مجموعه اشعار احمد شاملو
نویسنده:
احمد شاملو
امتیاز دهید
تعداد صفحات: 1077 صفحه به صورت تایپ شده و با کیفیت عالی
مجموعه کاملی از اشعار 16 دفتر شاملو از تاریخ 1323 تا 1378 ، به مدت 55 سال فعالیت هنری.
این شانزده دفتر عبارتند از: آهن ها و احساس، 23، قطع نامه، هوای تازه، باغ آینه، لحظه ها و همیشه، آیدا در آینه،ققنوس در باران، مرثیه های خاک، شکفتن در مه، ابراهیم در آتش، دشنه در دیس، ترانه های کوچک غربت، مدایح بی صله، در آستانه، حدیث بی قراری ماهان
بیشتر
مجموعه کاملی از اشعار 16 دفتر شاملو از تاریخ 1323 تا 1378 ، به مدت 55 سال فعالیت هنری.
این شانزده دفتر عبارتند از: آهن ها و احساس، 23، قطع نامه، هوای تازه، باغ آینه، لحظه ها و همیشه، آیدا در آینه،ققنوس در باران، مرثیه های خاک، شکفتن در مه، ابراهیم در آتش، دشنه در دیس، ترانه های کوچک غربت، مدایح بی صله، در آستانه، حدیث بی قراری ماهان
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مجموعه اشعار احمد شاملو
و دستانت
با دستان من آشناست....
ای دیر یافته
با تو سخن میگویم
“همه
لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد
آی عشق آی عشق
چهره ی آبیت پیدا نیست
و آنگاه به اختیار برگزیدن
و از خوشتن خویش بارویی پی افکندن
اگر مرگ را از این ارزشی بیشتر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ ترسیده باشم
درود بر روح بامداد بزرگ که انسانیت را از هیچ کس بیشتر از او نیاموختم
((هر ذی شعوری درک می کند که کشتن کودکان جنایت است چه کودک عرب فلسطینی چه یهودی اسراییلی چه کرد ساکن ترکیه و چه عرب ساکن عراق و چه ترک و کرد و فارس و بلوچ و ترکمن و عرب ایرانی . کودکان نه دین دارند نه فلسفه نه مسلک و آیین . آن ها پاک ترین شکل انسان هستند که گاه دوست شدن تنها نام هم را می پرسند .))
از "احمدشاملو":
گر بدین سان زیست باید پست/ من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را، به رسوایی نیاویزم/ بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بن بست /...
گر بدین سان زیست باید پاک /من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه،/ یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک..
نگاه از صدای تو ایمن می شود.
چه مومنانه نام مرا آواز می کنی!..
پنهان می کنم
در اتاقی که دریچه ئیش
نیست
از مهتابی...
به کوچه ی تاریک
خم می شوم
و به جای همه ی نومیدان
می گریم
آه
من
حرام شده ام!
چراغی به دستم چراغی در برابرم.
من به جنگِ سیاهی میروم.
......................
چراغی در دست، چراغی در دلم.
زنگارِ روحم را صیقل میزنم.
آینهیی برابرِ آینهات میگذارم
تا با تو
ابدیتی بسازم.