[quote='Daftarpour']سلام. معذرت میخوام سؤالمو اینجا مطرح میکنم. راه دیگهای ندارم. سالهاست دردهای جسمانی زیادی تحمل کردهم ولی این اواخر دیگه درد فراتر از تحمل و طاقتم شده. به بیرون هم دسترسی ندارم. اگه طریقۀ بدون دردی برای پایان بخشیدن به زندگی میدانید، تمنّا میکنم منو راهنمایی کنین.[/quote]
متاسفم این رو می شنوم.
همین چند وقت پیش بود که توی خیایون میرداماد که من همیشه رفت و آمد دارم یک پیرمرد ۶۵ ساله خودش رو از پل حلق آویز کرد. ظاهرا بنده ی خدا مشکلش این بود که به بیماری سختی مبتلا بوده و توان پرداخت هزینه درمان رو نداشته. در یادداشتی که توی جیبش پیدا شد نوشته بود که از درد خسته شده ...
واقعا نمی دونم درباره ی این موضوع چه جوری باید صحبت کنم؟ در این مورد نصیحت کردن خیلی آسونه... وقتی آدم سالم باشه خودکشی به نظرش کاری احمقانه میاد. ولی اگه آدم خودش در این شرایط درد و رنج قرار بگیره اونوقت تازه می فهمه ماجرا چیه...
من شایسته اش نیستم که در این مورد کسی رو نصیحت کنم چون هیچ وقت در زندگی ام چنین درد جسمانی شدیدی به من وارد نشده. با این حال افراد دیگه ای بودن که سخت ترین شرایط رو تحمل کردن و تسلیم نشدن. یه جورایی میشه گفت جهنم رو گذروندن و تسلیم نشدن. یک نمونه اش در کتاب زیر شرح داده شده: Man's Search for Meaning
نویسنده ی این کتاب شرح داده که در کمپ آشویتس نازی ها؛ چه جوری تونسته خودش رو با جهنم درد و رنج تطبیق بده و برای همه ی این درد ها معنا و مفهومی پیدا کنه.
این یکی از بهترین کتاب هایی هستش که خوندم.
موارد دیگه ای هم هست از آدم های تسلیم ناپذیر. داستایوفسکی یه جایی میگه : انسان به هر چیزی هر چه قدر هم وحشتناک باشه؛ می تونه عادت کنه.
در واقع این قدرت عادت کردن در انسان واقعا قدرت عظیم و وصف ناپذیریه...
با همه وجودم دعا می کنم که درد هاتون تسکین پیدا کنه. یا اگر هم درد کوتاه نیامد شما بتونید خودتون رو با شرایط تطبیق بدید و برای این درد ها معنایی بزرگ پیدا کنید که به زندگی با وجود همه ی سختی هایش؛ ارزش زیستن بده.
برقرار باشید.
سلام. معذرت میخوام سؤالمو اینجا مطرح میکنم. راه دیگهای ندارم. سالهاست دردهای جسمانی زیادی تحمل کردهم ولی این اواخر دیگه درد فراتر از تحمل و طاقتم شده. به بیرون هم دسترسی ندارم. اگه طریقۀ بدون دردی برای پایان بخشیدن به زندگی میدانید، تمنّا میکنم منو راهنمایی کنین.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی Gulistan or Flower-Garden
متاسفم این رو می شنوم.
همین چند وقت پیش بود که توی خیایون میرداماد که من همیشه رفت و آمد دارم یک پیرمرد ۶۵ ساله خودش رو از پل حلق آویز کرد. ظاهرا بنده ی خدا مشکلش این بود که به بیماری سختی مبتلا بوده و توان پرداخت هزینه درمان رو نداشته. در یادداشتی که توی جیبش پیدا شد نوشته بود که از درد خسته شده ...
واقعا نمی دونم درباره ی این موضوع چه جوری باید صحبت کنم؟ در این مورد نصیحت کردن خیلی آسونه... وقتی آدم سالم باشه خودکشی به نظرش کاری احمقانه میاد. ولی اگه آدم خودش در این شرایط درد و رنج قرار بگیره اونوقت تازه می فهمه ماجرا چیه...
من شایسته اش نیستم که در این مورد کسی رو نصیحت کنم چون هیچ وقت در زندگی ام چنین درد جسمانی شدیدی به من وارد نشده. با این حال افراد دیگه ای بودن که سخت ترین شرایط رو تحمل کردن و تسلیم نشدن. یه جورایی میشه گفت جهنم رو گذروندن و تسلیم نشدن. یک نمونه اش در کتاب زیر شرح داده شده:
Man's Search for Meaning
نویسنده ی این کتاب شرح داده که در کمپ آشویتس نازی ها؛ چه جوری تونسته خودش رو با جهنم درد و رنج تطبیق بده و برای همه ی این درد ها معنا و مفهومی پیدا کنه.
این یکی از بهترین کتاب هایی هستش که خوندم.
موارد دیگه ای هم هست از آدم های تسلیم ناپذیر. داستایوفسکی یه جایی میگه : انسان به هر چیزی هر چه قدر هم وحشتناک باشه؛ می تونه عادت کنه.
در واقع این قدرت عادت کردن در انسان واقعا قدرت عظیم و وصف ناپذیریه...
با همه وجودم دعا می کنم که درد هاتون تسکین پیدا کنه. یا اگر هم درد کوتاه نیامد شما بتونید خودتون رو با شرایط تطبیق بدید و برای این درد ها معنایی بزرگ پیدا کنید که به زندگی با وجود همه ی سختی هایش؛ ارزش زیستن بده.
برقرار باشید.