رسته‌ها
The Emergence of Ukraine
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 5 رای
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 5 رای
by: Bogdan Musial, Vasyl Rasevych, Georgiy Kasianov

This book is a collection of essays by prominent historians from Austria, Germany, Ukraine, Poland and Russia, who undertook a thorough and detailed study of one as yet inadequately researched aspect of the First World War--the occupation of Ukraine by the Central Powers in 1918. The book provides a new and fresh perspective on the historical context of Ukraine’s struggle for independence following the First World War
بیشتر
در کشور شما در دسترس نیست
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
Pedar Bozorg
Pedar Bozorg
1396/04/27
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی The Emergence of Ukraine

تعداد دیدگاه‌ها:
1

سرانجام انسان طراز نوین
فرو ریختن توهمات
تاریخ شفاهی
سوتلانا الکسیویچ
مهشید معیری/موسی غنی نژاد
انتشارات مینوی خرد
اندر حکایت ماتم ناشی از خاطرات و…
از مادرم این سؤال را پرسیدم… از بریا
چه یادت مانده؟ از لوبیانکا چطور؟ او جوابی نمی‌دهد… تنها یک بار تعریف کردکه یک تابستان، بعد از گذراندن تعطیلات در کریمه، برای برگشتن به مسکو با قطار از اوکراین عبور می‌کردند. سال‌های ۱۹۳۰ بود، زمان ملی کردن‌ها… قحطی شدیدی در اوکراین حکمفرما بود، بهش می‌گفتند گلدومار. میلیون‌ها نفر از قحطی جان سپردند. کل جمعیت دهکده‌های مختلف. کسی برای خاک کردن اجساد باقی نمانده بود… چون نمی‌خواستند اوکراینی‌ها در کلخوزها کار کنند می‌کشتندشان. آن‌ها را با گرسنگی دادن می‌کشتند. الان می‌فهمم… اوکراینی‌ها هنوز قزاق‌های زاپوروگ را به یاد داشتند و می‌دانستند آزادی یعنی چه… زمین آن منطقه آنقدر حاصلخیز است که اگر یک تکه چوب را در خاک فرو کنی تبدیل به درخت می‌شود. و آنوقت مردم اوکراین در حال مردن از گرسنگی بودند… مثل احشام می‌افتادند و می‌مردند.
همه چیزشان را گرفته بودند، همه چیزشان مصادره شده بود، تا آخرین ذره… سربازها آنها را محاصره کرده بودند، مثل اردوگاه‌های کار اجباری. الان می‌فهمم. یکی از دوستان همکار من اهل اوکراین است و مادر بزرگش برایش تعریف کرده که در دهکدۀ آنها مادری خودش یکی از فرزندانش را با تبر کشت برای اینکه او را بپزد و بدهد به بقیۀ بچه‌هایش بخورند. زمین باغچه را حفر
می‌کردند تا کرم پیدا کنند و بخورند. آن‌هایی که هنوز نیرویی برایشان باقی مانده بود چهار دست و پا به طرف شهر، به طرف قطار، می‌رفتند. منتظر می‌نشستند تا کسی تکه‌‌ای نان برایشان پرتاب کند… سربازها با لگد و قنداق تفنگ‌هایشان آن‌ها را پس می‌زدند. قطارها با سرعت عبور می‌کردند، راننده‌های قطارها پنجره‌ها را می‌بستند و پرده‌ها را می‌کشیدند…
و هیچ کس… هیچ کس در مورد چیزی از کسی سؤال نمی‌کرد.
The Emergence of Ukraine
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک