رسته‌ها
نهج البلاغه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
نویسنده:
مترجم:
محمد دشتی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
این نسخه از نهج البلاغه به صورت تایپ شده و دارای صفحه آرایی چشم نواز و حجم بسیار کم است .

تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
475
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
saeedlatifim
saeedlatifim
1394/08/22

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نهج البلاغه

تعداد دیدگاه‌ها:
289
1- نشان می دهد ابراهیم از قبل نقشه ایی نکشیده بوده است همسرش را هبه کند. 2- نشان می دهد ابراهیم از قبل نقشه ایی نکشیده بوده است همسرش را هبه کند. 3-قسمت اول را با من هم نظری ولی برای دومی سندی نداری چون ابراهیم خودش اولی را گفت؛ چرا دومی را نگفت؟ و تو استنادت با عمل فرعون است نه حرف ابراهیم بلکه خصوصا وقتی ابراهیم قبل از ورود به مصر گفت، بگو خواهر من هستی تا جانم حفظ بماند. از کجا می دانست فرعون آن را می گیرد؟. و قبل گفتم عمل شخصی را به شخص دیگر نباید نسبت داد و مثال کاملی هم زدم. 4-نشان می دهد ابراهیم اگر می خواست آن را هبه کند خودش را به درباریان نشان می داده است. 5-تورات رمان نیست که نویسنده از جانب اشخاص حرف بزند بلکه حوادث را شرح می دهد و ادعا دارد بر اساس حوادث واقعی است (ساختار تورات این است و خارج از ساختار آن نباید تفسیر شود). و اگر بخواهی خارج تفسیر کنی مستلزم این است که بگویی ابراهیم شخصیتی تخیلی است و قرآن از روی یک شخص تخیلی برداشت کرده است (خصوصا که بعضی از آن مطالب آن را قبول دارد). بعد جالب است تو خودت می گویی ابراهیم اینگونه نبوده است و نویسنده را زیر سئوال می بری. حال من می برم بد شد؟ :D تازه من دارم با خود تورات اینکار را می کنم ( یعنی در ساختار خودش) نه با کتابی دیگر.
"از ابو هریره (رضی الله عنه) روایت است که گفت که : ((ابراهیم (ع) دروغ نگفنه است به جز از سه دروغ که دوی آن به پاس امر خداوند عزو جل است که فرموده است که: (( هر آیینه من بیمارم)) (سورۀ صافات آیه 89 ). و فرموده خدای تعالی که: (( بلکه کرده است این را بزرگ ایشان)) (سورۀ صافات آیه 89 ). و گفت درحالی که ابراهیم و ساره روزی روانه بودند از قلمروی ظالمی که یکی از حاکمان ظالم بود گذشتند. به آن ظالم گفته شد: که اینجا مردی با زنی آمذه است که زیباترین زنان است. آن ظالم قاصدی نزد ابراهیم فرستاد تا دربارۀ آن زن از وی سئوال نماید. وی گفت: این زن کیست؟ ابراهیم گفت: خواهر من است. سپس ابراهیم نزد ساره آمد و گفت: ای ساره، در روی زمین به جز از من و تو مسلمانی نیست و همانا این قاصد از من سئوال کرد و اورا گفتم تو خواهر منی. پس مرا دروغگوی نکنی. آن ظالم به عقب ساره فرستاد، وقتی ساره نزد وی رفت، آن ظالم بر وی دست دراز کرد، دستش بازداشته شد و عاجز آمد. وی به ساره گفت در حق من به خداوند دعا کن و به تو زیان نمی رسانم. وی خداوند را دعا کرد و دست وی گشاده شد و بهبود یافت، وی یکی از پرده داران خود را فرا خواند و گفت: تو انسانی را نزد من نیاوردی، و همانا تو شیطانی را نزد من آوردی، سپس کنیز خود هاجر را به ساره بخشید؛ ساره نزد ابراهیم آمد در حالی که او نماز می گذارد. وی با دست اشاره پرسید که: چه واقع شد. ساره گفت: خداوند مکر و نیرنگ آن کافر - یا - فاجر را در مقابل وی به وی بازگردانید و هاجر را به خدمت من گمارد ابوم هریره گفت: او (یعنی هاجر) مادر شماست ای فرزندان آب آسمان"
صحیح بخاری، حدیث 3358
چندتا حدیث دیگر از ابراهیم آمده است از زبان خود پیامبر که این را متناسب یافتم به خاطر بحثی که می کردیم. در میدارش زندگی اولیه ابراهیم آمده است، در جاهای دیگر من خبر ندارم. و این یکی از داستان هایی که در میدراش آمده است:
متن لینک
این ها را هم برای دانش سرشارت آوردم وگرنه اصلا ربطی ندارد به یک دیگر، تورات و سنت. ولی باز عین کودکان درای حرفت را تکرار می کنی. من هم اصلا درمورد اسوه بودن ابراهیم حرف نزدم قبلا.
به هیچ کدام پاسخ نگفتم چون هیچ کدام به موضوع ما ارتباط ندارد. نمی فهمم قضیه به این وضوح، چرا این اندازه درک آن مشکل است؟
1-به دستور خداوند رفته باشد، هبه کردن همسرش نادرست است.
2-به قصد زندگی در مصر رفته باشد، هبه کردن همسرش نادرست است.
3-نه فقط از روی ترس، که هم از روی ترس و هم از روی طمع دروغ گفت. متن واضح است.
4-فرعونیان ابراهیم را دیده باشند، هبه کردن همسرش نادرست است.
5-نویسنده قضاوت کرده و نکرده، تورات این است.
سر رشته بحث را گم می کنید و بعد می گویید که بنده لجاجت می کنم. شما اشاره کردید که در قرآن، پیامبر فقط ابلاغ کننده وحی نیست و مطابق قرآن، اسوه حسنه هم هست و بنابر این نیازمند سنت ایشان هستیم. بنده عرض کردم که ابراهیم هم در قرآن اسوه حسنه خوانده شده است. ما حدیث و روایت و سنتی از ابراهیم نداریم جز آنچه قرآن و تورات به ما می شناساند. "ابراهیم در تورات" که صد البته به دلایلی از جمله مسئله هبه کردن همسرش زیبنده اسوه بودن نیست. در نتیجه "ابراهیم در قرآن" است که اسوه حسنه است. وقتی اسوه حسنه بودن ابراهیم به معنای پیروی از سنت وی نیست بلکه به معنای پیروی از ابراهیمی است که قرآن به ما می شناساند، اسوه حسنه بودن پیامبر اسلام هم همین است و نیازمند سنت ایشان نیستیم. الان سخن تازه ای می زنید. اگر قبول دارید که -به هر دلیل- "ابراهیم در تورات" الگو نیست، در نتیجه "ابراهیم در قرآن" است که می تواند برای مسلمین الگو باشد. پس بدون حدیث و روایتی از ابراهیم، مسلمین از وی تبعیت می کنند. وقتی می توان بدون حدیث و روایت و تنها از روی آیات قرآن، ابراهیم را اسوه حسنه مسلمان ها دانست، همین کار را برای پیامبر اسلام می توان کرد.
کسی نیرومندی را برتری نمی داند؟ در بند سوم گات ها-هات 28: "از تو درخواست می کنم تا در جهان، نیروی فناناپذیر معنوی ات پرتو افکند". نیرومندی معنوی، برتری نیست؟ محض اطلاع، در قاموس ادیان، برتری به معنویت و پرهیزگاری است. البته نه که نیرومندی مادی، برتری نباشد. آن هم هست. چه این باشد و چه آن، زرتشت توسط اهورامزدا نیرومند شد. همانطور که عرض کردم مادی یا معنوی بودن این نیرومندی، به بحث ما ارتباطی ندارد.
گاتها اشاره کرده که گاو از انسان برتر است؟ حرف های عجیب. هات 29-بند یکم: "گوشورون گوید: ای اهوره مزده، برایم یاور و نجات دهنده بفرست تا بتواند زندگی آسوده و خرمی به من ببخشد. "
در بند سوم همین هات: "سپس اشه به اهوره مزده چنین پاسخ داد: آن پیشوا و رهبری که برای جهانیان برگزیده خواهد شد (را معرفی می کنم)."
از کجا برداشت کردید که گاو از انسان برتر است؟ گوشورون اشتباه بگوید، اورمزد او را قانع می سازد. گوشورون هم جزو معصومین قرار گرفته است؟ البته این مسائل تاویلی و تمثیلی است و مثل آدم و زوجش در قرآن است که وارد این بحث نمی شود. بدیهیاتی اینچنین که تا این اندازه به درازا کشیده، آن مسائل دیگر عمر نوح و صبر ایوب می طلبد.
حرف شما را قبول کردم؟ خوب شد نوشتم که بطور مطلق نظر هرتسفلد پذیرفتنی نیست. رویکرد آقای مفرد کهلان-که کتابهایی از ایشان در همین تارنگار قرار دارد- را تا حدی افراطی می دانم که البته مطالبشان خالی از لطف نیست. تا آن اندازه معناگرایی را نمی توانم بپذیرم. حالا چطور شد به این برداشت رسیدید؟ بحث ما این بود که زمان زیست زرتشت را نمی توان به قطعیت مشخص کرد و عدم انطباق وی با ابراهیم هم مثل انطباق وی، قطعی نیست. به نظر می رسد جنابعالی یک نظر ندارید بلکه نظرات متفاوتی دارید. یکجا نظر پورداوود را قرار می دهید و از بازه 600-9000 ساله سخن می گویید. یک جا از فاصله 1000 ساله با مسیح صحبت می کنید. یک جا از فاصله 600 ساله با مسیح صحبت می کنید. یک جا سخن از 1768 سال فاصله با مسیح می رانید. من هر کدام از این ها را بپذیرم نظر شماست. خوب است در سایر زمینه ها هم 10 نظر در آستین داشته باشید تا بلکه با یک کدامشان موافق شوم و حرفتان پذیرفتنی گردد.
وقتی کسی دلیلی را در جواب دلیلی می آورد باید دلیل دوم رد شود نه اینکه دلیل اولت را تکرار کنی که متاسفانه باز هم داری مغالطه "تکرار" انجام می دهی. و مغالطه "اتهام مغالطه" هم نکن وقتی تو مغالطه می کنی من هم نوع آن را می گویم هم دلیل آن را می گویم. با توجه به این دو مغالطه ات می توان فهمید دلیلی نداری. من کارم به قضاوت نویسنده است و گرنه خارج از متن نمی روم و به کتاب دیگر استناد نمی کنم. مثل اینکه از یاد برده ایی و وقتی تکرار می کنی من هم استدلالات را باید تکرار کنم (که همه آن با توجه به تورات بود) که هنوز به هیچکدام از آن ها پاسخ و نگفتی چرا اشتباه است:
1 ) ابراهیم به دستور خداوند رفت.
2 ) رفت در مصر زندگی کند.
3 ) از روی ترس دروغ گفت.
4 ) فرعونیان ابراهیم را دیدند.
5 ) نویسنده خود قضاوت کرده.
بیش از این فکر نکنم این بحث ابراهیم به جایی بکشد چون مجموعه استدلال های من این بود که تو با لجاجت قبول نمی کنی و تورات را با قرآن اشتباه گرفته ایی. بعد ما نفهمیدیم تورات چه ربطی به سنت دارد. تورات سنت خاص خود را دارد به نام تلمود (تورات شفاهی)، میشنا و ... پارامتر های مثالت مشکل داره و از نوع مغالطه های مخصوص خودت هست. ببین کی مغالطه کار است. من هم نمی گویم الگو هست، چون وقتی زنش را بردند سکوت کرد و ترسو بود. صفات مخلوق همزمان با خلق آن، موجود می شود نه اینکه بعدا به آن داده شود. پس حرفی که زدی بی ربط بود و ثانیا کسی قدرت را برتری نمی داند، اگر اینطور باشد مجموعا مردان از زنان برتر هستند. قضیه برتری بین گاو یا انسان بود که در گاهان گاو است و مشخص نکرد از چه منظر ولی با توجه به علم انسان شناسی باید بگوییم آن زمان گاو به دلیل کشاورزی ارزش زیادی داشت و دین هنوز نیای توتمی خود را تا حدودی حفظ کرده بود. آن آیه من هم مشخص نکرد پس مثال ها به هم می خوردند. خودت آیه را فرستادی و استناد کردی الان می گویی گوشورون اشتباه می گوید؟ یعنی مشکل از گاهان است :)) . الان قبول کردی حرف من را؟ کوروش 6 قرن قبل از میلاد می زیست نمی دانم این چه عادتی که خودت حواب خود را می دهی احتمالا زمان هخامنشیان را نمی دانی. دیدی درست گفتم بحث دارد به پایان می رسد و تناقض ها دارد رو می شود.
[quote='Amin4ty']نادان به تناقض افتاده است
قول میدهم آن را نفهمیدی از شدت هوش بالا
دنبال بحث بی خود با من هستی[/quote]
من هیچ گاه نگفتم زرتشت ضعیف است. گوشوروَن گفته. من اگر بخواهم نظر خود را بدهم که ماجرا را از منظری دیگر می بینم و ضعیف خواندن زرتشت را برخلاف نظر شما ضعف فیزیکی نمی دانم. منتها فعلا وارد این مسئله نمی شوم. در هر حال موضوع بحث ما نیست و مشاهده کردید که اورمزد، زرتشت را نیرومند ساخت. در هر حال چه برتری و چه زور بازو، زرتشت به این نیرومندی رسید (خلق در بهترین تقویم). بنده هم صحبتی در مورد آموزگاری زرتشت نکردم بلکه سخن از "نخست آموزگاری" ایشان بود. اشتباه متوجه شدید.
در مورد تاریخ زرتشت هم عرض می کنم هم دیاکونوف، هم هرتسفلد، هم هرتل و هم جواد مفرد کهلان، زرتشت سپیتمان را همان سپیتاک سپیتمه برادرخوانده (و به روایتی پسرخوانده) کورش هخامنشی می دانند. در گفتگوهایی که با این آخری داشتم، نظراتشان را قابل توجه دیدم (البته نمی گویم بطور مطلق پذیرفتم، ولی دلایلشان قابل اعتناست).
سخن شما در مورد ابراهیم مغلطه آشکار است. "خوب رفتار کردن" با ابراهیم در همان متن تورات توضیح داده شده است. گویا دقت نکردید.
16 He treated Abram well for her sake, and Abram acquired sheep and cattle, male and female donkeys, male and female servants, and camels.
همانطور که مشاهده می کنید و ان شاءالله که انگلیسی متوجه می شوید، خوب رفتار کردن با ابراهیم، دادن رمه و گوسفند و غلام و کنیز به وی معرفی شده است. ابراهیم عین این کلمه را گفت یا نگفت (که اصلا مسئله ما نیست و بنده هم باور ندارم که پیامبری چنین سخنی فرموده باشد)، در هر حال ابراهیم تورات الگو نیست و تنها ابراهیم قرآن الگوست. در نتیجه الگو بوده پیامبر اسلام نیز به قرآن منحصر شده است و نیازی به سنت نیست.
یکی از عادت بد من کم طاقتی است خصوصا وقتی متن لینک عیب بزرگی می بینم و خصوصا الان که نادان به تناقض افتاده است و بحث دارد تمام می شود بگویم: تو اول گفتی زرتشت ضعیف است و بد قوی؟ خوب خودت به جای من جواب خودت را دادی که بعدا گوشورون اشتباه کرد و آن را ضعیف ندانست. باز هم تشکر. اما بحث ما سر قوی یا ضعیف بودن نبود بلکه برتری بود. باز هم مغالطه؟ اینجا مغالطه "اشتراک لفظ" کردی. بحث آموزگار بودن یا نبودن زردشت نیست بلکه نخست بودن یا نبودن است. اولیت و الویت برای مباحث متافیزیکی است (هر چند قدما جز منطق می دانندش ولی متافیزیکی است و مثلا برای علت و معلول می آید. در کتابی اشتباه آن را قید کردند). قول میدهم آن را نفهمیدی از شدت هوش بالا. در مورد تاریخ زرتشت:
"Some scholars such as Mary Boyce (who dated Zoroaster to somewhere between 1700–1000 BCE) used linguistic and socio-cultural evidence to place Zoroaster between 1500 and 1000 BCE (or 1200 and 900 BCE)."
متن لینک
در ویکی پدیای انگلیسی نوشته که با توجه زبان شناسی و سند اجتماعی-فرهنگی او سه تا تاریخ نوشته شده که همه قبل از ابراهیم هست.
"امروزه بیشتر دانشمندان بر آنند که زردشت بین "۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰" سال پیش از میلاد می‌زیسته‌است."
متن لینک
اینم هم ویکی پدیا فارسی بود دو تا منبع هم داده است برایش. موسی مشخص نکرد چقدر خوب رفتاری با آن باید کرد و چه نوع است. سلام کردن هم خوب رفتاری است. هدیه دادن هم خوب رفتاری است. وقتی نوشته شد "خوب رفتار کرد" پس از کار فرعون، آن کلمه را نویسنده ( نه مترجم ) به کار برد و خودش استنباط کرد. اگر ابراهیم می گفت باز هم استدلالت کمتر غیر معقول بود. با هم با طرح این مسئله ایی که طرح کردم سئوالی پیش می آید؛ آیا ابراهیم عین این کلمه را گفت؟ یا ممکن است نویسنده خودش با توجه به کار فرعون اینگونه فحوای کلام را بدست آورده باشد خصوصا آنجا خودش استنباط کرد. با قرآن اشتباه گرفتی که کلام الهی است. فرمان بد را فرمان بردار تقصیر نمی باشد بلکه فرمانروا مقصر است پس اگر یهوه فرمان بدی داد و ابراهیم اجرا کرد مقصر یهوه است. و ما کاری به الله و قرآن نداریم هر چیزی را باید در خود متن خود و منابع مربوط مثل تلمود که تورات را قبول دارد، تفسیر کرد و اگر با توجه به قرآن بگویی این گونه نیست پس ابراهیم اصلا همچنین کاری را انجام نداده است و یهوه همچنین حرفی را نزده است؛ اگر عقیده ات این است نشان دادی دنبال بحث بی خود با من هستی. (باز هم تکرار می کنم این ادله اضافی هستند در نظرات قبل معلوم کردیم با توجه به آیات تورات ابراهیم اصلا حتی قصد نزدیک شدن به مصر را نداشت). و کلا اول هم گفتم اضافی است ولی برای آنکه دانش سرشارت را مشخص کنم به آن پرداختم. در کتاب اسرار آل محمد حدیث از پیامبر هست مثل بخش "وظایف امیرالمومنین از زبان پیامبر اکرم".
آن آیات حرف های بنده بودند. منظورم از اینکه "من چنین نگفتم و قرآن گفته"، این بود که من ادعایی از جانب خودم مطرح نکردم. آیات قرآن بطور واضحی این ادعا را تایید می کند و سخنی شخصی و برداشت فردی نیست. این با نخست آموزگاری زرتشت که بحثی تفسیری بود متفاوت است چون دیگر مسئله متن مصرح است.
بسیار خب اگر می گویید که "حتی اگر هم چیزی الویت و اولیت داشته باشد نسبت به چیز دیگر دلیل بر این نیست چیز دوم نباشد"، معنای این حرف این است که نخستین آموزگار بودن زرتشت می تواند صحیح باشد و با قرآن تناقضی نداشته باشد. اولویت داشتن زرتشت در آموزگاری را می توان پیشگامی وی تفسیر کرد و مسئله حل می گردد.
این ادعای آقای پورداوود را با تفاوتی در کتابی از کریستین سن نیز خوانده ام. کریستین سن این بازه را بین 600-6000 سال می داند (در کتاب نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ اسطوره ای ایرانیان) که مقداری با ادعای آقای پورداوود متفاوت است ولی به هر حال چه 6000 سال و چه 9000 سال، با جمله ای که از نیولی در باب بازه 1000 ساله آورده اید متفاوت است و از قطعیت مسئله می کاهد. فلذا ادعای اسدی طوسی در گرشاسپ نامه، کان لم یکن نیست و جای بررسی دارد.
در مورد ابراهیم، متاسفانه نمی توانم با شما همراهی کنم. چه "بخوبی با من رفتار شود" و چه "به من خوبی شود"، رفتار ابراهیمی که تورات معرفی می کند غیراخلاقی است. مسئله در آیات 13 و 16 یکسان است.
I will be treated well-آیه 13
He treated Abram well-آیه 16
معنای این همسانی کلمات این است که چه به خوبی با ابراهیم رفتار شود و چه به ابراهیم خوبی شود، ماحصل، بدست آوردن رمه و گوسفند و کنیزان و غلامان است. کسب مال دنیا در عوض تقدیم همسر است که تورات آن را "به خوبی رفتار شدن" و یا "خوبی کردن به ابراهیم" می داند. اگر از منظر حضرتعالی، رواست که انسانی بدلیل داشتن "گوشه چشم" همسرش را در اختیار دیگران بگذارد و حد اندکی از این مسئله بی اشکال است، از نظر بنده اینطور نیست. و خدا چرا ابراهیم را بازخواست نکرد؟ البته که ابراهیم اگر اسوه حسنه باشد، ابراهیم تورات به درد اسوه بودن نمی خورد و خدای تورات هم بدرد پرستش! و انبیای تورات هم به درد پیامبری! چه تورات موسوی ست که می گوید "موسی مُرد"؟ مخلص کلام اینکه آن ابراهیمی اسوه حسنه است که قرآن می شناساند و در نتیجه آن محمدی که قرآن می شناساند. فلذا احادیث بلاموضوع هستند.
ما هنوز اختلاف داریم که احادیث و روایات اسلامی باشد یا نباشد، بدون توافقی بر سر این مسئله جنابعالی به متون زند اوستا و روایات پهلوی در باب پدیدار شدن گیاهان و جانوران از ایوک داد و گوشورون صحبت می کنید. وقتی روایات اسلامی نیز بسیاری با قرآن تضاد دارند، روایات یک دین دیگر نداشته باشند؟ از خود گات ها قرار دهید نه از متون زند.
شما هم اجازه دهید ما بر سر احادیث نبوی به توافق برسیم تا بعد سراغ اسرار آل محمد (البته با تفسیر شیعیان و منهای همسرانش و از دامادهای ایشان نیز فقط امام علی و از دختران ایشان نیز فقط حضرت فاطمه) برویم.
به فرض که تفسیر شما بر سر ضعف جسمانی انسان در ماجرای گوشورون را می پذیرم. اما اولاً که باز هم تناقضی با قرآن ندارد. ثانیاً ماجرای گوشورون ادامه ای دارد. در بند 11 هات 29
(زرتشت گوید) کجاست عدالت و پاک اندیشی و شهریاری؟ پس ای مردم! مرا بپذیرید تا جمع پیروان تعلیم دریافت کند. (روان آفرینش-گوشوروَن گوید) ای اهورا، نیک پناه ما فرا رسید و از پی شکرانه آن، ستایش خویش تقدیمت کنیم.-ترجمه پورداوود
پذیرش زرتشت توسط گوشورون به این معناست که اهورا مزدا زرتشت را نیرومند ساخت. در نتیجه این مسئله تناقضی با قرآن نداشته و مکتب زرتشتی، دینی الهی ست.
" آسمان ها را بدون ستون هایی که آنها را ببینند، آفریده و در زمین کوه هایی استوار افکنده است تا شما را نلرزاند و به اضطراب نیندازد، و در آن از هر جنبنده ای پراکنده کرده است، و از آسمان آبی نازل کردیم پس [به وسیله آن] از هر نوع گیاه نیکو و با ارزش در آن رویاندیم "
سوره 10 آیه 31
علت فاعلی اینجا الله است و چند حیوان را آفریده است. ولی در آنجا اهورامزدا تنها حیوانی که فقط آفریده است گوشورون بود و گیاهان و حیوانات دیگر به علت قتل اهریمن به وجود آمد و اهریمن علت فاعلی است.
اسرار آل محمد نوشته سلیم ابن قیس حلالی: طبق نقل الفهرست ابن ندیم این کتاب اولین تألیف شیعه و نیز تنها کتاب باقی‌مانده حدیثی و تاریخی از قرن اول هجری است. به هر حال جمع آوری نشدن موضوع بود. و ضعف منظور جسمانی است زیرا به گوشورون در معرض غارت و چپاول بود. و ثانیا باز هم به میل خودت کم و زیاد کردی:
" خدا مى‏خواهد تا بر شما ببخشاید و کسانى که از خواسته‏ها[ى نفسانى] پیروى مى‏کنند مى‏خواهند شما دستخوش انحرافى بزرگ شوید _ خدا مى‏خواهد تا بارتان را سبک گرداند و [مى‏داند که] انسان ناتوان آفریده شده است."
سوره نساء 27 - 28
اگر آیات قبلی رو بخوانی (نفرستادم چون زیاد است) و خود همین دو آیه کافی است ولی برای فهم کامل ( کامل برای تو) رجوع کن. در اینجا ناتوانی از جلوگیری از شهوات نفسانی و جنسی است که در سوره نساء آمده است. حرفی با تو دیگر ندارم خصوصا که بر پای لجاجت ایستاده ایی کسی که حرف خود را نقض، تا لجاجت کند واقع ارزش بحث کردن ندارد بیش از این. قضاوت را به صاحبان نظر می گذارم.
" فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ-52 آل عمران
پس هنگانی که عیسی بر ایشان گمان کفر برد، گفت چه کسی یاری دهنده من به سوی الله است؟ حواریون گفتند که ما یاری دهندگان الله هستیم، به الله ایمان آوردیم و شهادت می دهیم که ما مسلمانیم."
وَإِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوَارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَبِرَسُولِی قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ-111 المائده
و [یاد کن] هنگامى را که به حواریون وحى کردم که به من و فرستاده‏ ام ایمان آورید گفتند ایمان آوردیم و گواه باش که ما مسلمانیم "
" این البته تنها محدود به ابراهیم هم نیست. تمامی انبیا مسلمان بودند و تنها دینی که الله تعالی فرستاده است، اسلام است."
این ها دقیقا حرف های خودت بودند. تو دو آیه اول مستقیما گفتند مسلمان هستیم با اینکه پیامبر هم نبودند و اشهد هم خواندند! در دومین حرفت هم حتی ادعا کردی تمام پیامبران مسامان بودند! و این قضیه اسلام اصلا در اولیت و الویت معنایی ندارد. حتی اگر هم چیزی الویت و اولیت داشته باشد نسبت به چیز دیگر دلیل بر این نیست چیز دوم نباشد. مانند مقایسه واجب و الوجود و ممکن الوجود، که برای هردو می آید. واجب الوجود اول و اولی است ولی دلیل بر این نیست که ممکن الوجود نباشد (منظور هستی داشتن است، گواه ما این است که خودت و اطرافت وجود دارد.) نمی دانیم کی منطق یاد طباطبایی داده است. در این موارد مفسرین برای آشفته گویی ید طولایی دارند. پورداوود آن ادعایش را نه دلیل آورد نه آن را ارجاع به کسی داد. تازه می گفت به دلیل اختلاف، باید همه آن ها را فراموش کرد. این شد دلیل؟ پورداوود کاملا از روی تعصب سخن می گفت. قبل از همه چیزی نیازی به فرستادن آیه نبود چون من خودم گفتم "رفتار کردن". پس الان قبول کردی ترجمه خوب رفتار کردن است؟ نه خوبی کردن؟ پس دیدی ابراهیم برای لطف به آنجا نرفت می خواست زندگی کند و کسی با آن بدرفتاری نکند. و اینکه گفتم ابراهیم و فرعون دو شخص جدا هستند و ابراهیم از فرعون چیزی نخواست و نزدیکش هم نرفت و به دستور خدا رفت زندگی کند و از همه مهم تر از ترس گفت. (باز هم تکرار کردم (آن هم طبق آیات) چون تو یک کلمه را تکرار می کنی با توجه به قضاوت ذوقی خود). گوشه چشم داشت؟ قبلا گفتی کلا چشم داشت لان می گی گوشه چشم داشت چه جالب بعد شما نیت سنج داری؟ عیب ندارد بگی اشتباه کردم تازه قبول کردی به خاطر جانش هم گفت. خداوند از هردو کار فرمانروا ناراحت شد و آن ها را عذاب کرد دفعه دوم چرا ابراهیم را بازخواست نکرد؟ از اخلاق ابراهیم بعید است که آن قدر مطیع بود که فرزندش قربانی کند؛ اینکار را انجام دهد و از خشم یهوه هم بعید است ندید بگیرد چون حتی موسی را به خاطر نافرمانی قومش تنبیه کرد و نگذاشت وارد سرزمین موعود شود. این را هم کنار دلایل قبلی بگذار. بله فهمیدیم خداوند حیوانات و گیاهان را از گاو درست همانطور که انسان را از گل آفرید ! به آیه زیر توجه کن.

عدم تجانس و تطابق داستان "گوشورون و ایوک داد" با داستان آفرینش در قرآن به معنای تضاد نیست و این دو ممتنع الجمع نیستند. ضعف جسمانی انسان در اوستا با قرآن هم تطابق دارد. اصرار شما غیر قابل درک است. مگر با بدیهیات متون سر ستیز داریم؟ مثل داستان ابراهیم شده است. متن می گوید یکی از اهداف دروغ ابراهیم این است که به او خوبی شود و بعد می گوید به او خوبی شد و صاحب مکنت گردید. اصرار بی جا دارید که اینگونه نیست. اینجا هم مشابه همان است. اوستا و قرآن می گویند انسان ضعیف است می گویید هماهنگی نیست.
وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا
و انسان ضعیف خلق شد-قرآن کریم
"آیا من باید به پیشتیبانی نارسای مردی ناتوان باشم؟"-اوستا
هر دو اشاره به ناتوانی انسان می کنند.
من نگفتم که ابراهیم و همه انبیای پیشین مسلمان بودند. قرآن چنین حرفی زده است. چندین آیه از این بابت برای شما قرار دادم. آیات را ندیدید یا کم رنگ نوشتم؟
آیه 127 و 128 البقره:
وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایه ‏هاى خانه را بالا مى ‏بردند، (و گفتند) پروردگارا از ما بپذیر که تو شنواى دانایى
پروردگارا، برای خودت ما را مسلمان کن و از ذریه ما امتی مسلمان برای خودت قرار بده و مناسک ما را به ما نشان بده و بر ما بازگشت کن که تو بازگشت کننده رحیم هستی
و در جای دیگر دیدم که پیامبر اسلام خود را نخستین مسلمانان می داند. بدیهی است که منظور ایشان در زمانه خودشان است. تفسیر نور به مسلمان بودن سایر انبیا اشاره می کند.
متن لینک
بد نیست در اینجا از تفسیر المیزان و نمونه که تفاسیر نسبتاً خوبی هم هستند ذکر کنم:
تفسیر المیزان: جمله (انا اول المسلمین )دلالت دارد بر اینکه مقصود از (اول )اولیت به حسب درجه است نه به حسب زمان ،زیرا قبل از پیامبر اسلام (ص ) پیامبران دیگر نیز خود را به وصف اسلام توصیف نموده اند ،مانند :نوح (62)،ابراهیم (63)،و لوط (64)،و... و نیز از جهت نحوه عبودیت تام در همه جهات و نیز اخلاص در عبودیت و تسلیم در طاعات خداوند، پیامبر برترین مسلمانان از نظر درجه و مقام می باشد.
تفسیر نمونه: اولین مسلمان بودن پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله یا از نظر کیفیت و اهمیت اسلام اوست، زیرا درجه تسلیم و اسلام او بالاتر از همه انبیاء بود و یا اولین فرد از این امت بود که آیین قرآن و اسلام را پذیرفت.
مشاهده می شود که مفسران، نخستین مسلمان بودن پیامبر را یا از منظر کیفیت تسلیم ایشان و یا از منظر نخستین بودن در امت خویش در نظر می گیرند. فلذا نخستین آموزگار بودن زرتشت نیز قابل تفسیر بوده و تناقضی ایجاد نمی کند. یا به معنای جد و جهد بیشتر ایشان نسبت به انبیای پیشین (که حالا نمی دانیم چه کسانی هستند) در تعلیم قوم خود و یا نخستین بودن ایشان در قوم خود ایشان است.
بنده لزومی ندیدم وارد مبحث یکسان بودن زرتشت و ابراهیم شوم. اشاره مختصری کردم که مسائل تاریخی اینچنینی را نمی توان به قطعیت نظر داد. خود شما از نیولی آورده اید که زرتشت 1000 سال پیش از مسیح بوده و از پور داوود آورده اید که بین 600 تا 9000 سال پیش از مسیح بوده است.
گویا دقت کافی نداشته اید. خود تورات خوبی را بیان می کند. مجدداً از تورات قرار می دهم:
13. لطفاً بگو تو خواهر منی. برای اینکه به‌خاطر تو به‌من خوبی شود و به‌خاطر تو وجودم زنده بماند.
16. (پَرعُوه (فرعون)) به‌خاطر وی به اَورام خوبی کرد. (اَورام) دارای گوسفندان و گاوان و خران و غلامان و کنیزان و ماده الاغان و شتران شد.
مشاهده می کنید که این خوبی، اموال و دارایی است. از انجمن بین المللی بایبل تقدیم می کنم.
13 Say you are my sister, so that I will be treated well for your sake and my life will be spared because of you.”
16 He treated Abram well for her sake, and Abram acquired sheep and cattle, male and female donkeys, male and female servants, and camels.
نفی نمی کنم که برای حفظ جانش دروغ گفت. ولی مشاهده می کنید که گوش چشمی هم به جیفه ی دنیوی داشت.
نزدیک ترین کتاب حدیث هم حدود 200 سال پس از پیامبر نوشته شده و صحابه ضرورتی احساس نکردند که حدیث پیامبر را به کتابت در آورند.
نهج البلاغه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک