با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، میتوانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید. برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
سازندگانِ این سرزمین
«روشنفکرانِ چه میخواهم»اند.
با یاد خدمتگزار ایران
استاد فقید سید حسن تقیزاده
▪️من مانندِ Julein Bend
که در نیمهٔ اوّلِ قرن بیستم از خیانتِ روشنفکران سخن به میان آورد نیستم و قصد توهین به هیچ روشنفکر راستینی را ندارم. از میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی بگیر تا سید حسن تقیزاده و دکتر ارانی و بهار و نیما یوشیج و صادق_هدایت و ذبیح بهروز، ولی در مجموع آنها را به دو گروه تقسیم میکنم:
الف. روشنفکرِ «نمیخواهم»
ب. روشنفکر ِ «چه میخواهم»
متأسفانه جامعهٔ عقلگریزِ ما همیشه به «روشنفکران نمیخواهم»
(امثال صادق هدایت) بها داده است و از «روشنفکر چه میخواهم»
(امثال سید حسن تقیزاده و دکتر ارانی) با بیاعتنایی و گاه نفرت یاد کرده است.
ولی آنها که سازندگان این سرزمیناند بیشتر همان «روشنفکران چه میخواهم»اند چه ارانی باشد و چه تقیزاده. در ایران برای این که شما مصداق روشنفکر نمیخواهم شوید کافی است که از مادرتان قهر کنید و بگویید «خورشتِ بادمجان را دوست ندارم» و یک عدد رمان پستمدرن کذایی و یا چند شعر جیغ بنفشِ بیوزنِ بیقافیه و بیمعنی (احمدای مُدرن) هم در این عوالم مرتکب شوید و به تمام کائنات هم بد و بیراه بگویید و دهنکجی کنید. ولی روشنفکر چه میخواهم شدن بسیار دشوار است و «خربزه خوردنی» است که حتی پس از مرگ هم باید «پای لرز» آن بنشینید.
از نکات عبرت آموز یکی هم این است که فرنگی جماعت نیز، برای روشنفکران نمیخواهم ما همیشه کف زدهاند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، صص ۵۷۳–۵۷۲
سید_حسن_تقی_زاده
۵ مهر ۱۲۵۷ تبریز
۸ بهمن ۱۳۴۸ تهران
در وطن دوستی و پاک دستی فروغی و تقی زاده نمیتوان شکی کرد. اما درک هردویشان از علت پیشرفت غرب بسیار سطحی است . تقی زاده و فروغی تزشان این بود که شاه در رأس امور باشد اما در چهارچوب قانون و مجلس عمل کند. در حالی که هرکسی که در راس قدرت نامحدود باشد(چه زمانی و چه عدم پاسخگو بودن به نهادهایی مثل مجلس و ...) به مستبد تبدیل خواهد شد . از این جهت فروغی و تقی زاده را میتوان با رفسنجانی مقایسه کرد.
شاید پس از "جامعه شناسی نخبه کشی" این کتاب بهترین اثری باشد که به تحلیلی جامعه شناختی از جامعه ایران و نمایانترین آنان "روشنفکران ایرانی" پرداخته است. روشنفکر ایرانی ملغمه خاصی است که حتی با خودش نیز صادق نیست. مارکسیستهایشان هنوز ریشه های باور مذهبی را در اعماق وجودشان دارند و روشنفکران دینی اش در ناکجا آباد به دنبال عدالت اجتماعی میگردند. با همه چیز و همه کس مخالفند و همواره در حال تقیه و دو رویی. همواره از سیر تحولات اجتماعی عقبتر و استاد تلفیق همه ایدئولوژیها با یکدیگر و در حرف همه کاره و در عمل هیچ و روشنفکر ایرانی چیزی نیست مگر آیینه ای تمام از جامعه ای که در آن زندگی میکند. در اداره نماز میخواند و در خانه عرق میخورد. طالب آزادی بی حد و حصر تمام زنان ایرانیست مگر دختر و خواهر و همسر و مادر خودش. در بحثها چنان افکار افلاطون را به دکارت و ارسطو را به کانت و سقراط را به نیچه میچسباند که در قوطی هیچ عطاری پیدا نشود. در سیاست افکاری منحصر به فرد دارد. خواهان حکومتی مرکزی مقتدر است و در عین حال طرفدار به رسمیت شناختن حق خود مختاری برای اقلیتها. مخالف حکومت مذهبیست ولیکن با فرهنگ غربی و مظاهر تمدن غربی سر جنگ دارد. خواهان عدالت اجتماعیست ولیکن مخالف کنترل دولت بر امور اقتصادی. در کنج خانه و در لابلای صفحات وب به دنبال انقلاب است و منتظر که مردم کاری بکنند و خلاصه آنکه روشنفکران ما نیز از همان سلک خودمانند. افرادی حراف و بی عمل و در یک حرف آقا یا خانم ملون. با تشکر از دوست عزیزی که این کتاب ارزشمند را در اختیار همگان قر ار دادند.
علی میرسپاسی استاد جامعه شناسی و مطالعات خاورمیانه در دپارتمان گالاتین دانشگاه نیویورک و و رئیس مرکز مطالعات ایرانشناسی دانشگاه نیویورک است. او از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ میلادی محقق مرکز کارنِگی بوده و در کالجهای همپشایر، اَمهرست، ماونت هولیوک، اسمیت و دانشگاه ماساچوست در شهر امهرست تدریس نموده است. زمینه پژوهش میرسپاسی، نظریههای اجتماعی مدرنیته، جامعه شناسی تاریخی، تطبیقی، جامعه شناسی دین، مطالعه فرهنگ و جوامع خاورمیانه، و اسلام و تغییرات اجتماعی میباشد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی روشنفکران ایران
سازندگانِ این سرزمین
«روشنفکرانِ چه میخواهم»اند.
با یاد خدمتگزار ایران
استاد فقید سید حسن تقیزاده
▪️من مانندِ Julein Bend
که در نیمهٔ اوّلِ قرن بیستم از خیانتِ روشنفکران سخن به میان آورد نیستم و قصد توهین به هیچ روشنفکر راستینی را ندارم. از میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی بگیر تا سید حسن تقیزاده و دکتر ارانی و بهار و نیما یوشیج و صادق_هدایت و ذبیح بهروز، ولی در مجموع آنها را به دو گروه تقسیم میکنم:
الف. روشنفکرِ «نمیخواهم»
ب. روشنفکر ِ «چه میخواهم»
متأسفانه جامعهٔ عقلگریزِ ما همیشه به «روشنفکران نمیخواهم»
(امثال صادق هدایت) بها داده است و از «روشنفکر چه میخواهم»
(امثال سید حسن تقیزاده و دکتر ارانی) با بیاعتنایی و گاه نفرت یاد کرده است.
ولی آنها که سازندگان این سرزمیناند بیشتر همان «روشنفکران چه میخواهم»اند چه ارانی باشد و چه تقیزاده. در ایران برای این که شما مصداق روشنفکر نمیخواهم شوید کافی است که از مادرتان قهر کنید و بگویید «خورشتِ بادمجان را دوست ندارم» و یک عدد رمان پستمدرن کذایی و یا چند شعر جیغ بنفشِ بیوزنِ بیقافیه و بیمعنی (احمدای مُدرن) هم در این عوالم مرتکب شوید و به تمام کائنات هم بد و بیراه بگویید و دهنکجی کنید. ولی روشنفکر چه میخواهم شدن بسیار دشوار است و «خربزه خوردنی» است که حتی پس از مرگ هم باید «پای لرز» آن بنشینید.
از نکات عبرت آموز یکی هم این است که فرنگی جماعت نیز، برای روشنفکران نمیخواهم ما همیشه کف زدهاند.
محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، صص ۵۷۳–۵۷۲
سید_حسن_تقی_زاده
۵ مهر ۱۲۵۷ تبریز
۸ بهمن ۱۳۴۸ تهران