رسته‌ها
شکاکان یونان
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 47 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 47 رای
فیلسوفان یونان، مجموعه‌ای از اندیشمندانی بودند که از نظر فکری در عین حالی که یک کل به هم پیوسته می‌باشند اما تناقضاتشان در وجهی عیان، آنان را متمایز از یکدیگر نشان می‌دهد. میان فلاسفه‌ی یونان، گروهی به حق، شاخص‌ترین هستند و شهره خاص و عام می‌باشند و گروهی دیگر به ناحق، در محاق تاریخی اندیشه‌ورزی قرار گرفته‌اند. سقراط، افلاطون و ارسطو از به‌نام‌ترین فلاسفه‌ی یونانی هستند که آراء و نظام فکری طبقه‌بندی شده آنان، برایشان موقعیتی ویژه در تاریخ فلسفه یونان به وجود آورده است؛ اما پیشاسقراطیان، سوفسطائیان، اصحاب آکادمی جدید، رواقیان، اپیکوریان و شکاکان یونانی همیشه در تاریخ فلسفه‌ی یونانی در محاق اندیشه بوده‌اند.
کتاب "شکاکان یونان" فرصتی مغتنم در زبان فارسی است که پس از کتاب "نخستین فیلسوفان یونان" تالیف دکتر شرف‌الدین خراسانی، به عنوان منبعی شایسته در زبان فارسی، فیلسوفانی را معرفی می‌کند که از اقبال کمتری در تاریخ اندیشه‌ورزی برخوردار بوده‌اند.
نویسنده "شکاکان یونان"، فلاسفه یونانی را در مواجهه با علم، به معنای یونانی آن، به دو دسته تقسیم می‌کند. مراد علم در نزد یونانیان «شناخت کنه و ذات و ماهیت اصلی اشیاء و امور و پی‌بردن به بطن حقیقت» است و نه به معنای امروزین آن؛ پس از این روی فلاسفه یونانی یا اهل جزمند و قائل به امکان علم و یا اهل شک هستند و منکر به امکان علم. نویسنده این اثر را بر مبنای دو کتاب، "شکاکان یونان" تالیف ویکتور بروشار و "پیرون، شکگرای یونانی" تالیف لئون روبن، ترجمه و تالیف کرده است؛ وی اخلاف و اعقاب شکاکان را در یونان تقسیم بندی می‌کند و جایگاه هر گروه را در رشد و تکامل شک‌گرایی بررسی می‌کند. فیلسوفان ایلیایی، هراکلیتوس، امپدوکلس، دموکریتوس، آناکساگوراس و سایر پیشاسقراطیان و سوفسطاییانی که در نضج یافتن نطفه‌ی شکاکان اصلی تاثیرگذار بودند، آراءشان مورد مداقه و بررسی واقع می‌گردد.
تگ:
یونان
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
178
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1398/05/30

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شکاکان یونان

تعداد دیدگاه‌ها:
2
همچون باد باشید آن گاه که از غار کوهستانیِ خویش برون می جهد. او می خواهد به نوایِ نایِ خویش برقصد و دریاها در زیرِ ضربِ گام هایش می لرزند و می جهند.
آنکه خَران را بال می دهد و ماده شیران را می دوشد. درود بر چنان جانِ نیکِ بی عنان که بسان طوفان بر تمامیِ امروز و تمامی غوغا فرا می رسد.
آن که دشمنِ همه ی تاجِ خار بر سران است و سر به جیب فروبردگان و همه ی برگ های پژمرده و گیاهانِ هرزه.درود بر چنان جانِ وحشی،نیک،آزاد و طوفانی، که بر مرداب ها و محنت ها چنان می رقصد که بر روی چمن!
آنکه بیزار است از هرزه سگانِ غوغا و همه ی زاد-و-رودِ ناسازِ محنت آلودِ آنان. درود بر آن جانِ آزاده جانان، طوفانِ خندانی که در چشمانِ همه ی سیاه بینان و دُمل آگینان غبار می دمد.
ای انسان های والاتر! بدترین چیز در شما این است که همه چنان که باید رقص نیاموخته اید. رقصی از روی خویشتن به فراسوی خویشتن! چه باک از این که شما ناکام گشته اید!
هنوز چه ها که می توان کرد! پس بیاموزید که بر خویشتن از فراسوی خویشتن خنده زنید! برکشید دل های خویش را، ای رقّاصانِ خوب.بالا و بالاتر! و خوب خندیدن را از یاد مبرید.
برادران، این تاجِ مردِ خندان، این تاجِ گُلِ سرخ را من به سوی شما می افکنم.من خنده را مقّدس خوانده ام.ای انسان های والاتر، خندیدن بیاموزید.( نیچه - چنین گفت زرتشت )
شکاکان یونان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک