رسته‌ها
مهتاب
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 25 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 25 رای
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
280
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
HeadBook
HeadBook
1392/09/14

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مهتاب

تعداد دیدگاه‌ها:
3
در آن روز که پدرم میمرد چند لحظه بیدار و هوشیار شده بود. بقول معروف (چراغ روشن کرده بود). جز من فرزند دیگری نداشت. من خیلی بچه بودم. در کلاس سوم دبستان خودم تحصیل میکردم. پیداست که پدرم چقدر دوستم میداشت. در انتهای یک بیماری چند ماهه که توش و توانش را ذره ذره ربوده بود چند لحظه بجال آمد. بیدار و هوشیار شد و پاشد و نشست و گفت: ناصر کجاست؟ مادرم به این امید که مریضش از خطر مرگ خلاص شده از خوشحالی فریاد کشید: هنوز از مدرسه برنگشته. بگو ببینم چه میخواهی؟ گرسنه ای؟ تشنه ای؟ آهی عمیق کشید. چشمانش پر از اشک شد و گفت..
نمیدونم شایدم اسم شخص اولش شفق باشه ...
خیلی خوشحال شدم از جواد فاضل داستانی دیدم ... یک داستان دیگر هم هست به اسم شفق از همین نویسنده . دوس داشتم بود و میخوندمش.
PDF
10 مگابایت
مهتاب
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک