تاریخچه فرقه جمهوری انقلابی ایران و گروه ارانی
نویسنده:
حمید احمدی
امتیاز دهید
در این کتاب فعالیتهای سیاسی دکتر تقی ارانی در دو مقطع تاریخی بررسی شده است. بخش اول به تاریخچهی "فرقهی جمهوری انقلابی ایران" اختصاص دارد. این فرقه در سال 1304 توسط گروهی از دانشجویان ایرانی در برلین آلمان تاسیس شد و ارانی از موسسان و فعالان آن بود. فعالیتهای این فرقه تا سال 1316 ادامه داشت. به نظر نویسنده گزارش سیاسی ارانی و فرقهی جمهوری انقلابی در این مقطع زمانی به اشتباه کمونیستی دانسته شده است، در حالی که صبغهای ملیگرایانه و جمهوریخواهانه و ضد استبدادی داشته است. یکی از مهمترین فعالیتهای فرقهی جمهوری انقلابی ایران، انتشار جزوهای به نام "بیان حق" در سال 1306 در اعتراض به شرایط سیاسی ـ اجتماعی ایران، نابسامانی وضع مردم، سیاست استعماری انگلستان، به سلطنت رسیدن رضاشاه بود. متن کامل این جزوهی کمیاب نیز در پایان کتاب آمده است. بخش دوم، به فعالیتهای سیاسی دکتر ارانی پس از بازگشت به ایران در سال 1307 اختصاص دارد. نویسنده معتقد است فعالیتهای تقی ارانی در جنبش سیاسی دورهی 1309 تا 1320 که به نادرست فعالیت گروه پنجاه و سه نفره خوانده میشوند، فعالیتهای کمونیستی و در ارتباط با کمینترن نبوده است، بلکه او نگرش مارکسیستی مستقل آمیخته به میهنپرستی داشته است. در این بخش اندیشهها و عملکرد تقی ارانی نقد و بررسی شده است. شیوهی تنظیم مطالب به گونهای است که ابتدا چند نمونه از نوشتههایی که به نظر مولف موجب تحریف وقایع تاریخی شده، نقل قول میشود، سپس با استناد به دلایل و اسناد، ابعاد اندیشه و مبارزات مستقل مارکسیستی ارانی نشان داده میشود. در پایان کتاب اسامی و مشخصات کامل 53 نفر، تصویر چند سند، یادداشتها و توضیحات مفصل نویسنده و نمایه اسامی آمده است.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخچه فرقه جمهوری انقلابی ایران و گروه ارانی
ب. روشنفکرِ (( چه می خواهم ))
متاسفانه جامعه عقل گریز ما همیشه به (( روشنفکران نمی خواهم)) ( امثال صادق هدایت) بها داده است و از (( روشنفکر چه میخواهم )) ( امثال تقی زاده و ارانی ) با بی اعتنایی و گاه نفرت یاد کرده است. ولی آنها که سازندگان این سرزمین اند، بیشتر همان (( روشنفکران چه میخواهم )) اند، چه ارانی باشد چه تقی زاده. در ایران برای اینکه مصداق (( روشنفکر نمی خواهم )) شوید کافی است از مادرتان قهر کنید و بگویید (( خورشت بادمجان را دوست ندارم )) و یک عدد رمان پست مدرن کذایی و یا چند شعر جیغ بنفش بی وزن و بی قافیه و بی معنی ( احمدای مدرن ) هم در این عوالم مرتکب شوید و به تمام کاینات هم بد و بیراه بگویید و دهن کجی کنید. ولی (( روشنفکر چه می خواهم )) شدن، بسیار دشوار است، و (( خربزه خوردنی )) است که حتی پس از مرگ هم باید پای لرز آن بنشینید. از نکات عبرت آموز یکی هم این است که فرنگی جماعت نیز، برای روشنفکر نمی خواهم ما همیشه کف زده اند.
دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی / با چراغ و آینه ص 572 و 573