رسته‌ها
زنی در استانبول
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 10 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 10 رای
از متن کتاب:
از کشتی که پیاده شدم، کمی مکث کردم تا سمتی را که می خواستم بروم، پیدا کنم! از کادي کوي سوار شده بودم. اسکله امین اونو پیاده شدم و می خواستم قدم زنان از راه ایاصوفیه و سلیمانیه به آکسراي بروم. مات و مبهوت بودم که خیره نگاهم میکرد. منتظر بود تا من سري تکان دهم، اشاره اي کنم و یا حرفی بزنم. مبهوت نگاهش هستم! از خستگی چشمانش معلوم بود دو- سه ساعت آخر شب ایران و سپیده ترکیه را در پرواز دلهره آوري سپري کرده است. با انگشتان کشیده اش، کتاب را به سینه اش می فشارد؛ حضورم را در ورق هاي آن می بینم و شکوه اش را در داستانم ثبت می کنم؛ داستان زندگی ام. خیره نگاهش می کنم. گونه هایی لاغر و گوشواره هاي مرواریدي بر گوش ها. چشمانی عسلی و لبانی پر از سوز و نیاز. می گذرم و می گذرد؛ با حسرت و حیرتی آمیخته در تمنا. همان موقع که سوار کشتی شدم، بی هوا در نیمکت کنار پنجره نشستم و محو تماشاي دریا شدم....
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
124
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1396/10/29

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زنی در استانبول

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
زنی در استانبول
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک