تهوع
نویسنده:
ژان پل سارتر
مترجم:
مهرآفرید بیگدلی خمسه
امتیاز دهید
ترجمه دیگر
✔️ تهوع در سال ۱۹۳۸، زمانی که سارتر استاد دانشگاه بود، منتشر شد. این اولین رمان سارتر میباشد و از نظر خودش یکی از بهترین نوشتههایش نیز هست.
آنتوان روکانتن یک مرد تنهای سی ساله و یک پژوهشگر تاریخ است. او در حال نوشتن یک کتاب تحقیقی در مورد زندگی یک شخصیت تاریخی به نام مارکی دو رولبون است و به همین سبب مدت سه سال است که در شهر بندری بوویل ساکن شده است. او دچار دغدغه های وجودی شده است و داستان تماماٌ نوشته هایی است که روکانتن در دفتر خاطرات خود نوشته است. او گرفتاریی ندارد. درآمد سالانه ای دارد. رییس و زن و بچه ندارد. فقط وجود دارد. همه اش همین. و این گرفتاری آن قدر مبهم و متافیزیکی است که از آن شرم دارد. ابتدا هنگامی که می خواهد سنگی را به دریا پرتاب کند ناگهان دچار احساسی می شود که از توصیف آن عاجز است و بعداٌ این احساس را به نوعی تهوع تشبیه می کند:
یک جور دل آشوبه شیرین مزه بود. چقدر ناگوار بود! و از سنگریزه مى آمد، مطمئنم، از سنگریزه گذشت و آمد توى دستهایم. بله، خودش است، درست خودش است: نوعى تهوع توى دستها.
همه چیز از نظرش زاید و بیهوده و غیر ضروری است و موجب تهوع می شود حتی خودش. خودش را زاید می بیند که اگر ناپدید هم می شد ناپدید شدنش احساس نمی شد، چرا که وجودش در جهان واقعی به هیچ رو واجب نبود...
بیشتر
✔️ تهوع در سال ۱۹۳۸، زمانی که سارتر استاد دانشگاه بود، منتشر شد. این اولین رمان سارتر میباشد و از نظر خودش یکی از بهترین نوشتههایش نیز هست.
آنتوان روکانتن یک مرد تنهای سی ساله و یک پژوهشگر تاریخ است. او در حال نوشتن یک کتاب تحقیقی در مورد زندگی یک شخصیت تاریخی به نام مارکی دو رولبون است و به همین سبب مدت سه سال است که در شهر بندری بوویل ساکن شده است. او دچار دغدغه های وجودی شده است و داستان تماماٌ نوشته هایی است که روکانتن در دفتر خاطرات خود نوشته است. او گرفتاریی ندارد. درآمد سالانه ای دارد. رییس و زن و بچه ندارد. فقط وجود دارد. همه اش همین. و این گرفتاری آن قدر مبهم و متافیزیکی است که از آن شرم دارد. ابتدا هنگامی که می خواهد سنگی را به دریا پرتاب کند ناگهان دچار احساسی می شود که از توصیف آن عاجز است و بعداٌ این احساس را به نوعی تهوع تشبیه می کند:
یک جور دل آشوبه شیرین مزه بود. چقدر ناگوار بود! و از سنگریزه مى آمد، مطمئنم، از سنگریزه گذشت و آمد توى دستهایم. بله، خودش است، درست خودش است: نوعى تهوع توى دستها.
همه چیز از نظرش زاید و بیهوده و غیر ضروری است و موجب تهوع می شود حتی خودش. خودش را زاید می بیند که اگر ناپدید هم می شد ناپدید شدنش احساس نمی شد، چرا که وجودش در جهان واقعی به هیچ رو واجب نبود...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تهوع