رسته‌ها
نهج البلاغه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
نویسنده:
مترجم:
محمد دشتی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 51 رای
این نسخه از نهج البلاغه به صورت تایپ شده و دارای صفحه آرایی چشم نواز و حجم بسیار کم است .

تعداد صفحات کتاب : 475 صفحه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
475
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
saeedlatifim
saeedlatifim
1394/08/22
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نهج البلاغه

تعداد دیدگاه‌ها:
289

و اما نهج البلاغه حدود 4 قرن پس از امام علی علیه السلام نوشته شده و سرتاسر آن خبر واحد است. یعنی اصالت ندارد و نویسنده محترم، منبع خود را برای آن سخنان ذکر نکرده است. در ازمنه قدیم؛ اشاره می کردند که فلان از فلان از فلان از امام علی فلان حرف را شنیده است. نهج البلاغه متاسفانه از منبع روایی محروم است.
همه ی آن ناموثق است؟ خیر. برخی از سخنانی که در نهج البلاغه بدون سند ذکر شده اند، همراه با سند در سایر کتب روایی شیعیان یافت می شود. و البته نه همه ی آن!
اسلام راستین، نه در ذهن ماست و نه بطور مطلق در کشورهای اسلامی. هر کدام از این کشورها، بخشی از آنچه که خداوند فرموده را عمل می کنند و نه همه ی آن را. اسلام راستین بطور مطلق در "قرآن" است و هر که خلاف این بگوید، به ظن و گمان خود رفته است.
جناب ctr2006 هم به نکته ای بایستی عنایت داشته باشند. اینکه ما به دنبال کراوات بستن به اسلام نیستیم. هدف ما این هست که اسلام را آنگونه که هست بشناسانیم نه آنگونه که باب میل کسانی باشد. بحث ما انطباق دادن اسلام با قوانین حقوق بشر سکولار نیست. کما اینکه مسائلی در قرآن هست که با حقوق بشر غربی در تعارض قرار می گیرد که حالا موضوع گفتار ما نیست. و اصلا اسلام، شریعتی سیاسی، حکومتی، اجتماعی و قضایی ست و اسلام سکولار، جمع نقیضین است. غرض نهایی این است که اسلام با خود قرآن شناسانده شود که کلام خداست و نه با احادیثی که صحت و سقم آن ها هم محل تردید است.
واقعا ادیان مظلوم و بلکه بسیار مظلوم هستند. البته اوضاع اسلام کمی بهتر است و اگر به ترجمه شریف و ترجمه قدیمی تورات و یا 7،6 ترجمه گاتهای اوستا مراجعه بفرمایید، متوجه عرض بنده خواهید شد. مترجم محترم قرآن 1400 سال
پس از اسلام، الحمد لله رب العالمین را ترجمه می کند "سپاس خدایی را که پروردگار جهانیان است" و بسم الله الرحمن الرحیم را می گوید "به نام خداوند بخشنده مهربان". با این سطح از آگاهی، جسارت ترجمه هم به خود می دهند. مسئله غم انگیزتر از این حرفهاست که فقط ملک یمین را نفهمیده باشند. نه همگی، ولی کار اکثرشان کپی برداری ست. در تفسیر که کپی برداری غوغا می کند و بیشتر کتب تفاسیر، چیز جدیدی به دانسته های شما اضافه نمی کند. حال چه کسی به این کتاب عمل می کند؟ اگر گمان کردید که دستگاه دین سالار، سراغ قرآن رفته است در اشتباهید. آیات عجیب اخلاقی در قرآن هست که حتی امروز که مسلمین نمی دانند چه هست، ولی اگر هم می دانستند حاضر به عمل کردن بدان نبودند. مرحوم علامه طباطبایی در مقدمه المیزان گفته بود که امروز کسی می تواند وارد حوزه علمیه شود و آیت الله عظمی خارج شود، ولی لای قرآن را باز نکرده باشد. و اگر قرآن بر سر کار بود، هزینه زندگان را در سیستان، برای اموات در کربلا خرج می کردند؟ که اتفاقاً بساط قبرپرستی و حاجت خواستن از مردگانی که صدای ما را نمی شنوند، مورد عتاب سرسخت خداوند است. دکان شان را به حلیه ی دین می آرایند. و به قول مولانا:
من اگر با عقل و با امکانمی
همچو شیخان بر سر دکانمی
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ/34 توبه
ای اهل ایمان! یقیناً بسیاری از عالمان یهود و راهبان، اموال مردم را به باطل می خورند و همواره از راه خدا بازمی دارند؛ و کسانی را که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا هزینه نمی کنند، به عذاب دردناکی مژده ده
همین آیه را با وقاحت بر روی کشتی مطلا نقش می کنند. به قول سنایی
عجب نبوَد گر از قرآن نصیبت نیست جز نقشی
که از خورشید، جز گرما نبیند چشم نابینا
و بنده به عنوان یک تسلیم امر خدا، موظف هستم آنچه از حقانیت اسلام و دیانت زردشت و یهود و مسیحیت می دانم بازگو کنم. جانمایه و اصل ادیان یکسان است.
ما ز قرآن مغز را برداشتیم
پوست را نزد خران بگذاشتیم
بالاخره معلوم نشد نهج البلاغه رو چه کسی نگارش کرده و چقدر از این کتاب حقیقت داره!
عذر میخوام ولی باید در کنار بحث های عمیق و استدلال های بسیار محکم و خدشه ناپذیر شما در معرفی اسلام به عنوان دین صلح و عدالت و عشق و دوستی و اینجور چیزها... یکی دو خبر کوچک رو یادآوری کنم:
"روزنامه نگاری با نام پویان خوشحال به جرم توهین به اهل بیت در حساب توئیتریش، بازداشت شد"
"رضا مهرداد، عضو شورای شهر نیشابور به جرم هتاکی به عزاداران حسینی، به یک سال حبس محکوم شد، او در نظری زیر پست اینستاگرامی فردی به نام امیر که مداحی محمود کریمی را به مناسبت محرم منتشر کرده بود، نوشت: اگر حسین نبود. چطور این‌گونه مردم را تحمیق می‌کردید؟"
برای ما که در این مملکت زندگی می کنیم، اسلام یعنی همین واقعیت های سفت و سخت و دردناک، نه تفاسیر زیبا و انسان دوستانه چند کاربر اینترنتی. این وضع کشور ماست و در سایر کشورها یا مناطق هم که گروه های اسلام گرا حاکم بودند اوضاع به همین منوال بوده. ولی خب چه کنیم که در هر حال دوستان استدلال خواهند کرد: "این اسلام واقعی نیست". بله اسلام "واقعی" اون چیزی است که در ذهن شماست
1- ابن اسحاق نوشته که مردان بنی قریظه پیش از اعدام در خانه زنی از بنی نجار زندانی شدند. استدلال شده که پذیرش جاگرفتن صدها نفر در یک خانه سخت است ! ! ! ( البته در این مواقع ، برای کوبیدن اسلام نیازی به منطقی بودن نیست اینجا دیگر به هر خرافه ای می توان متوسل شد ! ! ! )
اتفاقا از روی همین نکته ساده می شود فهمید که سران و فرماندهان اصلی فتنه و خیانت اعدام شده اند و نه تمام مردم یهود . . . زیرا امکان زندانی کردن چند نفر در یک خانه وجود دارد . . . حالا مورخ می خواسته با غلو کردن : جنبه حماسی به تاریخ خودش بدهد این موضوعی است که در زمان قدیم ، اکثر مورخین تقریبا تمامی ملل انجام می داده اند . . . دادن شاخ و برگ به وقایع برای تحریض خواننده . . . کاری شبیه به روزنامه نگاری فعلی ! ! ! !
ز نظر تاریخی، مورخین مسلمانان عموماً به نقل قول از ابن اسحاق پرداخته، و پس از حذف جزئیات آن به صورت خلاصه آن را در کنار وقایع دیگر گزارش می‌کردند. برخی از آن‌ها می‌نوشتند که آن روایت را قانع‌کننده نیافته‌اند ولی پی گیر آن نمی‌شدند. در این میان، اما گروه اقلیتی با دیدگاه مخالف وجود داشته‌اند. مورخ مسلمان ابن حجر عسقلانی داستان بنی قریظه و داستان‌های مشابه را از اساس رد می‌کند و معتقد است که دلیل اینکه مالک ابن انس از هم‌عصران ابن اسحاق و بنیان‌گذار فقه مالکی، ابن اسحاق را «دروغگو» و «دجَال» می‌خواند، روش سیره نویسی و نقل این‌گونه داستان‌ها از طرف او بود . . . در قرن ۱۴ هجری شمسی هم ولید نجیب عرفات، استاد دانشگاه لانکستر، و سید برکات احمد جزئیات این داستان را رد کرده‌اند احمد صبحی منصور استاد سابق دانشگاه الازهر هم این داستان را مخالف قرآن و از اکاذیب می‌داند. . . و همچنین انتقادات جدی به ماهیت سیره ابن اسحاق و ابن هشام داشته و معتقد است که مورخین بعد از ابن اسحاق به نقل سخنان او مشغول شده‌اند . . . سید جعفر شهیدی، پژوهشگر ایرانی نیز تردیدهایی را مطرح کرده‌است . . . بگفته ولید عرفات، ابن اسحاق حدود ۱۴۵ سال پس از این واقعه‌ای که در مورد آن نوشته فوت شده‌است . . . بگفته ولید عرفات، مورخان و سیره نویسان استانداردهایی که محدثان در ارتباط با احادیث نبوی و امور فقهی رعایت می‌کردند، را رعایت نمی‌کردند و برخوردی بسیار سهل گیرانه تر داشتند. محدثان اصرار داشتند که تمام راویان ثقه باشند و از فرد پیش از خود بدون واسطه روایت کرده باشند. مالک ابن انس از همعصران ابن اسحاق و بنیان‌گذار فقه مالکی، با مقایسه معیارهایی که خود رعایت می‌کند با روش ابن اسحاق، او را «دروغگو» و «دجَال» و «کسی که روایاتش را از یهودیان می‌گیرد» تعبیر می‌کند. ابن حجر عسقلانی می‌گوید که مشکل مالک ابن انس با ابن اسحاق بخاطر گنجاندن داستانهای عجیبی مانند داستان بنی قریظه در سیره اش بود . . . ولید عرفات استدلال‌هایی می‌آورد تا نشان دهد که ابن اسحاق داستانش را از نوادگان یهودی بنی قریظه اخذ کرده‌است و سپس با مقایسه جزئیات داستان بنی قریظه با داستان ماسادا (از داستان‌های قدیمی در تاریخ یهود) نتیجه می‌گیرد که بازماندگان یهودی داستان ماسادا را با داستان بنی قریظه آمیخته‌اند . . . سید برکات احمد در تأیید نظریه اش منبی بر اینکه تنها رهبران قبیله قریظه کشته شده‌اند، به این نکته اشاره می‌کند که هیچ منبع یهودی ای این واقعه را ثبت نکرده‌است و این روایت فقط در منابع مسلمانان یافت می‌شود. بسیار غیرمحتمل است که در قرن دوم و سوم پس از اسلام - هنگامی که ابن اسحاق و ابن سعد مشغول جمع کردن منابعشان بودند - خاخام‌های مطلع گائونی و رهبران یهودی در بابل نتوانند روایت یهودی از وقایعی که تأثیر شگرفی بر زندگی یهودیان حجاز در زمان محمد داشت را کسب کنند، خصوصاً اینکه در بین یهودیان معمول است که داستان‌های بدبختی‌های خود را ثبت می‌کنند. یهودیانی که از خیبر تبعید شدند در کوفه مستقر شدند که خیلی دور از مدارس گائونی نیست. آن‌ها نوادگان بنی نضیر بودند و فرزندان بنی قریظه بودند. برکات احمد سپس به کتاب ساموئل اوسک دربارهٔ رنج‌های یهودیان که در قرن شانزدهم میلادی نوشته شده و در این زمینه کلاسیک به‌شمار می‌رود اشاره کرده که در آن هیچ اشاره‌ای به تبعید یا کشتار قبایل یهودی مدینه نیست. بگفته برکات بنظر می‌آید که اولین بار در سال ۱۸۳۳ میلادی این داستان وارد ادبیات تاریخنویسی یهودیان شده باشد
( منبع این سند آخری : examination, p.
Samuel Usque
Barakat Ahmad, Muhammad and the Jews: A Re-examination, p. 24 )
دوست عزیز بدون اینکه بخواهید تعصب در تحلیل شما نقش دارد از یک سو : آن پادشاه ایرانی را دوست دارید ( اسمش را نمی آورم که به تیرچه قبای آقایان بر نخورد ! ! ! ) که در عمل : خاک 33 کشور را به توبره کشید و باعث کشته شدن هزاران سرباز خودش و سرباز کشورهای دیگر شد و از دیگر سو به پیامبر اسلام ایراد می گیرید با این دلایل و مدارک :
1- قصد حمله داشته ولی قوایش را نداشته ! ! !
2- به بنی قریظه حمله کرده ( گویا بنی قریظه ، هزاران کیلومتر آن طرف تر از عربستان است . عزیز دلم بنی قریظه چسبیده به مدینه است و اسم آن لشکر کشی به خاک یک کشور دیگر نمی شود ! ! ! )
3- چرا علی و حسن و حسین ، به خلفاء برای حلمه به ایران انتقاد نکردند ! ! ! . . .
دوست عزیز به نظر شما این روش تحلیلی ، عدم تعصب و روشنفکری است ؟ اگر بخواهیم به محمد و آن پادشاه شما ( صرف نظر از نژاد و یا پیامبر بودن آنها و . . . ) فقط بر اساس موازین منطقی و علمی نمره آدم کشی بدهیم کدام یک از آنها نمره اش 20 می شود ؟ ؟ ؟
تمام جنگهایی که بر علیه پیامبر براه افتاده در اطراف مدینه بوده و نه در اطراف مکه ! آنوقت پیامبر می شود جنگ طلب ؟ ولی پادشاهی که تا سه هزارکیلومتر آن طرف تر لشکر کشیده می شود حامی حقوق بشر ؟
پیامبر هم مانند کوروش پس از فتح مکه همه را بخشید و ریاست مکه را به همان ابوسفیان و کلیدداری کعبه را به همان شخص کافر قبلی داد . عفو و بخشش پیامبر ، بسیار ارزشمند تر از بخشش آن پادشاه مورد علاقه شما بوده است ، می دانید چرا ؟ چون پیامبر ، قاتل دوستان و قاتل عمو و شکنجه گران خودش را بخشید و پادشاه شما کسی را بخشیده که خاکش را مورد تجاوز قرار داده و کشورش را غصب کرده ! و حالا منت هم می گذارد که شما را بخشیدیم ! ! ! !
تمامی کشته شده گان از هر دو طرف ، میان پیامبر و کفار به 1000 هم نمی رسد آن هم در آن محیط جنگی و جاهلی . . . حتی از یک منبع تاریخی هم سندی در دست نیست که پیامبر به دست خودش کسی را کشته باشد . حالا او می شود جنگجو و خونریز و پادشاهان سفاک و خونریز می شوند حامی صلح و منشور حقوق بشر . . . به قول خودتان : آدم احساس چندش و تنفر و خجالت می کند از اینهمه تعصب تحت نقاب دروغین روشنفکری و ایران دوستی ! ! ! !
Khwanirath گرامی
می دانیم دیگر ترجمه کنندگان، مفسرین، علما و..... ترجمه ها سخنانی بسیار متضاد با جناب حسینی طباطلایی می زنند تلاش شما محترم است ولی این راهی که حسینی طباطبایی می روند پیشتر توسط شریعتی ها پیموده شده است و نتوانسته پیروانی با اسلامی ملایم ایجاد کند و خرد پیروان خود را بیشتر کند درواقع نتیجه اش امثال مجاهدین خلق و فرقان و سایر گروه های تروریستی - اسلامی بود.
آیه 10 الممتحنه بحث ما نبود
من دو آیه با ترجمه هایشان را آوردم درست است در زبان عربی قوی نیستم ولی در اینترنت ده ها ترجمه از بزرگان ترجمه زبان عربی وجود دارد درواقع من به ترجمه های استاتید تکیه می کنم و با شجاعت آنان در ترجمه اظهار نظر خودم را می کنم مظنون آیاتی که گذاشتم در تمامی ترجمه ها یکی است جز مطالبی که شما می گویید. کنیز یکی از انواع غنایم جنگی در باور اسلامی بوده است
قوانین برده داری هنوز هم در برخی دانشکده های ایران اسلامی!! در رشته ی حقوق تدریس می شود که آن قانون گذاران سوادشان در زبان عربی از جناب حسینی طباطبایی کمتر نبوده است شما را به فقه برداری رجوع می دهم
برپایه احکام خود آیین یهود که اعدام میشد، آنان را اعدام کردن.

واقعا خجالت آور و نفرت انگیز بود این کامنت و پیام
کاش حداقل همانند اون یکی دوستمون همه چیز رو منکر میشدید و داستان رو انکار می کردید و یا چون برخی دیگری نه تنها منکر کشتار می شدید بلکه تفسیر می کردید به خوشی و خوبی زندگی می کردند.
اما این پیام
واقعا خجالت آور هست
یهودیان بنی قریظه هیچ مسلمانی را نکشتند و بر هیچکس شمشیر نکشیدند تنها سران قبیله بر پایه منافع خود به سویی متمایل بودند که احتمال می دادند شاید پیروز میدان باشد.
این پیام شما نشان می دهد آیین اسلام چهقدر خطرناک و هولناک است اندیشه داعشی در این نظر شما وجود دارد
این سخن شما مثل این است که وقتی ارتش متفقن در جنگ جهانی دوم ایران را اشغال کرد بر پایه اینکه رضاشاه متمایل به آلمان ها بوده کلا ملت ایران را اعدام کند و بسیاری از اهل کتابی که توسط اسلام در بازار میدینه گردن زده شدند و در آنجا دفن شدند هیچ چیز از پیمان هایی بزرگان قبیله با مسلمین و مشرکین نمی دانستند آن هم پیمانی که هیچ تضمینی برای بقا یهودیان نبود و کلا یهودیان در دعوای مشرکین و مسلمین تا حد زیادی هیچ کاره بودند
ریحانه دختر زید قرظی دخترک نوجوانی بود که همسری جوان از بنی قریظه داشت اسلام گردن جوانک را زد و ریحانه به عنوان کنیز و برای تطمیع جنسی پیغمبر اسلام (که آن زمان حدود شصت سال سن داشت) به خانه پیامبر برده شد و همه عمرش از پیغمبر نفرت داشت و در 25 سالگی فوت کرد.
جنگ های مسلمین فقط در بنی قریظه نبود و به بنی نضیر هم چون طاعون سرایت کرد بنی نضیر سرنوشت بنی قریظه بی دفاع را دید و با اینکه می دانستند شکست می خوردند به مقابله پرداختند صفیه دختر حیی بن اخطب رئیس قبیله بود و گردن زده شد سپس محمد برای صفیه نوبت (رابطه جنسی) تعیین کرد. خوشبختانه نسل بنی نضیر منقرض نشد اما وطن و سرزمین و اموال خود را از دست دادند
محمد دست به تخریب یهودیان می زد و چشم به مال و ثروت آنان دوخته بود و غارت که زیربنای اقتصادی اسلام است را به قبایل یهودی کشاند تا ثروت آنان را مصادره کند.
نوبت به مسیحیان رسید از آنان خواسته شد یا بمیرند یا مسلمان شوند یا جزیه دهند
عطیه القریظی روایت کرده است:
من بین اسرای بنی قریظه بودم. آنها (پیروان محمد) مارا آزمایش کردند، و هرکس که موی زهار (موی ناحیه شرمگاهی) در بدن آنها روییده بود کشته شد، و آنهایی که در بدنشان موی زهار نروییده بود کشته نشدند. من جزو آنانی بودم که موی زهار نداشتم.
منبع: سنن ابو داوود کتاب 38 شماره 4390
علی و زبیر مسئول گردن زدن بودند پنج تایی اسیران را به میدان اعدام می آوردند کلا کارهایی مثل گردن زدن و کشتن را به علی می سپردند چون گردن زدن ماهری بود و احساسی نداشت و فقط به دستور عمل می کرد ( عرب از وی متنفر بود و بعد از مرگ محمد (از توهم غدیر خم که فاصله بگیریم) در شورا کمتر کسی به علی علاقه نشان داد و بعد از مرگ عثمان و رسیدن به قدرت جنگ های داخلی زیادی به راه انداخت از عقل و درایت برخوردار نبود و فکر می کرد با شمشیر همه چیز درست می شود)
در این کاریکاتور تحت عنوان SLAUGHTER HOUSE یا سلاخ خانه اثر sher khan ماجرایی به تصویر کشیده شده است که اگر روزی مسلمین به قدرت برسند سرنوشت بشریت خواهد بود سرنوشت شومی که داعش در ابعاد کمرنگ تر و رخداد های خاورمیانه در 40 سال پیش سراسر تصدیق کننده آن است
برگردان انگلیسی کاریکتاتور: الف: رئیس: موی مجعد ب) او را بیاور.
توجه: رسول الله مشغول کار است.
دوست گرانقدر نسل کشی هیچ توجیهی ندارد.
خواهشمندم کسانی که درباره جستارهای تاریخی در اینجا سخن می‌گویند،
سند و مدرک بیاورند تا مورد بررسی قرار گیرد. بنده درباره تفسیر آیات مبارکه
قرآن مجید سخنی نگفتم، چرا که آگاهی بنده تا بدآنجا نرسیده و نمی‌خواهم بدون
آگاهی به جستاری بپردازم. از همان نخست، سکان پاسخگویی را آقای Khwanirath
بزرگوار در دست گرفتن.
اما اینقدر سرم توی تاریخ بوده که سخنی برای گفتن داشته باشم.
پیامبر (ص) بی دلیل جنگجویان کژپیمانِ بنی قریظه را نکشتن، بلکه
با توجه به دو کژپیمانی‌ای که جنگجویان این تیره، در گرماگرم جنگ با
کافران، بر مسلمانان روا داشتن، سر سومین کژپیمانی‌شون، پادافره شدن.
البته جنگجویان، نه مردم غیرجنگجو!
خود جنگجویان بنی‌قریظه از پیامبر خواستن که برای پیمان‌شکنی‌شان،
سعد بن معاذ که مرد کهن‌سالی بود و به احکام شریعت یهود آشنایی داشت،
بیاورند و برپایه احکام یهود، بر آنان حکم جاری کند. پیامبر (ص) فرمودند
چنین کنید. سعد بن معاذ را آوردند و برپایه احکام خود آیین یهود که اعدام
میشد، آنان را اعدام کردن. (ابن اثیر ۲۲۳/۲ فتوح‌البدانِ بلاذری ۳۴۸/۱.
سیرت رسول‌الله، ابن هشام ۱۷۹/۲. الخطط، مقریزی، ۲۴۹/۱).
در همه‌ی جهان اگر کسی در میانه جنگ با هم‌پیمانش، پیمان‌شکنی کند
حکم اعدام دارد. جنگجویان بنی قریظه با رسول‌الله (ص) پیمان بستن
و دو بار کژپیمانی کردن و به دشمن یاری رساندن. اما پیامبر آنها را
بخشید. سر سومین بار نیز همینگونه شد. اما این بار حکم اعدام جاری شد.
بنده بایگانی و یادداشت‌هایم را در پی این رویداد گشتم، اما نتوانستم
پیدا کنم. بخواهم به این رویداد بپردازم، سخن به درازا میکشد،.به
پیوند زیر باریاب بشید و آن را مورد پژوهش قرار دهید تا از گمان‌های
این رخداد در بیایید.
http://ensani.ir/fa/article/download/325480
به‌روز و کامیاب باشید.
نهج البلاغه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک