پسر، پدر، روح القدوس
نویسنده:
شهروز مرکباتی لنگرودی
.
داستانی نیمه بلند
داستانی نیمه کوتاه
قصه ای همیشگی
بیشتر
داستانی نیمه بلند
داستانی نیمه کوتاه
قصه ای همیشگی
دیدگاههای کتاب الکترونیکی پسر، پدر، روح القدوس
[url]http://ketabnak.com/profiles/No%20one%20from%20Nowhere[/url]
ممنون که مطالعه کردید
اصلا خوب نبود!
خیلی بهتر از خوب بود....
البته با بخش پسر بهتر توانستم ارتباط برقرار کنم...
و بد نبود اگر زمانی که راوی جملات عوض می شد از "-" استفاده می کردید...البته شاید سبک شما این باشد...
ممنون که اثرتان را به اشتراک گذاشتید.
و شرمنده که نه قلم نقد دارم، نه دانشش را
رفت و کنار میله پرچم ایستاد و گفت:
ببین...این پرچمه...اگه باد بیاد سرفرازه..اگه باد نیاد سر به زیره...زندگیش به باد بنده...به نخی که وصلش کرده به میله...تو چی؟ زندگیت به چی بنده؟
صورتت گر گرفته بود.اصلا تا بحال به این سوال فکر نکرده بودی.خوب که تمرکز کردی دیدی 13 سال است اصلا به چیزی فکر نکرده ای.حتی به این که چه غذایی دوست داری؟ یا چه رنگی؟..احتمالا آبی