رسته‌ها

تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان

تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 51 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 51 رای
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
201
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
simin
simin
1394/05/27

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان

تعداد دیدگاه‌ها:
79
با سلام خدمت دوستان ایرانی از هر تیره و نژاد که هستند.
باید به عرض برسانم که تئوری زبان آذری که از طرف آقای احمد کسروی ارایه شده و مبنای بسیاری از تالیفات (از جمله کتاب آقای انصاف پور )پس از وی قرار گرفته فارغ از هرگونه جستجو درباره یافتن حقایق تاریخی و زبان شناسی در پی تثبیت ایدئولوژی رضاخانی و تاریخ سازی برای ایران تحت حاکمیت سلسله پهلوی بوده است.خود آقای کسروی در مقدمه کتاب زبان باستان آذربایجان نیز به صورت ضمنی و در بعضی جاها به صراحت اشاره می فرمایند که این کار صرفا در جواب به روزنامه نگاران ترکیه نوشته می شود (که ادعایی در خصوص اتحاد کل ترکها مطرح می کردند)و شاید خبر نداشتند که این روش ایشان در طول زمان تا چه اندازه به ضرر فرهنگ و زبان آذربایجان و حتی کل ایران تمام خواهد شد. طرح چنین ادعایی در نود سال پیش که مردم عامی به کتاب و منابع اطلاعاتی دسترسی چندانی نداشتند و حکومت هم برای تمرکز قدرت و یک دست کردن جامعه نیاز به توجیهات شبه علمی مد روز داشت اتفاق افتاد . اما بعد از ایشان خیلی از منابع پیدا شدند که درست بر خلاف گفته ایشان بیانگر این حقیقت بودند که ترک های ایران جزو قدیمی ترین ساکنان در ایران و آذربایجان بوده اند و آمدن سلجوقی ها تاثیری در تغییر هویت قومی منطقه آذربایجان نداشته است.
دوستانی که برای زبان و تبار مردم آذربایجان تاریخ نگاری می کنند، نام های مناطق آذربایجان را بی آنکه اطلاعی از معنای آن ها در زبان ترکی داشته باشند، فارسیزه می کنند. از نظر ایشان، << آران >> نامیده شدن سرزمین های شمال رود ارس، دلیلی بر وجود زبان موهوم آذری است. ایشان به دلیل شکل ظاهری کلمه ی << آران >> به این نتیجه رسیده اند که این کلمه هم ریشه ای آریائی ! دارد. در حالی که معنای کلمه ی << آران >> در زبان ترکی کاملاً مشخص است ( معتدل ). و سرزمین های شمال رود ارس به دلیل داشتن آب و هوای معتدل تری نسبت به جنوب ارس << آران >> یا << آرانلوق >> نامیده می شد و می شود. کسروی هم در کتاب خود به نوعی این موضوع را اعتراف کرده.
اینجا سوالی پیش می آید. آیا زبان مردم << پرتغال >> هم قبلاً فارسی و نام کشورشان هم << پرتقال >> بوده؟ آیا زبان این مردم هم تحت تاثیر اشغال، تبدیل به زبانی شده که امروز << پرتغالی >> نامیده می شود.
و موضوع دیگر:
اگر تئوری کسروی را قبول کنیم، با خیل نام های ترکی مناطق، روستاها و شهرهای آذربایجان چه کنیم؟ از روستای << یالقوز آغاج >> و << آرمو داغ >> و ... گرفته تا شهرهای << تورکمانچای >>، << ترک >>، << قره آغاج >>، << سولدوز >> و ... تا << قافلان داغی >> ( قافلانکوه: کوه پلنگ ) و << قزل اوزن >> ( رودی که طلا در آن شناور است ) و << بز قوش >> ( پرنده ی خاکستری ) و << آجی چای >> ( تلخ رود ) و ... ده ها نام روستا، شهر، کوه و رود دیگر که همه به ترکی اند.
و سوال دیگر:
زبان و تبار سایر ترکان ایران از جمله ترکان قشقائی، ترکان افشار، ترکان خراسان و ترکان ساکن در مناطق مرکزی ایران ( کرمان، اصفهان، اراک، ساوه و ... ) چیست؟
احمد کسروی درباره‌ی شیخ صفی و تبارش، و تبار و زبان مردم آذربایجان می‌نویسد:
«پیش از صفوی هیچ شاعر ترک‌گویی در آذربایجان پیدا نشد و همگی مردم که ماد و آریایی‌تبار بودند، به زبان "پهلوی آذری" گفتگو می‌کردند که همانند فارسی‌، لُری و کردی بود.»
در گذشته‌ای نه چندان دور، دولت عثمانی، از زمان صفویان تا جنگ جهانی نخست در اندیشه چپاول ایران زمین و برپایی امپراتوری اسلامی و سپس امپراتوری ترک، لشگرکشی به ایران و استان آذربایجان را آغاز کرده، ولی هر بار این آذربایجانی‌ها بودند که از پیوستن به ترک‌ها دوری جستند و با دادن خون و جان خویش، بیگانگان متجاوز را از کشور خود بیرون ریختند.
ترکیه با هزار گرفتاری اقتصادی، سیاسی که گریبان‌گیرش است، برای برآوردن خواست‌های سیاسی و سود اقتصادی خود در پی کوچک نمودن جایگاه ایران در خاورمیانه و ایجاد اختلاف درونی در آن برآمده است. این کشور همسو با دولت باکو با پایه‌گذاری، تحریک و تقویت «پان ترکیسم»، تنها و تنها به برآوردن خواست‌های سیاسی و اقتصادی خود می‌اندیشند.
ترکان پس از چندین بار یورش به آذربایجان و کشتار و چپاول فراوان، با ایستادگی مردم دلیر آن سامان روبرو گشتند و نتوانستند از راه مستقیم مردم آذربایجان را به سوی خود کشند، از این رو بر آن شدند نخست اران- سرزمینی که امروزه به جمهوری آذربایجان شناخته می‌گردد، در زمان ساسانیان آلبانی و بعد از یورش تازیان اران نام گرفت، نامیدن آذربایجان این بخش را، در سال 1917 به وسیله سران حزب مساوات با خواست‌های پیش‌بینی شده روی داد، تا در آینده با نام بردن از آذربایجان شمالی و آذربایجان جنوبی، غوغای دو پارگی این سرزمین‌ها را برپا و خواهان یکپارچگی این دو بخش گردند. در حالی که درهیچ نقشه و کتاب پیش از سال 1917، هیچ گاه به سرزمین‌های شمال ارس نام آذربایجان گفته نشده و تنها نام آذربایجان، از آن سرزمین جنوبی ارس بودی، و در این میان نیک است یادی کنیم از شیخ محمد خیابانی بزرگ‌مرد آذربایجانی که در هنگامه این توطئه با هوشیاری، درخواست دگرگونی نام آذربایجان ایران به آزادستان (به سبب کار بزرگ آذربایجان در نهضت مشروطه) را کرد، تا در آینده از این توطئه شوم دور بمانیم، که به درخواست او جامه عمل پوشانیده نگردید7- و آذربایجان را زیر نام آذربایجان یکپارچه نموده، آن گاه این دو سرزمین را بخشی از خاک خود سازند، که این نکته را سردمداران این جریان‌ها خود بارها گفته‌اند. (محمد امین رسول‌زاده بنیانگذار حزب مساوات و کسی که نخستین‌بار این نام را برای اران به کار برد، در جستاری که پیرامون «تاریخ جمهوری مستعجل آذربایجان» نوشت به آشکارا گفت که «آلبانیا (جمهوری آذربایجان)‌از آذربایجان (آذربایجان ایران) متفاوت است»8، از این گذشته او در نامه‌ای به سید حسن تقی‌زاده اشتیاق خود را برای «انجام هر کاری که از ناخشنودی بیشتر بین ایرانیان جلوگیری کند» بیان داشت.
در پیش‌گفتار این اثر تحت عنوان ((زبان مادر)) به پیشینه زبان دری اشاره شده، سپس تاریخ قوم آذربایجان و زبان آن سامان ـ از دیرباز تا دوره دگرگونی زبان آذربایجانی طی دوازده بخش تحقیق و بررسی می‌شود1 : ـ تبار مردم آذربایجان (مادی‌ها) و وحدت این قوم با دیگر اقوام ایرانی2 ;ـ آشنایی با چگونگی تحریف داده‌های تاریخی3 ;ـ زبان آذری پهلوی (فارسی) از ظهور اسلام تا امروز4 ;ـ نمونه‌هایی از اشعار و گویش‌های آذری5 ;ـ آذری، کشف زبان آذربایجان6 ;ـ درباره تداول بازمانده‌های زبان آذری (تاکی) در برخی روستاها7 ;ـ علل دگرگشت زبان آذری به زبان ترکی از قرن 11و 12 هجری به بعد8 ;ـ ترکان مروج زبان، فرهنگ و ادب فارسی در آسیا و اروپای شرقی9 ;ـ نور ز خورشید خواه; 10ـ آذربایجان مهد فرهنگی و شعر و ادب پارسی11 ;ـ پیام‌ها و آموزه‌ها; 12ـ نام کتاب‌ها و مقالات .در ابتدای کتاب ((کتاب‌شناسی)) و در انتهای آن ((نمایه)) متن به طبع رسیده است."
درود بر دوست خودم alizanjanii عزیز
بله دوست من بنده همیشه به این شعر مولانی عزیز اعتقاد داشته و با دیده منت می پذیرم
چون سلیمان را سراپرده زدند
جمله مرغانش به خدمت آمدند
هم‌زبان و محرم خود یافتند
پیش او یک یک بجان بشتافتند
جمله مرغان ترک کرده چیک چیک
با سلیمان گشته افصح من اخیک
همزبانی خویشی و پیوندی است
مرد با نامحرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی بهترست

غیرنطق و غیر ایما و سجل
صد هزاران ترجمان خیزد ز دل
جمله مرغان هر یکی اسرار خود
از هنر وز دانش و از کار خود
با سلیمان یک بیک وا می‌نمود
از برای عرضه خود را می‌ستود
از تکبر نه و از هستی خویش

بهر آن تا ره دهد او را به پیش
چون بباید برده را از خواجه‌ای
عرضه دارد از هنر دیباجه‌ای
چونک دارد از خریداریش ننگ
خود کند بیمار و کر و شل و لنگ
نوبت هدهد رسید و پیشه‌اش
و آن بیان صنعت و اندیشه‌اش
گفت ای شه یک هنر کان کهترست
باز گویم گفت کوته بهترست
گفت بر گو تا کدامست آن هنر
گفت من آنگه که باشم اوج بر
بنگرم از اوج با چشم یقین
من ببینم آب در قعر زمین
تا کجایست و چه عمقستش چه رنگ
از چه می‌جوشد ز خاکی یا ز سنگ
ای سلیمان بهر لشگرگاه را
در سفر می‌دار این آگاه را
پس سلیمان گفت ای نیکو رفیق
در بیابانهای بی آب عمیق
با سپاس
از: amenmarr
ABBASFATHI53 عزیز
نقل قول شما از جانب بنده درست نیست و گفته ی شخص دیگری است و بنده هم نقل کرده بودم، مشخّص است به هوچی گری های دیگران و از همه بیشتر معاندینِ وحدت ملّی کشورمان، التفات نظر
خاص دارید و از هوشمندی و فراست میلیونها ایرانی ی بیدار و دانشمندان و مورّخین موشکافِ خِبره و طراز اوّل کشورمان علاوه بر نویسندگان و مورّخین مطرح و نامی سایر نقاط دنیا که به عظمت و شکوه
ایران معترف و شگفت زده هستند، غافل و بی خبر هستید،

اینکه این نقل قول از شما درست نیست، یعنی اینکه شما مخالف این گفته اید؟
نقل قول از amenmarr:
. کسی به مـا این حق را نمی دهـد که ما ایران را متعلـق به قشـر خاص زبان خاص دیـن خاص بدانیـم ایـران متعلق به همه ایرانیان است با هر فرهنگ و زبان و دین و مذهبی . اگر کماکان بخواهیم بر سر سفره ی ایران عرصه را بر دیگر ایرانیان تنـگ کنیم مطمین باشـیم که این اجازه به ما داده نخواهد شد تاریخ برای اثبات این گفته هیچ سختی بخود ندیده است و همواره چنین بوده است و چنین خواهد بود »

و در ضمن من هرگز به هوچی گری و جو سازی علاقه ای ندارم و اینگونه کارها، تاکتیک مقدس کسانی است که با طرح چند سوال ساده کاخ خیالی تمدن باشکوهشان فرو ریخته و احساس می کنند که دیگر چیزی برای افتخار کردن به آن ندارند. ضمناً مصداقتان از مورخان موشکافِ خبره و طراز اول کشورمان را واضح تر بیان بفرمائید. با توجه به کامنت هائی که از شما در ذیل کتاب های مختلف خوانده ام بعید می دانم که شما در مورد اولین ارائه کننده ی تئوری پوشالی زبان آذری، ( احمد کسروی ) چنین نظری داشته باشید. مگر اینکه بخواهید خدای ناکرده ماکیاولیستی برخورد کنید. در مورد مورخین ( یا بهتر است بگوئیم تاریخ تراشان ) عمدتاً یهودی و ماسون خارجی هم که سابق بر این در کتاب های دیگر بحث هائی طولانی داشته ایم و هدف از سرازیر شدن ناگهانی اینگونه تاریخ تراشان در دو قرن اخیر به منطقه ی خاور میانه کاملاً روشن است.
آقای logical positivism
همینقدر که میگویید قومیتها حقوق حقه ی فرهنگی دارند برای من بحث تمام شده است و بحثی باقی نمیماند. چرا که همین که این نوع بحثها از وجه ایدئولوژیکی خود تهی شوند و تبدیل به بحث علمی شوند قابل احترامند.( گرچه هنوز هم که هنوز است اعتراف به حقوق فرهنگی اقوام را از زبان بسیاری از ایرانی های مسئول و روشنفکر که خود را حتی دموکرات و حقوق بشری میدانند نشنیده ام)تنها دوستانه میگویم که نوشته های شما اشتباهات تاریخی اش زیاد است و دقت کمی دارد.متاسفانه شما تاریخ ایران را فقط از چارچوب "ناسیونالیسم" و باستان گرایی میبینید و تورهای ماهیگیری شما به قدری گشوده هستند که صدها واقعیت تاریخی را نمیتوانند صید کنند و این واقعیات در دریای تاریخی باقی میمانند.تورها و نظریاتی بهترین انند که واقعیات بیشتری را صید وتبیین کنند.
تنها نکته باقی مانده تاکید به " نتیجه ی ایدئولوژیکی " این نوع کتابهاست. واقعیت این است که این نوع کتابها( مخصوصا در زمان دو شاه پهلوی) بیشتر برای نفی حقوق فرهنگی اقوام (مخصوصا ترکهای ایران) نوشته شده اند و حتی در بسیاری از مواقع خود نویسندگانش هم به آن هدف اعتراف دارند. نمونه اش در تاریخ فراوان است. جایی میخواندم که محسنی که به گمانم رئیس فرهنگ آذربایجان در زمان رضاشاه بود در تبریز ترکی حرف زدن در مدارس را ممنوع کرده بود و خاطی جریمه میشد. میدانید تئوری های این نوع اقدامات از کجا آمده بود؟از همین نوع کتابها و مقالات. مجله آینده که توسط محمود افشار چاپ میشد از همان شماره ی اول در سال1304شمشیر را علیه ترکهای ایران از رو بسته بود.مجله ای که خود را را با افتخار پان ایرانیست میدانست که به فکر وحدت ایران و افغانستان و تاجیکستان بود ولی تکلم به ترکی در ایران را "خطر اختاپوس زرد" میدانست بیشتر همین نوع کتابهای مثلا علمی با پول حاصل از ده ها باغ و مغازه همین شخص به رایگان چاپ و نشر میشد که بعدها تبدیل به بنیاد موقافات افشار شد.
یک خاطره: خالی از لطف نیست بدانیم مرحوم صفوت در خاطراتشان نوشته اند در اعتراض به تابلوی بالای سر مدارس در زمان رضاشاه در تبریز که نوشته شده بود " حرف زدن به ترکی ممنوع است" صاحب یک گرمابه در کنار یکی از این مدارس تابلویی بالای حمام خود اویخته بود که " استفاده از آب در این حمام ممنوع است!!"
[quote='مسعود دباغی']آقای زنجانی، در اینکه زبان پیشین مردم آذربایجان ترکی نبود شکی نیست، مگر نزد آنان که فهمیدن این حقیقت برای شان سخت باشد. زبان ترکی، زبانی است جدید که دوره ی باستان آن برابر با دوره ی فارسی نو است، ازین رو قدیمی ترین کتیبه ی باستانی آن متعلق است به ۱۲۸۰ سال پیش، یعنی سده ی دوم هجری، نزدبک مرز قزاقستان و مغولستان.
در ایران هم فقط شعری از شاعری اسفراینی به ترکی باقی مانده که متعلق به سده ی هفتم است، نه در آذربایجان که به گفته ی اولیا چلپی و به استناد کتاب های سفینه ی تبریزی و رساله ی روحی انارجانی، تا صفویه هنوز کامل ترک زبان نشده بوده است، و هنوز هم نشده است. تا جایی که شخصا ده ها روستای تاتی و گورانی زبان می شناسم که هنوز به زبان خود و نه ترکی گپ می زنند[/quote]
جناب دباغی من تمام حرفم در کامنتهای پیشین این بود که بگویم نظریه یا تئوری زبان آذری بیش از آنکه تئوری زبان شناختی باشد یک تئوری به شدت ایدئولوژیک بوده و هست و مهمترین دلیلش هم این است که اسناد این تئوری صرفا بر روی آذربایجان زوم کرده است و نه بر روی مثلا مناطق فارس نشین. تئوری ایدئولوژیک را نباید چشم بسته پذیرفت بلکه برعکس گفته شما باید عمیقا به آن "شک" نمود.
حرفتان درباره اسفراینی و اولیاء چلبی متناقض است چون احتمالا میدانید که دولتشاه سمرقندی که شرحی بر زندگی اسفراینی آورده میگوید اشعار ترکی او در اذربایجان و روم شهرت دارد.لابد باید اهالی ترک باشند که اشعار ترکی اش در انجا مشهور باشد. درباره ی انارجانی هم همینقدر بگویم که موضوع مشخص نیست و از جمله والتر هنینگ زبان شناس برجسته( که با تبصره هایی تغییر زبان را میپذیرد) میگوید این رساله به هیچ گویشی نوشته نشده بلکه زبانی بیش از حد عامیانه است و ربطی هم به زبان کهن ندارد.
درباره ی جمعیتهای تاتی در آذربایجان هم کسی منکر وجود انها نیست ولی مساله اصلی ان است که زبان آنها ربطی به زبان ادعایی آذری باستان ندارد. در استان خود ما زنجان شهرستانهای ابهر و خرم دره چندین روستای بختیاری زبان وجود دارد که همگی مهاجر بوده اند و قدمت انها از قول خودشان بیش از 200 سال نیست. حتی یک روستای عرب زبان هم داریم. در شهرستان طارم چند روستا به زبان تاتی و چند روستا به زبانی شبیه تاتی حرف میزنند. من دوستانی در آنجا دارم یکی از ان دوستان میگفت : زبان ما لکی است( من درباره لکی چیزی نمیدانم) او میگفت که تمام اهالی روستا میدانند که پدرانشان تقریبا 200 سال پیش از غرب ایران به انجا مهاجرت کرده اند. اهالی این روستاها زبان ترکی را هم صحبت میکنند ولی با لهجه ای فارسی. هنوز با وجود مهاجرت نزدیک 200سال سه مصوت ترکی برای آنها قابل تلفظ صحیح نیست.
همین ایراد برای تحقیقات میدانی که در خلخال و اردبیل انجام شده است نیز وارد است. گویش هرزندی در روستای گلین قیه به احتمال قوی نوعی " گویش تالشی" است که احتمالا محصول مهاجرت تالشی هاست.این را خود آنها هم قبول دارند جالب است بدانید که یکی از محققان میگفت اهالی روستا میگفتند که عبدالعلی کارنگ( که کتابهایی درباره گویشهای محلی برخی از روستاهای آذربایجان نوشته) به زور به آنها میگفت که شما اشتباه میکنید و زبان شما آذری باستان است و نه تالشی!!
5-
مخلص کلام به دوستان عزیز و هم میهنان غیور و بخصوص جوانان آینده ساز این مرزو بوم عاجزانه می گویم در این دوره حساس تاریخ که ما ایرانیان نیز ناگزیر در آن قرار گرفته ایم همه اقوام و ملیتهای مختلف و رنگانگ ایران که هر کدام آنها زیبائیهای فرهنگی ، قومی و رسم رسومات خاص خود را دارند با احترام متقابل به یکدیگر و رعایت رسم انسانیت در درون کشورمان و جهان به مانند نیاکان خیرخواه مان در این گذر تاریخی نیز سعی و تلاش نموده تا اینکه در مرحله نخست همدیگر و قابلیتهای یک دیگر را بشناسیم و به آن ارج نهیم و در مرحله بعدی خدای ناکرده اگر کمبودی در فرهنگها دیده شود آن فرهنگ را یکی و از خود دانسته و برای کامل کردن آن کوشا باشیم و با انجام اینها کمر بند ها را محکم بسته و در این عرصه تمدنی جهانی که با سرعت بسیار بالا پیش می رود ما نیز به تجهیز خود به علم و دانش و خردمندی و اخلاق خود را در غافله این تمدن بزرگ ببینم و برای ارتقاع آن به مانند گذشتگان خوش نیت و خوش طینت خود سهمی در خور حقمان داشته باشیم و از طرف دیگر عوامل بازدارنده رشد اخلاقیات و تمدن که یکی از آنها همان تجزیه طلبی است اگاه بوده و در هر مرحله و مقطع مانع باشيم و خیلی راحت بگويم به هم نخندیم و با هم بخندیم و در این گذر تاریخ به آموزهای ارد بزرگ نیز توجه کافی داشته باشیم
درود بر ایرانی و ایرانیان که همیشه در تاریخشان انسانبت و اخلاقیات از اساس اصلی فرهنگشان بوده و هست و اگر در مقطعی کم رنگ شده یا می شود بدانید روح آزاد و آزاده ایرانی آنرا به مسیر اصلی خود خواهد آورد به امید آن روز
تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک