مرز
امتیاز دهید
نویسنده:
رژیس دوبره
مترجم:
قاسم صنعوی
امتیاز دهید
✔️ شروع داستان: مورو به صدای خیلی بلند گفت: “حتما این دفعه واسه ی منه.” و دنباله ی صدایش را هم کشید تا امید خودش را به مسخره بگیرد. اتومبیل که از سرعتش کاسته بود، آهسته از مقابل او گذشت و دوباره سرعت گرفت. مورو شانه بالا انداخت، دستش را پایین انداخت و منتظر اتومبیل بعدی ماند. تازه ده ثانیه گذشته بود که صدای زیر لاستیک را در پشت سرش شنید، سر برگرداند و …
آپلود شده توسط:
کوهالن
1389/01/24
دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مرز
ما در زمانه بسیار مصیبت باری زندگی میکنیم زمانه ای که نفاقها بهترین پیوند و حسادتها بهترین احساس ممکن وتیشه به ریشه زدنها بهترین کاری که میشود کرد و زمانه دوز وکلک آنکه الان با لبخند به تو مینگرد بدان چماقی در پشت سر پنهان است از سر نامردمیهاعده ای متعصب نادان وابن الوقت باعث شدند که این سایت فرهنگی ناگاه به یک خواب چند روزه رفت و برگشت خوابی که خیلی چیزها به ما یاد داد از اینکه جدایی ومرگ آرزوها چقدر یکدفعه ای ممکن است پیش آید و ما نفهمیده به خواب بزرگتری فرو برویم آقا رضا کار بزرگی را پیش گرفته ای که سرآغازش تحمل و پایانش آگاهی است که این دستآورد کمی نیست امیدوارم که سایت به همان گونه که بود بماند یعنی بدون سانسور وبدون خود سانسوری وسانسور برای اغیار بی هویتی است که از آگاهی خود و دیگر ان پریشان میشوند آنها کوچک مغزانی هستند که خود را صغیر میدانند و در همه جاها و همه زمانها بدنبال ارباب و امام و پدر خوانده و رهبر بوده اند و خواهند بود باز امید وارم به راهی که میرفتی ادامه دهی چون در این راه اگر شکست هم بخوری شرمنده کاری بزرگی که کردی نیستی متشکرم.
تبصره : میدانم رجعت به یک سرور دیگر خود خواسته بود تا شاید با امکانات این سرور بتوانی تا حد امکان طرح پیشنهادی بنده را اجرا کنی منظورمن از خواب کوتاه همین رجعت بود که متاسفانه مقداری از اطلاعات کتابناک را نیز با خود بردو اگر سانسورچیها رژیم نبودند و فشار نمی آوردند و تهدید به فیلتر نمیکردند اصلا" چنین رخدادی پیش نمیآمد.