رسته‌ها

دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست

دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 354 رای
نویسنده:
درباره:
محمد مصدق
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 354 رای
.
"دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست" بخشی از کتابی است که به همین نام بزودی منتشر خواهد شد. این مقاله - در واقع - بخشی از تأملات نویسنده در آسیب شناسی سیاسی، فرهنگی ما از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی 57 میباشد.
پهلوی، ۱۳۲۰ - ۱۳۵۷ -- کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
انقلاب مشروطه، ۱۳۲۴ - ۱۳۲۷ق.
انقلاب اسلامی، ۱۳۵۷
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
138
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
persianking
persianking
1388/08/23
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست

تعداد دیدگاه‌ها:
80
مجموعه ای از دروغ با عنوان تاریخ !!!
طرفدار مصدق نیستم اما این کتاب خیلی چیزها به دروغ نوشته ، ماجرای قتل سرتیپ افشارتوس که تقریباً شاخدارترین دروغشه . تاریخ رو شکافته !!!
دوستان ؛
خوب است کتاب "سوداگری با تاریخ" نوشته "محمد امینی" را که در پاسخ به ناراستیهای عمدی این کتاب نوشته شده را هم بخوانید.
همینطور به مجموعه گفتگوهای تصویری ایشان با روزنامه نگار برجسته "حسین مهری" در برنامه "برگی از تاریخ" درباره تصحیح دروغهای رایج درباره "مصدق" با آخرین اسناد بدست آمده مراجعه کنید ازجمله:پیشنهاد 50-50........حق رای زنان.........ارتباط با فدائیان اسلام.......کاشانی......وخطاهای کتاب "یرواند آوراهامیان".......
[quote='persianline']فروش بحرین توسط مصدق از جمله وقایعی ست که توسط مورخ نمایان سانسور می شود تا به اشتباه و آگاهانه یا ناآگاهانه آن را به شاه فقید نسبت بدهند. حتا مخالفین رضاشاه بزرگ از جمله شاعر نامی-ملک ااشعرای بهار نیز به خیانت محمد مصدق در سپردن و واگذاری بحرین به انگلستان اعتراف کرده اند. برای نمونه دو بن مایه یِ زیر:
1-«روز بیت و سوم رمضان 1341 مطابق با 20 اردیبهشت 1302،تقریبن در ساعت 9 صبح هنگام خرید و فروش یک قاب ساعت
بین یک عرب نجدی وهابی و یک نفر ایرانی نزاعی رخ میدهد و منتهی به زد و خورد میشود. ایرانیان بی خیال به گمان انکه قضیه ختم شده غفلت میکنند ولی اعراب نجدی به شرارت ذاتی و یا به اشاره اجانب مسلح شده غفلتن بر ایرانیان حمله میکنند. ایرانیان چون اسلحه نداشتند فقط با چوب به دفاع میپردازند.یک ساعت و نیم جنگ طول میکشد و عده ای از ایرانیان در حدود 3 نفر مقتول و عده ای در حدود 37 نفر مجروح و 5 نفر مفقود شده اند. از اعراب نجدی کسی تلف نشده مگر 1 نفر که آن هم به واسطه تیر خود انها تلف گزدیده است. پس از یک ساعت و نیم جنگ ایرانیان ناچار میشوند به خانه های خود رفته، پناهنده و مخفی گردند، حکومت محلی هم
قادر به جلوگیری نمیشود و قریب 25 روز تمام ایرانیان دکاکین و حجرات خود را بسته ،در خانه نشسته،دچار تهدید و خطر بودند.
تا اینکه مجددن اعراب وهابی به اعراب شیعه حمله کرده، 8 نفر مرد مقتول و 2 نفر زن مقتوله و 2 نفر زن دیگر زخمدار می شوند.
روز 26 رمضان یک کشتی انگلیسی وارد و روز 27 نیز کشتی دیگری که حامل بالیوس بوشهر بود، وارد بحرین می شود و 40 نفر سرباز هندی با دو عراده توپ پیاده میشوند.صبح 28 رمضان ایرانیان عرضحال خود را به قنسولخونه فرستاده،8 نفر را از جانب خود به وکالت انتخاب مینمایند که در محکمه رفته محاکمه نمایند،ضمنن به دولت ایران اطلاع میدهند که اگر دولت علاج فوری ننماید،برای تمام ایرانیان خطر حتمی ست و بقیه هم مجبور به هجرت از بحرین خواهند گردید. جزیره بحرین از املاک قدیمی دولت ایران است و در 1900 میلادی اغتشاشی در ان جا
روی نمود و دولت بریتانیا قوایی برای اسقاط شورشیان بدان جزیره گسیل داشت از ان ببعد نفوذ دولت ایران در آنجا از بین رفته و تحت نفوذه دولت بریتانیا قرار گرفت.گویند وزیر امور خارجه وقت،مراسله ای به سفارت انگلیس نوشته، دخالت آن دولت را در حفظ جان و مال اهالی خواستار شده بوده است و این سند برای مداخله بریتانیا کافی شمرده شده، آنجا را تحت نظر گرفت. بعد از وقوع قضیه اخیر، جلسه سری در مجلس شورای ملی خاص بحرین تشکیل گردید و در حکومت سردار سپه نیر بار دیگر این موضوع زیر نظر دولت قرار گرفت و اقدامات زیادی
هم بعمل امد که بنظر اهل تعقیب صورتسازی بیش نبود و حتی دولت در این بابا به جامعه ملل مراجعه کرد و نتیجه تا امروز نامعلوم است».
-بن مایه: از نسک(کتاب) ِ تاریخ اجزاب سیاسی ایران، انقراض قاجاریه تالیف ملک الشعرای بهار، جلد اول از برگه 351 چاپ اول 1321 ( در سری چاپهای بعدی به ویژه چاپ های پس از سال 57، شرح این خیانت مصدق توسط ناشرین مصدقی سانسور شده است)
[/quote]
دوست عزیز با یک سرچ ساده در دنیای مجازی در میابی که کشور بحرین سال 1971 معادل با 1351 از ایران جدا شده .... من نمیدونم این داستان سرایی ها درباره اتفاقی که 1302 افتاده چه معنایی داره اما به وضوح میتوان دید که جدا شدن (به قول شما فروختن) بحرین از لحاظ زمان 20 سال بعد از کودتای ننگین 28 مرداد بئده و حرف شما مانند حرف هایی که شاه و بعداز شاه در مورد مصدق زدن مشتی اراجیف و کاملا دروغ است
با تشکر
پیشنهاد من به طرفداران استوار دکتر مصدق،ونه اعضای حزب فراگیر باد،نگاشتن کتابی برای پاسخ به کتاب آسیب شناسی یک شکست نه با روضه خوانی ودامن زدن بر کربلای 28 مرداد بلکه با تکیه بر منابع مستند می باشد...برای نمونه چرا شاخه نظامی حزب توده وافسران آرتشی دوستدار دکتر مصدق در 28 مرداد کاری از پیش نبردند؟

آقای محمد امینی کتاب "سوداگری با تاریخ" را در نقد کتاب محمد مصدق آسیب شناسی یک شکست، جناب میرفطروس نوشته است.
خواندن نوشته: مروری بر کتاب «سوداگری با تاریخ» نوشته محسن قائم مقام - و مجموعه نوشته های: "آسیب رسانی به حافظه ی تاریخی" نوشته آقای احمد افرادی نیز در این میان سودمند خواهد بود.
گیریم که مصدق در 28 مرداد سرنگون نمی شد آیا می توان تضمین نمود که توده ای ها دست از تحریک وخرابکاری به نفع برادر بزرگ بر نمی داشتند؟

قطعا توده ای ها اجازه شان در درست شوروی بود و هرچه برادر بزرگتر امر می کرد را انجام می دادند، ولی به نظر من اگر در 28 مرداد مصدق سرنگون نمی شد در سطوح پایینی حزب توده انشعاباتی به نفع جبهه ملی صورت می گرفت.
برای نمونه خاطرات مهدی خانبابا تهرانی - سوال: در این میانه هیچ موردی پیش آمد که نسبت به حزب توده و حقانیت سیاستهایش شک کنی؟ جواب: چرا در مواردی در اندیشه من نوعی شکاف افتاد و در شکل گیری بعدی افکار من تاثیر گزاشت... حزب توده خرید قرضه ملی را بایکوت کرد، من علی رغم دستور حزب توده در بایکوت قرضه ملی، پدرم را تشویق کردم که اوراق قرضه بخرد... دیگری در جریان تظاهرات حزب هنگام ورود هریمن به تهران در 23 تیر بود، علی رغم شرکت در آن تظاهرات که در واقع بر ضد سیاست مصدق سازمان داده شده بود نسبت به این عمل و صحبت آن تردید داشتم... دیگری ماجرای سی ام تیر بود. شرکت ما در قیام سی ام تیر یک عمل خودجوش بود و این مینیاتور فکری ای شد که در من روحیه مقاومت عصیان و شورش علیه حزب را شکل داد... جریان سی ام تیر در اندیشه من نقطه عزیمتی شد و از آن روز عنصر مبارزاتی به اصل اطاعت از حزب در من غلبه کرد و ناخودآگاه با پای خود به راه دیگری می رفتم... بسیاری از اعضای حزب بدون دستور حزبی در آن شرکت کردند
با توجه به کوران جنگ سرد در آن سال ها توده ای ها به راحتی و همچون لهستان وچکسلواکی کشور را تقدیم برادر بزرگ یعنی روس ها می نمودند وغرب نیز چند دهه زودتر سناریوی کشور بر باد ده افغانستان را در ایران پیاده می نمود ویک جنگل داخلی خونبار باعث تبدیل ایران به ایرانستان می شد.

اتفاقی که شما می گویید محال بوده است به وقوع بپیوندد. که بعد بخواهیم از آن نتیجه ای بگیریم.
اول این که توده ای ها در مقابل جناح مذهبی آنچنان قدرتی نداشتند که بخواهند کشور را تقدیم برادر بزرگتر یعنی شوروی بکنند، جناح مذهبی (طرفداران آیت الله کاشانی، آیت الله بروجردی بروجردی و دسته جات کوچکتر مثل فداییان اسلام یا حزب برادری) با وجود اختلافات فراوان که در بین خودشان آن چنان نیرویی داشتند که نگذارند کشور به دست کمونیست ها بیفتتد. حتی اگر توده ای ها موفق می شدند مصدق را از سر راه بردارند باید با نیروهای مذهبی درگیری می شدند.که قدرت زیاد مالی ، مادی و معنوی داشت. دوم: از کجا معلوم؟ شاید مصدق در سالهای بعد طبق قانون با توده ای ها برخورد می کرد و حزبشان را ممنوع می کرد. وقتی مدارکی هست که در سطوح پایین حزب نسبت به سیاست حزب در برابر مصدق انتقاد و اختلاف و تمرد وجود داشته است. شاید در حزب به نفع مصدق انشعاباتی به وجود می آمد. سوم- تجزیه یک کشور مستلزم روندی خاص است. حتی افغانستان با وجود چندین دهه جنگ داخلی تجزیه نشده. شرایط منطقه ای اجازه نمی داد که ایران تجزیه شود.
این کتاب به سفارش اشرف پهلوی نوشته شده
یعنی اشرف پهلوی به هنگامدادن سفارش برای نگارش این کتاب تا آن اندازه از شرایط جسمی و روحی منایبی برخوردار بوده که این اثر را که تا بدان حد اسباب حرف وحدیث بوده سفارش دهد؟
گروه فاقد شعور سلطنت طلب داده باشد
پس از سی واندی سال هنوز شما از این گروه فاقد شعور می هراسید؟ آیا یک اجتماع فاقد خرد واندیشه می توانند تا بدین حد برای باورمندان دکتر مصدق مشکل آفرین گردند؟
با توجه به کوران جنگ سرد در آن سال ها توده ای ها به راحتی و همچون لهستان وچکسلواکی کشور را تقدیم برادر بزرگ یعنی روس ها می نمودند وغرب نیز چند دهه زودتر سناریوی کشور بر باد ده افغانستان را در ایران پیاده می نمود ویک جنگل داخلی خونبار باعث تبدیل ایران به ایرانستان می شد.
افکار عمومی نیز از دوسال اغتشاش که ناشی از دموکراسی نیم بند بود خسته شده بودند ودر روز 28 مرداد از بدنه بازار و کارمندان(قشر متوسط آن روزگار) و آرتش چندان صدایی به مخالفت برنخواست.
ایران در آن سال ها به دلیل جایگاه ویژه خویش در منطقه میان پتک و سندان دوقدرت بزرگ و رقیب جهانی قرار داشت.
گیریم که مصدق در 28 مرداد سرنگون نمی شد آیا می توان تضمین نمود که توده ای ها دست از تحریک وخرابکاری به نفع برادر بزرگ بر نمی داشتند؟
وقایع آذربایجان وخودسری ودخالت مستقیم روس ها هنوز از یاد ها نرفته بود.
پیشنهاد من به طرفداران استوار دکتر مصدق،ونه اعضای حزب فراگیر باد،نگاشتن کتابی برای پاسخ به کتاب آسیب شناسی یک شکست نه با روضه خوانی ودامن زدن بر کربلای 28 مرداد بلکه با تکیه بر منابع مستند می باشد...برای نمونه چرا شاخه نظامی حزب توده وافسران آرتشی دوستدار دکتر مصدق در 28 مرداد کاری از پیش نبردند؟
این کتاب به سفارش اشرف پهلوی نوشته شده و مشتی دروغ در آن گنجانده شده تا از رذالت حکومت پهلوی در چشم مردم کاهش داده و بهانه ای به دست گروه فاقد شعور سلطنت طلب داده باشد.محمد امینی تنها 180 ایراد تاریخی از وی گرفته است و کتاب از دید بنده غیر از تحریف ودروغ بسیار ضعیف و در جایگاهی به شعور خواننده توهین می کند.به فرض چند مورد را بنده اشاره می کنم که در همان بیست صفحه اول مشاهده کردم.1کشیدن مراجع غیر معتبر و دشمنان حکومت ملی.2احساسی شدن نویسنده در جای جای کتاب به گونه ای که یکی از ایراد هایی که بر مصدق گرفته این بوده که ((شنیده شده مصدق نزد روانپزشک رفته))3سواستفاده از کنیه محمد مصدق که مادرش از قاجاری ها بود((اگر چنین است میرزا تقی خان امیر کبیر و قایم مقام و عباس میرزا و بسیار مردان دیگر هم چون از خانواده ی قاجار بودند خاین بودند))4کشیدن سیگار دکتر مصدق همراه زاهدی بعد از کودتا و دستگیری مصدق را دال بر این پنداشته که اصلا کودتایی نبود.5یکی دیگر از آنها حرف های مضحک که بدون منبع هم ذکر کرده این بود که مصدق قصد داشت حکومت قاجار را برگرداند.جالب است که مصدق در سخنرانی مجلس سال 1304اعلام کرد که حکومت قاجارها بسیار به ایران ضرر رساندند. بقیه را به خرد و شعور جمع می سپارم.ضمنا آقای میرفطروس هیچ تفکری از خود نداشته و ندارد معروفترین اثر ایشان هم حلاج دزدی بوده از یکی از همرزمانش که گلوله باران شد
این عکسهای جالب اعلی حضرت همایونی رو در حال طاعت و عبادت ببین :

خب که چی دوست گرامی؟ اگر میخواهی کسی را از دریچه یِ علاقه یِ آنها به دین یا اعتقاداتشان نقد کنی ، مصدق السلطنه رو هم در یاد داشته باش. مثلن سفر جناب حسین فاطمی به کربلا در حالی انجام می گرفت که این فرد (فاطمی) همواره از کردار و پندار و گفتار نیک ِ ایرانی دم میزد . برو کتاب نامه های دکتر مصدق اثر محمد ترکمان را بخوان و رابطه یِ بسیار حسنه و فوق العاده صمیمیانه روحانیون و مصدق را دقیق بخوان. ضمنن مصدق خود کسی بود که به شهادت اقای نصرت الله خازنی (که خود مصدقی است) عبا بر شانه مینداخت.
2- « در همان زمان است (1302) که روانشاد محمد تقی بهار ملک الشعرا در یادبودهای خود مینویسد:
در دولت مشیر الدوله مصدق السلطنه وزیرخارجه بود، نامه ای به سفارت انگلیس نوشته میشود که دخالت انگلیس را برای حفظ جان و مال اهالی بحرین خواستار میگردد. این سند برای مداخله بریتانیا کافی شمرده شد. زیرا انجا را تحت نظر گرفت و یک کشتی وارد بحرین کرد. 40 سرباز هندی و دو عراده ی ِتوپ از آن پیاده نمود و از ان ببعد دیگر نفوذ دولت ایران در بحرین از بین رفت و تحت نظر انگلستان قرار گرفت. مجلس جلسه سری تشکیل داد و به این امر و اقدام دولت به شدت اعتراض کرد. ممکن است گفته شود که چون بحرین از خاک اصلی ایران دور بوده و اعزام قوا به علت نداشتن کشتی جنگی میسر نبوده،لذا از انگلیسیها کمک خواسته شده است، در حالی که کشتی های جنگی پرسپولیس و مظفری که در زمان مظفرالدین شاه خریداری شده و در شهریور 1320 توسط انگلیسیها غرق شد در خدمت دولت ایران بودند به علاوه کشتی های تجاری میتوانستند دو عرابه توپ و 40 سرباز ایرانی را وارد بحرین کنند. در جلسه سری مجلس سردارسپه وزیر جنگ از فرط عصبانیت گریه کرد».
-بن مایه: کتاب ایران در عصر پهلوی جلد 7 برگه 152، نوشته مصطفی الموتی
فروش بحرین توسط مصدق از جمله وقایعی ست که توسط مورخ نمایان سانسور می شود تا به اشتباه و آگاهانه یا ناآگاهانه آن را به شاه فقید نسبت بدهند. حتا مخالفین رضاشاه بزرگ از جمله شاعر نامی-ملک ااشعرای بهار نیز به خیانت محمد مصدق در سپردن و واگذاری بحرین به انگلستان اعتراف کرده اند. برای نمونه دو بن مایه یِ زیر:
1-«روز بیت و سوم رمضان 1341 مطابق با 20 اردیبهشت 1302،تقریبن در ساعت 9 صبح هنگام خرید و فروش یک قاب ساعت
بین یک عرب نجدی وهابی و یک نفر ایرانی نزاعی رخ میدهد و منتهی به زد و خورد میشود. ایرانیان بی خیال به گمان انکه قضیه ختم شده غفلت میکنند ولی اعراب نجدی به شرارت ذاتی و یا به اشاره اجانب مسلح شده غفلتن بر ایرانیان حمله میکنند. ایرانیان چون اسلحه نداشتند فقط با چوب به دفاع میپردازند.یک ساعت و نیم جنگ طول میکشد و عده ای از ایرانیان در حدود 3 نفر مقتول و عده ای در حدود 37 نفر مجروح و 5 نفر مفقود شده اند. از اعراب نجدی کسی تلف نشده مگر 1 نفر که آن هم به واسطه تیر خود انها تلف گزدیده است. پس از یک ساعت و نیم جنگ ایرانیان ناچار میشوند به خانه های خود رفته، پناهنده و مخفی گردند، حکومت محلی هم
قادر به جلوگیری نمیشود و قریب 25 روز تمام ایرانیان دکاکین و حجرات خود را بسته ،در خانه نشسته،دچار تهدید و خطر بودند.
تا اینکه مجددن اعراب وهابی به اعراب شیعه حمله کرده، 8 نفر مرد مقتول و 2 نفر زن مقتوله و 2 نفر زن دیگر زخمدار می شوند.
روز 26 رمضان یک کشتی انگلیسی وارد و روز 27 نیز کشتی دیگری که حامل بالیوس بوشهر بود، وارد بحرین می شود و 40 نفر سرباز هندی با دو عراده توپ پیاده میشوند.صبح 28 رمضان ایرانیان عرضحال خود را به قنسولخونه فرستاده،8 نفر را از جانب خود به وکالت انتخاب مینمایند که در محکمه رفته محاکمه نمایند،ضمنن به دولت ایران اطلاع میدهند که اگر دولت علاج فوری ننماید،برای تمام ایرانیان خطر حتمی ست و بقیه هم مجبور به هجرت از بحرین خواهند گردید. جزیره بحرین از املاک قدیمی دولت ایران است و در 1900 میلادی اغتشاشی در ان جا
روی نمود و دولت بریتانیا قوایی برای اسقاط شورشیان بدان جزیره گسیل داشت از ان ببعد نفوذ دولت ایران در آنجا از بین رفته و تحت نفوذه دولت بریتانیا قرار گرفت.گویند وزیر امور خارجه وقت،مراسله ای به سفارت انگلیس نوشته، دخالت آن دولت را در حفظ جان و مال اهالی خواستار شده بوده است و این سند برای مداخله بریتانیا کافی شمرده شده، آنجا را تحت نظر گرفت. بعد از وقوع قضیه اخیر، جلسه سری در مجلس شورای ملی خاص بحرین تشکیل گردید و در حکومت سردار سپه نیر بار دیگر این موضوع زیر نظر دولت قرار گرفت و اقدامات زیادی
هم بعمل امد که بنظر اهل تعقیب صورتسازی بیش نبود و حتی دولت در این بابا به جامعه ملل مراجعه کرد و نتیجه تا امروز نامعلوم است».
-بن مایه: از نسک(کتاب) ِ تاریخ اجزاب سیاسی ایران، انقراض قاجاریه تالیف ملک الشعرای بهار، جلد اول از برگه 351 چاپ اول 1321 ( در سری چاپهای بعدی به ویژه چاپ های پس از سال 57، شرح این خیانت مصدق توسط ناشرین مصدقی سانسور شده است):-):-(
یکی دیگر از خیانت های مصدق، واگذاری ِ بحرین به انگلستان است که هنگامی که وی یعنی مصدق السلطنه وزیر امور خارجه قاجارها بود، این امر صورت گرفت. در آن زمان هنوز دودمان پهلوی تاسیس نگشته بود و سال ها بعد در زمان محمدرضا شاه پهلوی، وقتی او دید انگلستان پس از آن چند دهه دست اندازی بر بحرین، حاضر به بازپس دادن آن نیست، با اتخاذ تدبیری روشن و چانه زنی در مجامع جهانی، سه جزیره ی ایرانی تنب بزرگ و تبک کوچک و ابوموسی را تنها از راه خردورزی و تکیه بر اصول دیپلماتیک از چنگ انگلستان دراورد و به ایران بازگرداند. در کامنت و پام بعدی (پسین) با ارائه اسناد و مدارک تاریخی، گوشه هایی از خیانت های مصدق در راستای واگذاری بحرین به انگلستان را خواهیم آورد. به آن امید که سایت کتابناک این اسناد را از دیدگاه من حذف یا دچار ویرایش ِ دلبخواهی خویش نکنند ;-)
دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک