و با ایراد خطابه های پرشور در محافل مشروطه خواهان تبریز، افکار مترقی و بینش بالای سیاسی اش مورد توجه مردم قرار گرفت و پس از پیروزی انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در جریان نخستین انتخابات پارلمانی ایران اهالی تبریز او را به نمایندگی خود انتخاب کردند. هنگامی که به عنوان نماینده تبریز در مجلس اول انتخاب شد هنوز به ۳۰سالگی نرسیده بود و این باعث شد در ابتدای ورود به مجلس توسط دیگر نمایندگان چندان جدی گرفته نشود اما با چند نطق آتشین آن چنان نمایندگان را تحت تاثیر قرار داد که هرکدام برای جلب دوستی و هم نشینی او با دیگران رقابت می کردند. در مجلس اول رویکرد تقی زاده نزدیک شدن به نیروهای تندرو مخالف محمدعلی شاه بود. تقی زاده به سرعت با «اجتماعیون عامیون» و «انجمن آذربایجانی ها در تهران» و دیگر انجمن های مشابه پیوند خورد و با توجه به توانایی های شخصی به یکی از رهبران اصلی مخالفان محمدعلی شاه تبدیل شد. برخلاف آنچه در منابع دست اول آمده است، سیدحسن تقی زاده در قبال محمدعلی شاه قاجار رویکردی سراسر خصمانه اتخاذ نکرد و حتی در مواردی به تجلیل از پادشاه وقت قاجار پرداخت و جهت مصالحه میان شاه و مجلس کوشید و خود بعدها از اینکه این تلاش ها با تندروی عده ای به بن بست رسید، ابراز تاسف کرد. باید در نظر داشت که فریدون آدمیت و احمد کسروی، دو نویسنده برجسته تاریخ مشروطیت، نگاه خوبی به سیدحسن تقی زاده نداشتند و از وی چهره ای به شدت تندرو ترسیم کرده اند که نقش اصلی را در واقعه ترور «اتابک اعظم» و بعدها «سیدعبدالله بهبهانی» داشته است؛ این در حالی است که به هیچ وجه نمی توان نقش تقی زاده در این تندروی ها را اثبات کرد. برخی اقدامات مشروطه خواهان تندرو که اوج آن ترور اتابک اعظم و سوءقصد به جان محمدعلی شاه بود، مانع از مصالحه میان شاه و مجلس شد و زمینه ساز انحلال مجلس و به توپ بستن مجلس شد. این حوادث به وقوع جنگ داخلی میان قوای استبداد و مشروطه خواهان، محاصره تبریز و سرانجام فتح تهران و عزل محمدعلی شاه از سلطنت انجامید. قوای محمدعلی شاه پس از به توپ بستن مجلس در تلاش برای دستگیری تقی زاده بودند. تقی زاده در روز به توپ بستن مجلس به دلیل کسالت در خانه بود و هنگامی که از حرکت قوای شاه جهت بازداشت خود و دوستانش اطلاع یافت، به همراه دهخدا، تربیت و بسیاری دیگر از مشروطه خواهان به سفارت انگلستان پناهنده شد. به دنبال مذاکرات انجام شده میان دربار و سفارت، تقی زاده از ایران تبعید شد و به اروپا رفت و در آنجا فعالیت های خود علیه محمدعلی شاه را ادامه داد. در مقاله ای که در شماره ۱۵ اکتبر ۱۹۰۸ در تایمز لندن نوشت، از مظالم استبداد و قزاق ها و روس ها آنچه را که خواست بر قلم جاری کرد. مدتی بعد و هم زمان با محاصره تبریز توسط قوای شاه، مخفیانه به تبریز مراجعت کرد و در روزهای سخت تبریز در کنار مردم این شهر بود. نقش سیدحسن تقی زاده در اقدامات خشونت آمیز آن روز ها قابل اثبات نیست اما درباره ارتباط او با جریان ها و انجمن های تندرو نیز هیچ شکی وجود ندارد. تقی زاده در بیان خاطرات خود درباره تلاش هایش برای جلوگیری از اقدامات افراطی انجمن ها و ایجاد تعادل در مناسبات سیاسی سخن گفته و همچنین در انتقاد از کارنامه خود و یارانش می گوید: «مشروطیت ابتدایی و مجلس ملی [مجلس اول] هم نقایص و معایبی داشت و گاهی حتی معایب فاحشی داشت». تقی زاده همچنین درباره برخی رفتارها در قبال محمدعلی شاه صراحتا از لفظ «بی عدالتی» استفاده می کند و معتقد است اگر مجموعه ای از حوادث، اعتماد میان شاه و مجلس را بر هم نمی زد، محمدعلی شاه به چنان سرنوشتی دچار نمی شد. در دوره دوم مجلس شورای ملی، ایران برای نخستین بار ساختار حزبی را تجربه کرد و بیشتر نمایندگان از میان دو طیف «دموکرات» و «اعتدالیون» انتخاب شدند. حزب دموکرات یک جریان مترقی و البته تندرو بود و سیدحسن تقی زاده در جوانی با نبوغی که از خود نشان داد، به یکی از برجسته ترین و تاثیرگذارترین چهره های دموکرات تبدیل شد. با وجود نزدیکی تقی زاده به جریانات تندرو، وی در این سال ها نیز رویکرد نسبتا معتدلی اتخاذ کرد و جهت آرام کردن فضا تلاش کرد و با وجود برخی اتهامات و شایعات مبنی بر دست داشتن او در اعدام شیخ فضل الله نوری، از این اقدام نیز انتقاد کرد. در سال های مجلس دوم اختلافات میان دو طیف مجلس بالا گرفت و کار به ترور تعدادی از اعضای دو جناح کشیده شد. پس از ترور سیدعبدالله بهبهانی (از رهبران اعتدالیون) سیدحسن تقی زاده متهم اصلی این ترور شناخته شد و مجبور به ترک کشور شد. تقی زاده ابتدا به اروپا و سپس به آمریکا سفر کرد و پس از آغاز جنگ جهانی اول راهی آلمان شد. تقی زاده در سال های سکونت در غرب به مطالعات ایرانشناسی پرداخت و پس از سفر به آلمان با گردآوری ملی گرایان و نخبگان سیاسی و علمی ایران از نقاط مختلف جهان «کمیته ملیون ایرانی» را در شهر برلین پایه گذاری کرد و روزنامه «کاوه» را تاسیس کرد. فعالیت تقی زاده در آلمان، چه از جنبه های علمی و چه از نظر سیاسی با تاثیرات عمیقی بر جامعه ایرانی همراه شد. از منظر علمی روزنامه کاوه به مهم ترین نشریه در زمینه پژوهش در باب تاریخ و فرهنگ و هویت ایرانی تبدیل شد و مجموعه نفیسی از آثار برجسته ترین شرق شناسان ایرانی و غربی در آن گردآوری شد. از منظر سیاسی نیز فعالیت های تقی زاده و یارانش که به نوعی از موفقیت انقلاب مشروطه قطع امید کرده بودند، ایده های جدیدی نزد نخبگان سیاسی ایران مطرح کرد و سرنوشت سیاسی ایران را نیز برای همیشه تغییر داد. تقی زاده در ایام دوری از وطن نیز به صورت غیابی به نمایندگی مجلس انتخاب شد. اما پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۰۱ خورشیدی بود که شرایط برای ازسرگرفتن فعالیت های سیاسی او آغاز شد و بار دیگر به عنوان نماینده در مجلس پنجم به تلاش های خود ادامه داد. تقی زاده در مجلس پنجم با وجود روابط حسنه با رضاخان در کنار معدودی از دیگر نمایندگان صراحتا با خلع قاجار که می توانست بدعتی نامبارک در ساختار سیاسی ایران باشد، مخالفت کرد. این مسئله استقلال عمل سیدحسن تقی زاده در تصمیم گیری های سیاسی اش را نشان می دهد. با وجود مخالفت با خلع قاجار، تقی زاده پس از مدت کوتاهی انزوا بار دیگر به عرصه سیاسی ایران بازگشت و در سال ۱۳۰۷خورشیدی به عنوان والی خراسان منصوب شد. در سال ۱۳۰۸ به سفارت ایران در لندن تعیین شد و در سال ۱۳۰۹ به وزارت مالیه منصوب شد. در همین سال ها قرارداد نفت ایران و انگلیس به دنبال مذاکراتی که طی آن تقی زاده سرپرست هیئت مذاکره کننده ایرانی بود، تمدید شد. تقی زاده سال ها بعد اعلام کرد که این قرارداد برخلاف میل باطنی او و با دستور رضاشاه منعقد شده و او در جریان این مذاکرات «آلت فعل» بوده است. تقی زاده به عنوان سفیر ایران در فرانسه نیز انتخاب شد. همزمان با سفارت تقی زاده در فرانسه نشریات این کشور رشته انتقادهایی در قبال رضاشاه مطرح کردند، با وجود نارضایتی دربار و درخواست از تقی زاده جهت تلاش برای جلوگیری از انتشار مقالات این چنینی، تقی زاده انتشار مطالب انتقادی را امری عادی و روندی دموکراتیک در این کشور دانست که این مسئله موجب خشم بیشتر رضاشاه و عزل تقی زاده از سفارت ایران در فرانسه شد. تقی زاده پس از این حوادث به ایران بازنگشت. او در اروپا اقامت کرد و در این سال ها پژوهش های ایران شناسی خود را از سر گرفت. تقی زاده در سال ۱۳۱۰ در آلمان با دختری آلمانی ازدواج کرد و نام او را عطیه گذاشت. این ازدواج تا پایان عمر دوام داشت اما فرزندی از آن حاصل نشد. اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه زمینه ساز بازگشت دوباره تقی زاده به عرصه سیاسی ایران بود. تقی زاده به سمت وزیر مختار ایران در لندن منصوب شد. سپس در مجلس پانزدهم شورای ملی بار دیگر به نمایندگی انتخاب شد. در این سال ها سیدحسن تقی زاده با بیش از ۶۰ سال سن و بیش از سه دهه فعالیت سیاسی و با کوله باری از تجربه، نقش تاثیرگذاری در بهبود اوضاع آشفته ایران پس از اشغال کشور داشت و به ویژه در راستای حفظ حکومت مرکزی و جلوگیری از ملوک الطوایفی شدن تلاش کرد. بخشی از ارزنده ترین اقدامات تقی زاده در آن سال ها، رویکرد او در قبال اشغال آذربایجان به دست قوای شوروی و تشکیل فرقه دموکرات بود. در این مدت تقی زاده به دلیل محبوبیت و نفوذی که در زادگاه خود داشت، از طریق عناصر محلی در داخل آذربایجان به مقابله با فرقه پرداخت و نیز در سیاست داخلی ایران و در عرصه های جهانی فعالانه جهت حفظ تمامیت ارضی ایران و پاکسازی آذربایجان از لوث وجود عناصر شوروی تلاش کرد. پس از پایان غائله فرقه نیز سیدحسن تقی زاده پیشگام در تصویب قانون عفو عمومی بود و به این ترتیب منجر به بخشودگی بسیاری از افراد فریب خورده و اعضای فرقه دموکرات شد. مدت ها بعد و در سال ۱۳۲۷ تقی زاده در یک سخنرانی معروف به مخالفت خود با تمدید قرارداد نفت با انگلستان و اینکه این قرارداد به دستور رضاشاه منعقد شد اشاره کرد و مشروعیت این قرارداد را سلب کرد و به این ترتیب مقدمات حرکت عمومی برای ملی شدن صنعت نفت فراهم شد. تقی زاده از سال ۱۳۲۸ همزمان با تاسیس نخستین دوره مجلس سنا به نمایندگی مجلس سنا و ریاست آن انتخاب شد. در تلاطم های سال های وزارت مصدق (اردیبهشت ۱۳۳۰ تا مرداد ۱۳۳۲) با وجود نگاه منفی ای که مصدق به تقی زاده داشت اما او هرگز با عناصر و عمال بیگانگان علیه مصدق همکاری نکرد. حتی پس از سقوط مصدق، سیدحسن تقی زاده با درخواست دادستان نظامی به منظور تکفیر مصدق به تندی مخالفت کرد. در سال های ریاست تقی زاده در مجلس سنا، نقش وی در تعدیل و آرام کردن فضای سیاسی ایران قابل توجه است. تقی زاده در سال ۱۳۴۶ به علت کهولت سن از همه فعالیت های سیاسی باز ماند. او حتی در واپسین سال های حیات به فرمان محمدرضا پهلوی به ریاست کنگره ایران شناسان درآمد. سیدحسن تقی زاده سرانجام در هشتم بهمن ۱۳۴۸ درحالی که بیش از ۹۰ سال از زندگی توفانی اش سپری می شد، به دلیل کهولت سن در تهران درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. تقی زاده رجلی پاکدست بود و با وجود ۶۰ سال خدمت در عالی ترین مقامات و مناصب، اندوخته مالی نداشت، چنانکه در وصیت نامه اش می نویسد: «جنازه من را به طور امانت دفن کنید تا همسرم بتواند بعدها آن را به نجف اشرف برده در کنار پدر و برادرم دفن کند. تقاضا دارم از آنجا که با وجود ۵۰ سال بیشتر خدمات ملی و مملکتی که اوقاتم مستغرق آن بود، اندوخته مالی برای معیشت مرفه عیال خود بعد از مرگ باز نگذاشته ام در صورت امکان سعی فرمایند مددی مالی مستمر از خزانه مملکت شاید به عنوان مستمری برای عیال من که عمری با وطن پرستی ایرانی از من و مصایی من پشتیبانی کرده و جز من کسی را ندارد برقرار کنند». شخصیت تاریخی سیدحسن تقی زاده را نمی توان با درنظرگرفتن یک مقطع خاص زمانی از زندگی وی مورد بررسی کامل قرار داد. هرچند در بیش از ۶۰ سال فعالیت های علمی، فرهنگی و سیاسی او تلاش برای مترقی کردن جامعه سنتی ایران به چشم می خورد اما در مجموع و برخلاف نظر دشمنان او، نمی توان سیدحسن تقی زاده را یک شخصیت غرب زده یا با نگاهی بدبینانه دین ستیز نامید. تقی زاده در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد، پدرش از علمای تبریز بود و خودش نیز جامه روحانیت بر تن داشت. شناختش از دین و مقبولیت بیانش در میان قشر مذهبی چنان بود که بعد از سقوط مصدق دادستان نظامی جهت تکفیر مصدق به تقی زاده رجوع می کند اما با پاسخ قاطعانه و منفی تقی زاده مواجه می شود. در تمام مقاطع زندگی، از دوران نمایندگی تا پایان عمر در سخنرانی ها و خطابه هایش علاقه و عشق او به دین اسلام آشکارا به چشم می خورد. در مجموع تقی زاده نه تنها ضدیتی با دین نداشت بلکه نشانه های آشکاری از تدین و دین مداری وی موجود است و آن برداشتی که از فعالیت های سال های جوانی او می شود، بیشتر به خاطر احساسات جوانی و اشتیاق ترقی خواهی وی بوده است که خود نیز در کهنسالی با نگاهی انتقادی به عملکرد آن سال های خود نگریسته است. از نظر سیاسی نیز با وجود همکاری نزدیکی که تقی زاده با محافل تندرو و افراطی داشت اما هرگز نشانه های دقیقی در ارتباط با صحت شایعات و اتهامات وارده بر او در دست نیست و خود همواره همه این شایعات را تکذیب کرد و در بیان خاطرات خود از نقش معتدل و میانجی اش جهت آرام کردن طرفین یاد کرده است، این در حالی است که شجاعانه از برخی اقدامات نادرست خود و یارانش در دوره های مختلف انتقاد کرده است. از منظر فکری، تقی زاده میهن پرست و ناسیونالیست بود اما میهن پرستی وی هرگز به افراط کشیده نشد، خود وی درباره ملی گرایی اش می نویسد: «من شخصا به ایرانیت سربلند و شرافتمند هستم و از اینکه نسبم به عرب [پیامبر] می رسد افتخار دارم و اگر مرا عرب بخوانند دلگیر نمی شوم. از اینکه زبانم ترکی بوده و از ولایت ترکی زبانم نیز کمال خرسندی و عزت نفس دارم و اگر مرا ترک بگویند (نه به قصد طعن و بی بهره بودن از ایرانیت) آن را بر خود توهینی نمی پندارم... لکن البته هیچ چیزی پیش من عزیزتر از ایران نیست و من خود را شش دانگ و صددرصد ایرانی می دانم، به همان اندازه که کاوه و فریدون یا کورش و داریوش ایرانی بودند، و راضی نیستم یک در هزار هم از ایرانیت خود را با چیز دیگری ولو شریف باشد مبادله کنم و ورد زبان من آن است که «چو ایران مباشد تن من مباد»». در مورد تهمت غرب گرایی اش نیز باید گفت که از جمله منتسب به تقی زاده درباره از فرق سر تا نوک پا غربی شویم نیز تفسیر بدی شده است، خود تقی زاده بعدها اظهار می دارد: «البته ما می خواستیم فرنگی مآب بشویم ولی هیچ وقت نمی خواستیم فرنگی بشویم» و تصریح می دارد: «و اگر چنانکه اشاره فرموده اید، من مردم را در بیست وهفت سال قبل به اخذ «تمدن فرنگی» از ظاهر و باطن و جسمانی و روحانی تشویق کرده ام هیچ وقت قصد این گونه تقلید مجنونانه و سفیهانه تجملی نبوده. بلکه قصد از تمدن ظاهری فرنگ پاکیزگی لباس و مسکن و امور صحی و تمیزی معابر و آب توی لوله، و آداب پسندیده ظاهری و ترک فحش قبیح در معابر... و تقلید به آمدن سر وقت و اجتناب از پرحرفی بی معنی و بی قیمتی وقت... بوده. و مراد از تمدن روحانی میل به علوم و مطالعه و بنای دارالعلوم ها و طبع کتاب و اصلاح حال زنان و احتراز از تعدد زوجات و طلاق بی جهت... و پاکی زبان و قلم و احترام و درستکاری و دفع فساد و رشوه و مداخل و باز هزاران... امور معنوی و حقوقی و اخلاقی و آدابی دیگر بوده که تعداد آنها هم ده صفحه دیگر می شود». تقی زاده در ادامه مثالی می آورد: «من بدون یک ثانیه تردید ترجیح می دهم که وکلای مجلس قبای قدک و لباس گشاد هفتاد سال قبل را بپوشند و ریش داشته باشند ولی اگر جلسه ساعت سه ونیم اعلام می شود ساعت پنج نیایند، و شش ونیم رئیس به طالار جلسه نرود که نیم ساعت دیگر برای حصول اکثریت منتظر شود، و بیست دقیقه پس از حصول اکثریت باز جمعی برای سیگار و چایی و صحبت بیرون بروند و باز جلسه از اکثریت بیفتد. [اینها را ترجیح می دهم] به اینکه همه ریش و سبیل را بتراشند و یقه آهاری تازه زده، شیک و شنگول بر کل آداب اجتماعی پسندیده فرنگی پشت پا بزنند... بدبختانه ما نه تمدن ظاهری فرنگستان را گرفتیم نه تمدن معنوی آن را. از تمدن ظاهری جز قمار و لباس میمون صفت و خودآرایی با وسائل وارده از خارجه، و از تمدن باطنی آنها نیز هیچ چیز نیاموختیم جز آنکه انکار ادیان را بدون ایمان به یک اصل و یک عقیده معنوی دیگر، فرنگی مآبان ما آموختند. در این باب سخن آنقدر زیاد است که در پنجاه صفحه هم نگنجد».


 تقی زاده علاوه بر آنکه یکی از رجل سیاسی برجسته تاریخ ایران به شمار می رود در زمره محققان و مولفان و مترجمان بنام کشور نیز بود. وی به زبان های فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، عربی و ترکی تسلط داشت و با چند زبان دیگر نیز آشنا بود. در کارنامه علمی و پژوهشی تقی زاده تعداد پرشماری مقاله به زبان های مختلف در نشریات داخلی و خارجی به چشم می خورد. از ترجمه های او می توان به «تمدن های اولیه» تالیف گوستاو لوبون و «شگفتی های آسمان» تالیف فلا ماریون اشاره کرد. «مقدمه تعلیم عمومی» و کتاب ارزنده «از پرویز تا چنگیز» و کتابی تحت عنوان «گاه شماری در ایران قدیم» رساله ای در مورد «مانی و مانویت»، «تاریخ عربستان و قوم عرب»، «تاریخ انقلاب ایران» و بسیاری کتب و مقالات دیگر از جمله آثاری است که این دانشمند فرهیخته به رشته تحریر در آورده است. تقی زاده سابقه تدریس در دانشگاه را نیز در کارنامه داشت. در مجموع سیدحسن تقی زاده یک انقلابی پرآوازه، سیاست مداری برجسته و دانشمندی فرزانه بود و می توان او را یکی از برجسته ترین شخصیت های تاریخ معاصر ایران دانست.



عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک