رسته‌ها
تلخ تر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 12 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 12 رای
.
شاید کمی تلخ تر، تلخی را شیرین تر کند . . .
تقدیم به تمام عزیزان کتابناکی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
7
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
sadaf zackaric
sadaf zackaric
1393/12/17

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تلخ تر

تعداد دیدگاه‌ها:
7
صدف عزیز سلام ...
خوشحالم که مینویسی و خوشحال تر از این که خیلی روان وجذاب مینویسی ...
اما عزیزم سبک نوشتت منو یاد فیلمهای کوتاه انداخت فیلم هایی که سریع لپ مطلبو میگه و سعی میکنه خسته نکنه بیننده رو...
اما چون شما تو وادی داستان وارد شدی اگه شاخ و برگشو بیشتر میکردی بهتر بود و نوشته ی بس زیباتر عرضه میشد...
ولی انتهاشو دوس دارم یک پایان باز که هر کی تصورش یه چیزی هست از ادامه ی ماجرا...
دوست عزیز موفق و پیروز باشی منتظر نوشته های بعدیت هستم...
ببخشید من تازه برگشتم !‌!‌!‌
دقت کنید : موضوع و محتوا و روح کلی داستان شما بیشتر به درد فیلمنامه ای سینمایی می خورد و اگر نمی خواهید باید آنرا به صورت یک داستان نیمه بلند درآورید. . . به هر حال موضوع باب داستان کوتاه نبود . قالبی که شما انتخاب کرده بودید ( واگویی ماجرایی طی چند صفحه ) شرایط خاص داستان کوتاه را طلب می کند ولی این بیشتر شبیه خلاصه ای بود برای تهیه یک فیلمنامه . . .
مثلا در داستان کوتاه یک قطعه خاص از یک موضوع خاص را انتخاب می کنند و نمی شود ماجرایی طولانی با اشخاص متعدد که طی چند روز یا چندماه اتفاق افتاده است را در داستان کوتاه جا داد . . . ولی شما همه این کارها را کرده اید با شرایط داستان کوتاه !
[quote='joghde pir']داستانتو خوندم صدف جان
تعلیق جالبی به صورت محو تو دل داستان بود که جالبش کرده بود
به نظرم اون پارتای نمایشگاه ماشین و اینا میتونست نباشه توشودرواقع ما از همون اتوبان با ...
[/quote]
آرمین عزیز ممنون که انقدر به داستان های من لطف داری.
راجع به قالب نمیتونم نظری بدم (البته منتظرم آقای حبیبی بزرگوار جواب بنده رو بدن). ولی این بار اولی بود که داستان از زبان سوم شخص روایت می شد. به همین دلیل نمیدونستم تا چه حد باید اطلاعات در اختیار خواننده بذارم. احتمالا مشکلی که اشاره کردی به همین ضعف برمی گشت.
امیدوارم همواره پیروز باشی
داستانتو خوندم صدف جان
زبان خوبی داشت
تعلیق جالبی به صورت محو تو دل داستان بود که جالبش کرده بود
به نظرم اون پارتای نمایشگاه ماشین و اینا میتونست نباشه توشودرواقع ما از همون اتوبان با یه شخصیت نا مشخصی میتونستیم آشنا بشیم
با دوست قبلی راجع به قالب خیلی موافق نیستم،با تمام احترامی که براشون قائلم،ولی با این موافقم که به صورت فیلمنامه جالبی درمیاد(از اونجایی که من دوره فیلم سازی میرم و دارم به پایان دورم نزدیک میشمو باید یه پروژه تحویل بدم الان دارم به هر داستانی به چشم پتانسیل فیلمنامه شدن نگاه میکنم :)))) )
در کل دوست داشتم داستانتو
مرسی :)
[quote='siawash110']یکی از اشتباهات بزرگ نویسندگان مبتدی آن است که هنگام طرح موضوع ، قالب و فرم درستی برای کار خودشان انتخاب نمی کنند در کار قبلی شما ( که جان دارد و . . . ) قالب به درستی انتخاب شده بود ولی داستان فعلی شما ( تلخ تر ) باید به صورت یک فیلم نامه سینمایی درآید . . . موفق باشید . . .[/quote]
درود بر شما.ممنون که داستان رو خوندید
ممکنه کمی بیشتر توضیح بدید؟ اینکه اشتباه دقیقا کجا بود؟
یکی از اشتباهات بزرگ نویسندگان مبتدی آن است که هنگام طرح موضوع ، قالب و فرم درستی برای کار خودشان انتخاب نمی کنند در کار قبلی شما ( که جان دارد و . . . ) قالب به درستی انتخاب شده بود ولی داستان فعلی شما ( تلخ تر ) باید به صورت یک فیلم نامه سینمایی درآید . . . موفق باشید . . .
صدف عزیز
خیلی خوشحالم و تبریک میگم که با این فاصله زمانی کم متن جدیدی رو اضافه کردی
دانلود کردم و بلافاصله که خوندم نظرم رو میگم :)
موفق باشی
PDF
375 کیلوبایت
تلخ تر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک