رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
محکوم به نیستی
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 397 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 397 رای
✔️ دختری 7 ساله در راه مدرسه توسط شخصی ناشناس مورد تجاوز قرار گرفته و سپس متجاوز او را خفه می کند.
داستان حول زندگی خانواده دختر بچه پس از این فاجعه می گردد و اینکه هر کدام از این افراد چگونه با حجم این فاجعه کنار می ایند و همینطور با خانواده هایی اشنا می شوند که وضعیت مشابه آنها را دارند. و البته که پلیس هم به دنبال قاتل است...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
elikhanum
elikhanum
1388/08/09

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی محکوم به نیستی

تعداد دیدگاه‌ها:
20
یکمی از صفحه ی اول رمان:
کابوس دقیقا هفده دقیقه قبل بعد از ساعت چهار، در آخرین بعد از ظهر یک روز گرم و آفتابی آوریل ماه، شروع شد. تا آن زمان جیل والتون خود را زن خوشبختی می دانست و اگر یکی از خیرنگارانی که بعدا جلوی خانه اش در خیابان تارلتون، شماره 1042جمع شده بودند، از او می پرسید که علت این خوشبختی را بگوید، به راحتی می توانست دلایلش را بشمرد.
با دستهایی که برای محافظت خود از حضور مزاحم دوربین ها و نور بی رحم و کور کننده ی فلاش ها بالا گرفته بود، می توانست با افتخار دلایل شانس خوبش را با انگشتان ظریف و کشیده اش، بشمارد.
اولین دلیل وجود جک بود، مردی که به سادگی تامش بود. هیچ چیز استثنائی در مورد او وجود نداشت و شاید کمی خشن هم به نظر می رسید، ولی مرد باوفا و صادقی بود که هشت سال پیش با او ازدواج کرده بود. دو انگشت بعدی اش، می توانست به دو دخترش تعلق بگیرد: جنیفر و سیندی، دو دختر خیلی متفاوت از دو مرد خیلی متفاوت. انگشت چهارمش، در توضیح شانس خوبش، مربوط به شوهر سابقش، مارک گالاگر بود. همه ی زنان نمی توانستند از رابطه ی آرام و دوستانه ای که جیل ادعا می کرد با شوهر سابقش دارد، برخوردار باشند. اگر چه همیشه این طور نبوداما چند سال اخیر برای هر دوی آنها حسن تفاهم خوشایندی به همراه آورده بود که شاید طی پنج سال زندگی مشترک، اصلا از آن برخوردار نبودند.
جیل، با صورتی که ده سال جوانتر از سن واقعی اش نشان می داد به چهل سالگی نزدیک می شد. اغلب سرحال بود و در یک خانه زیبا، در شهری زیبا زندگی می کرد. اگرچه لیوینگستون نیوجرسی هیجان زیبایی نیویورک را نداشت نداشت، اما محل امن و آرامی برای زندگی و بزرگ کردن بچه ها، به شمار می رفت. از آن گذشته، حتی در بدترین ترافیک ها، تا نیویورک یک ساعت فاصله بود و با تشکر از درآمد سرشار جک او یک دامپزشک بود، آنها هر قدر که دلشان می خواست، می توانستند به شهر سفر کنند. درآمد جک از پس مخارج تفریح او برمی آمد و لازم نبود جیل هم یک شغل تمام وقت داشته باشد.........
[quote='delowan']نمیدونم نظرم درسته یا نه اما رمانهای خارجی تاثیرگذارترن...فکر میکنم دلیلشم اینه که شخصیتها به واقعیت نزدیکترن و اغراق نشده همینطور روایت داستانشون خیلی گیرا و ملموسه .رمان ایرانی برام جذابیت نداره از این رو خیلی وقته که نمیخونمشون چون محتواشون اکثرا تکراری و چیزی مثل عشق و خیانته یا اگرم اجتماعی باشه خیلی قهرمان سازی میکنن.
منون میشم بیشتر رمانهای خارجی بذارین[/quote]
منم موافقم رمانای خارجی انواع متفاوتی دارن ولی تمام رمانای ایرانی کشکی و عشقیه(!):baaa:;-(:-(
تاحالا از این نویسنده نخوندم شلدون و کلارک همشو خوندم عالی بود میخام از این شروع کنم کتاباش چه طورن؟کدومش بهتره؟:stupid::baaa:
نقل قول:
کتاب "بیگانه ای با من است"نمیدونم مال این نویسندس یا نه؟

فک میکردم مال ماری هیکینز کلارکه.
ناظر لطفأ نظر قبلیمو پاک کن;-)
نمیدونم نظرم درسته یا نه اما رمانهای خارجی تاثیرگذارترن...فکر میکنم دلیلشم اینه که شخصیتها به واقعیت نزدیکترن و اغراق نشده همینطور روایت داستانشون خیلی گیرا و ملموسه .رمان ایرانی برام جذابیت نداره از این رو خیلی وقته که نمیخونمشون چون محتواشون اکثرا تکراری و چیزی مثل عشق و خیانته یا اگرم اجتماعی باشه خیلی قهرمان سازی میکنن.
منون میشم بیشتر رمانهای خارجی بذارین

موافقم،رمان های ایرانی اصلأ با رمانهای خارجی قابل قیاس نیستن.
کتاب "بیگانه ای با من است"نمیدونم مال این نویسندس یا نه؟
کتابهای این نویسنده واقعا قشنگن. ممنون ازتون.
اثار جوي فيلدينگ رو خيلي خيلي دوست دارم و اين كتاب محكوم به نيستي سومين كتابيه كه از اين نويسنده ميخونم.
دوست دارم بقيه كتابهاش هم اينجا باشه.
ممنون
من كتاب زماني براي گريستن نيست رو ميخوام :-):-)
نميدونم نظرم درسته يا نه اما رمانهاي خارجي تاثيرگذارترن...فكر ميكنم دليلشم اينه كه شخصيتها به واقعيت نزديكترن و اغراق نشده همينطور روايت داستانشون خيلي گيرا و ملموسه .رمان ايراني برام جذابيت نداره از اين رو خيلي وقته كه نميخونمشون چون محتواشون اكثرا تكراري و چيزي مثل عشق و خيانته يا اگرم اجتماعي باشه خيلي قهرمان سازي ميكنن.
منون ميشم بيشتر رمانهاي خارجي بذارين
واقعا از شما به خاطر زحمتاتون تشكر ميكنم وكاش سايت هاي مثل شما زياد بود ولي حيف كه
اينطور نيست وخيلي اندك هستن :x
محکوم به نیستی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک