رسته‌ها
دیوان فارسی فضولی
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 35 رای
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 35 رای
محمد بن سلیمان متخلص به فضولی از شعرا و عرفای قرن دهم است. زادگاه وی عراق عجم بوده و در کنار مزار سیدالشهدا به خاک سپرده شده است. در سال تولد و وفات وی اختلاف نظر بسیاری وجود دارد. وی به سه زبان فارسی، عربی و ترکی تسلط کامل داشته و به زبان فارسی و ترکی دیوان اشعار دارد. قصاید و رساله ای در کلام نیز به عربی از او باقیست. صحبت الاثمار، حدیث اربعین (ترجمه 40 حدیث از عربی به ترکی)، رساله حسن و عشق، رساله معما ، قصیده انیس القلب، منظومه لیلی و مجنون، حدیقة السعدا بر اساس روضة الشهدای واعظی کاشفی و آثار دیگری از او در دست است. حسیبه مازی اوغلی اولین بار دیوان اشعار فارسی فضولی را در سال 1962 در ترکیه به چاپ رساند. دیوان او شامل قصاید، غزلیات، قطعات، رباعیات، ترکیب بند و ساقی نامه است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
784
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mtabrizi
mtabrizi
1394/12/18

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیوان فارسی فضولی

تعداد دیدگاه‌ها:
19
[quote='اوروبروس']در رابطه با قدمت ترکها در آذربایجان من شما را ارجاع می دهم به کتب تاریخی طبری و نوشته های ابن خلدون:
طبری در جلد نخست تاریخ خود در ذکر پادشاهان یمن می‌نویسد: تبع پادشاه یمن معاصر بشتاسب و همچنین اردشیر بهمن بن اسفندیار بن بشتاسب بود «… ثم إلى الموصل ثم إلى أذربیجان فلقی الترک بها فهزمهم» وی به انبار و سپس موصل رفت و از آنجا راهی آذربایجان شد و در آنجا ترکان را دید و شکستشان داد. (طبری ج ۱ ص۴۰۴ )
ابن خلدون نیز در تاریخ خود «ج ۱ ص ۱۲» به این واقعه اشاره کرده است.
همچنین طبری در باب وقایع سال نود هجری می نویسد: «و فیها غزا مسلمه بن عبدالملک الترک حتی بلغ الباب من ناحیه آذربیجان ففتح حصونا و مدائن هنالک: در این سال (۹۰ هجری)مسلمه بن عبدالملک با ترکان جنگید و تا منطقه باب الابواب (دربند) آذربایجان رسید و در آنجا شهرها و قلعه‌ها را فتح کرد.». (طبری ۵ ص ۲۲۶)
همچنین طبری در وقایع سال ۹۹ هجری از شبیخون ترکها به عربهای فاتح و مسلمان در آذربایجان سخن می‌گوید: و فی هذه السنه اغارت الترک علی آذربیجان فقتلو من المسلمین جماعه. (طبری: ج ۵، ص ۳۰۹)
عین همین واقعه را ابن کثیر در البدایه و النهایه ج ۹ ص ۲۰۹ نقل کرده است.
طبری آذربایجان را سرزمین ترکان می خواند وی در وقایع سال ۱۰۴ هجری می‌نویسد: «و فی هذه السنه غزا الجراح بن عبدالله الحکمی و هو امیر علی ارمینیه و آذربایجان ارض الترک ففتح علی یدیه بلنجرم و هزم الترک: و در این سال جراح بن عبدالله الحکمی جنگ کرد. او امیر ارمنستان و آذربایجان سرزمین ترکان بود. وی بلنجرم را با دستان خویش فتح کرد و ترکان را شکست داد.» (طبری ج ۵ ص ۳۶۸) ...حتی نظر کسروی در باره چرند نوشته هایش درباره آذربایجان هم تغییر یافته بود و از نوشته هایش پشیمان شده بود. [/quote]
طبری در پوشینه 1 رویه 404 داستان فرعون و هارون را بازگو میکند. کسی که طبری را خوانده باشد میداند طبری نخست به آفرینش و پیامبران میپردازد سپس پی پادشاهان میرود، پس نیازی به دیدن هم نداشت، دیگر گفته ها هم دروغ می باشد، دوستان از این تارنما می توانند عربی تاربخ طبری را بارگیری کنند و دروغگوییهای ایشان را درباره پوشینه های دیگر بررسی کنند: متن لینک این بار نخستتان نیست که دروغ میگویید، کوشش چندش آور پان-تورکها برای دست بردن در تاریخ به آماج آن که خودشان را تیره ای باستانی نشان دهند و نه تیره ایی که دچار تورکیدن یا تورکسازی (Turkification) شدند، همیشه مایه خنده بنده بوده است. این سخن ویژه کسروی پاتَرمگرا (Nationalist) نیست، ریچارد فرای، ایرانشناس نامدار در دانشنامه ایرانیکا میگوید: ((تورک زبانان آذربایجان فروکاسته شدگان از نخستین ایرانی زبانان هستند.)) ((The Turkic speakers of Azerbaijan are descended from the earlier Iranian speakers))
پهلوی پرستی
در دوران هر دو پهلوی کیش شخصیت پرستی انگونه که در زمان استالین و مائو باب گردید وجود نداشت و حتی در دوران پهلوی دوم هم به رضا شاه جایگاهی همچون مصطفی کمال پاشا اتا ترک داده نشد.
پاسخ به کامنت سوم:
صحیح است که در زبان عربی گاهی با تغییر کسره و حمزه و ... معنی زبان تغییر پیدا می کند ولی من متن فارسی و عربی را با هم گذاشته ام با ذکر آدرس صفحه و جلد کتاب و با اطلاعات اندکی که از زبان عربی دارم و هر فردی هم که اطلاع اندکی از زبان عربی داشته باشد می تواند بفهمد که در آذربایجان سرزمین ترکان خواندن طبری هیچ اشتباه ترجمه ای صورت نگرفته و یا همچنین در نوشته ابن خلدون.
زبان پهلوی با زبان فارسی تفاوت هایی داشت چنان چه پهلوی زبانها فارسی را متوجه نمی شدند ولی همانطور که توضیح دادم نمی توان وجود شاعر پهلوی زبان را دلیلی برای پهلوی زبان دانستن آذربایجان دانست آن هم با وجود اینکه منابع معتبر تاریخی خلاف این را ثابت می کنند.
با اینحال این بحث به هیچ وجه نژادپرستانه نیست آقای khoday و من جدا این خصوصیت شما بزرگوار رو تحسین می کنم این مباحث فقط صرفا به خاطر حفظ حقیقت تاریخی است و لاغیر.
و از شما هم بسیار متشکرم که وقت گذاشتید.
پاسخ به کامنت دوم
کسروی و امثالهم که شرح حالشان را آقای جواد هیئت در کتاب ناسیونالیسم و باستان گرایی در ایران توضیح داده اند خود از تقویت کنندگان پهلوی پرستی بودند که بعدها حکومت دیکتاتور پهلوی را به ضرر دیدند و برخی هایشان بر علیه پهلوی شدند(چنین افرادی تقریبا در هر حکومتی دیده می شوند که بعدا عقایدشان عوض می شود چنان چه حتی نظر کسروی در باره چرند نوشته هایش درباره آذربایجان هم تغییر یافته بود و از نوشته هایش پشیمان شده بود.). حال قضیه کسروی بغرنج تر از این حرفهاست که خود را پیامبر دانسته بود و دین ساخته بود و ... که مربوط به بحث نیست.
اینکه آقای ریاحی چند ماهی وزارت آموزش و پرورش را در نظام جدید در دست داشتند و بعد چند ماه هم استعفا دادند دلیل بر این نیست که ایشون پهلوی گرا نبودند و مسلما می دانید که ریاحی وضعش در حکومت پهلوی بسیار خوب بود. و همچنین افرادی بودند که با داشتن سابقه خدمت در پهلوی بعد از انقلاب اسلامی سمت خود را حفظ کردند.
آقای khoday
در جواب کامنت اول شما: من قاضی نیستم که میان شما و THE END حکم صادر کنم ولی خود نوشته توهین آمیز خودتون رو با نوشته ایشون مقایسه کنید. ایشون از لفظ لودگی استفاده کردند که در لغت نامه به معنی خوشمزگی کردن آمده است و این رو اگر نوشته ایشون رو خوانده باشید میبینید که در جواب به جمله شما که خطاب به دوستان گفته بودید "خودزنی می کنید" نوشته بودند ولی شما در کامنت های بعدی از الفاظ به شدت توهین آمیز استفاده کردید و اینکه باید بگم: شما که فلسفه خوانید و شخص عالمی هستید باید بدانید که پیش کشیدن و تاکید دائم بر چگونگی لفظ همزبان یا هم عقیده و ... من مغالطه است. شما که باید بهتر بدانید. این قضیه هم مربوط به خودتان می شود که به یکدیگر فحش می دهید یا همدیگر را تیکه پاره می کنید من با اینها کاری ندارم و لطفا شما هم در هر کامنت این رو ننویسید.
تا به حال دوبار گفتید اگر نوشته آن دوست را می خواندم جواب نمیدادم: این رو دوستانه عرض می کنم از یک عالم و فیلسوف و شخصیتی اهل مطالعه ای چون شما بعید است که مطلبی را کامل نخوانده به آن پاسخ بنویسید.
جواب کامنت 2 و 3 شما رو در کامنت بالا می نویسم
سوم اینکه فارسی باستانو پهلوی در یکدیگر رشه,دارند و از همه جالب تر اینکه قطران,همام و مغربی به زبان پارسی شعر گفته اند و گویش اذری!!!گرامی گویش با,زبان تفاوت دارد و دو مقوله مجزاست
سفرنامه ناصرخسرو را بنده خوانده ام و نیک فارسی نمیدانست نه به این معناست,که,اصلا نمیدانست بخاطر گویش اذری بود که این سخن را ناصر خسرو زده است,و همین الان هم,برخی گویش ها موجود است که کمی سخت است برای کسانی که اشنا با ان گویش نیستند,مثل گویش لری و...
مطلب اخر و ترجمه عجیب از روایت,طبری هم,جای خود دارد
پیشنهاد میکنم جای متن عربی ترجمه فارسی را بیاورید و بخوانید "تاریخنامه طبری"تا بدانید که در عربی بخاطر بلاغت زبان یک,اعراب بالا و پایین شود معنی واژه و حتی جمله,را میتواند عوض کند
این مطلب بارها در صفحات مجازی نقد شده و دست,جاعلان رو شده است
موفق باشید
وقت بیش از این,ندارم که,روی این,مطالب نژادی بگذارم,دوست داشتید حمل بر نداشتن جواب قاطع بعد از این کنید
اما شما استدلال عجیبی دارید و میفرمایید افرادی که بنده,ذکر کردم مورد دار بودند
اول بفرمایید چرا توان شنیدن,سخن مخالف را ندارید و هرجا میمانید و جواب قاطعی ندارید فورا,میفرمایید فلان محقق مورد دار بود و...
خلاف دیدگاه,شما نه تنها امسن ریاحی که عنایت,اله,رضا و امین ریاحی و... پژوهشگران بزرگی بودند و استاد شما ذهتابی علی الرغم نوشتن مشتی لاطایل هنوز نتوانسته کتمان سخنان این,پژوهشگران,را مستدل کند و اینکه میفرمایید پهلوی پرست,بوده اند دیگر عجیب تر شد
کسروی به خاطر انتقاد از وضع حکومت پهلوی اول به,زندان افتاد و ریاحی اگر به قول شما پهلوی پرست,بود بعد از انقلاب وارد مشاغل و پست های بالای دولتی نمیشد
راستش بنده اصلا از مباحث نژادی خوشم,نمی اید و همیشه از این سخنان و مباحث گریزانم و اگر مطالب مضحک و سخیف ان دوست,را اول کار میدادم امکان نداشت با وی صحبت کنم
فلسفه امد تا این,مطالب سخیف و قوم گرایی که مرسوم,جوامع ارتجاعی و بی سواد است کاهش یابد و در اصل نباشد,اما میبینیم هنوز در قرن بیست,و یک افرادی بی سواد به,بهانه هویت تعصب و افراط را چاشنی کار میکنند به,همه ی اقوام از کرد و عرب و قوم خیالی فارس میتازند و با وقاحت میفرمایند فارس فاشیست!کرد فاشیست!این,افراد هنوز نمیدانند که خود شوونیزم,را به دوش میکشند و باز هم فرقاد میکشند فارس فلان و...
ای کاش این تیغ تند انتقاد خود را اول از هرچیز سمت ان دوست و همزبانتان میگرفتید که با بی ادبی هر لفظ رکیکی را نشناخته و از عدم اگاهی به دیگران نسبت میدهد
دوم اینکه برخلاف دیدگاه شما بنده اصلا نه عصبانی شده ام و نه جوش اورده ام,اما وضع همزبان شما چنین,نیست که با گستاخی و از عدم دانش کافی مطالبی غیر علمی و مضحک,بیان میکند
آقای khoday
حالا شما جوش نیاورید ایشون که چیزی نگفتند.
رفیق اهل فلسفه و علم که منابعتان همه از افراد مورد دارد غرض ورز است و گاها هم ذکر می کنید فلانی خود ترک زبان بود،خب بوده باشد نماینده ملت ترک که نبود یک شخص مجهول الحال پهلوی پرست بود جیره و مواجب می گرفت زندگی خرج دارد آقا از این افراد در هر ملتی یافت می شود خود شما کم ندارید. بگذریم.
رفیق بی اعصاب شما که فلسفه خواندید خوب می دانید که به خاطر وجود شاعر پهلوی زبان که نمی شود ملتی را پهلوی زبان خواند(آن هم پهلوی نه فارس در این باره هم مطلب خواهم گذاشت).
در رابطه با قدمت ترکها در آذربایجان من شما را ارجاع می دهم به کتب تاریخی طبری و نوشته های ابن خلدون:
طبری در جلد نخست تاریخ خود در ذکر پادشاهان یمن می‌نویسد: تبع پادشاه یمن معاصر بشتاسب و همچنین اردشیر بهمن بن اسفندیار بن بشتاسب بود «… ثم إلى الموصل ثم إلى أذربیجان فلقی الترک بها فهزمهم» وی به انبار و سپس موصل رفت و از آنجا راهی آذربایجان شد و در آنجا ترکان را دید و شکستشان داد. (طبری ج ۱ ص۴۰۴ )
ابن خلدون نیز در تاریخ خود «ج ۱ ص ۱۲» به این واقعه اشاره کرده است.
همچنین طبری در باب وقایع سال نود هجری می نویسد: «و فیها غزا مسلمه بن عبدالملک الترک حتی بلغ الباب من ناحیه آذربیجان ففتح حصونا و مدائن هنالک: در این سال (۹۰ هجری)مسلمه بن عبدالملک با ترکان جنگید و تا منطقه باب الابواب (دربند) آذربایجان رسید و در آنجا شهرها و قلعه‌ها را فتح کرد.». (طبری ۵ ص ۲۲۶)
همچنین طبری در وقایع سال ۹۹ هجری از شبیخون ترکها به عربهای فاتح و مسلمان در آذربایجان سخن می‌گوید: و فی هذه السنه اغارت الترک علی آذربیجان فقتلو من المسلمین جماعه. (طبری: ج ۵، ص ۳۰۹)
عین همین واقعه را ابن کثیر در البدایه و النهایه ج ۹ ص ۲۰۹ نقل کرده است.
طبری آذربایجان را سرزمین ترکان می خواند وی در وقایع سال ۱۰۴ هجری می‌نویسد: «و فی هذه السنه غزا الجراح بن عبدالله الحکمی و هو امیر علی ارمینیه و آذربایجان ارض الترک ففتح علی یدیه بلنجرم و هزم الترک: و در این سال جراح بن عبدالله الحکمی جنگ کرد. او امیر ارمنستان و آذربایجان سرزمین ترکان بود. وی بلنجرم را با دستان خویش فتح کرد و ترکان را شکست داد.» (طبری ج ۵ ص ۳۶۸)
با جلد کتاب و صفحه کتاب
این هم در مورد قطران که آن هم فارسی نمی دانسته:
ناصر خسرو در سفرنامه خود تصریح می‌كند «در تبریز قطران نام شاعری را دیدم، شعری نیك می‌گفت، اما زبان فارسی نیك نمی‌دانست.(گزیده سفرنامه ناصر خسرو ص ۵)
بد نیست در رابطه با قدمت ترکان به نظریات دو دانشمند و سومئر شناس آلمانی فریتز هومل و ژ.اوپر هم مراجعه کنید.
دیوان فارسی فضولی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک