رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
بالهایت راکجا جاگذاشتی؟
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 714 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 714 رای
مجموعه 13 داستان کوتاه
تگ:
عرفان
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
gorbenare
gorbenare
1388/07/05
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بالهایت راکجا جاگذاشتی؟

تعداد دیدگاه‌ها:
57
پرنده بر شانه های انسان نشست. انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت : اما من درخت نیستم، تو نمی توانی روی شانه من آشیانه بسازی.
پرنده گفت: من فرق درخت ها و آدمها را خوب می دانم اما گاهی پرنده ها و آدمها را اشتباه می گیرم. انسان خندید و به نظرش این خنده دارترین اشتباه ممکن بود.
پرنده گفت: راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی؟ انسان منظور پرنده را نفهمید اما باز هم خندید.
پرنده گفت : نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است. انسان دیگر نخندید. انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد، چیزی که نمی دانست چیست. شاید یک آبی دور، یک اوج دوست داشتنی.
پرنده گفت: غیر از تو پرنده های دیگری را نیز می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است. درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است، اما اگر تمرین نکند فراموش می شود. پرنده این را گفت و پر زد.
انسان رد پرنده را دنبال کرد تا اینکه چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد.
آنوقت خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت : "یادت می آید ؟ تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود. اما تو آسمان را ندیدی. راستی عزیزم بالهایت را کجا جا گذاشتی؟ "
انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد. آنوقت رو به خدا کرد و گریست....
عرفان نظرآهاری
سلام..من نتونستم دانلود کنم..راهنمایی فرمایید
پرنده گفت: من فرق درختها و آدمها را خوب میدانم.
اما گاهی پرنده ها و آدم ها را اشتباه میگیرم.
پریدن برای پرنده یک ضرورت است اما اگر تمرین نکند پرواز را از یاد می برد.
عرفان نظر آهاری-بالهایت را کجا جا گذاشتی؟
اینو دیروز خوندم... اصلا جالب نبود بنظرم. وقتی میخونی اصلا حس لطافت و خدا و عرفان و اینارو نداره یه حس کاملا عکس اینا رفت تو جونم.
هر بار که میخونم اشک ها امانم نمی دهد.انقدر لطیف و زیبا می نویسن که قابل وصف نیست.
آنوقت خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت : \" یادت می آید ؟ تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی . راستی عزیزم بالهایت را کجا جا گذاشتی ؟ \"
اه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
چرا نمی تونم دانلودش کنمhttp://ketabnak.com/images/smilie/swow.gifhttp://ketabnak.com/images/smilie/scry.gif
من عاشق کتاب های ایشون هستم .
عالیست:x:x
نمیدونم چرا ولی هرچی سعی میکنم این کتابو دانلود کنم ، نمیشه.
لطفا این ایراد رو بر طرف کنید
ممنون.
بالهایت راکجا جاگذاشتی؟
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک