رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
بیچارگان
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 19 رای
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 19 رای
✔️ بیچارگان یا مردم فقیر ( به روسی: Бедные люди) نخستین رمان فئودور داستایوسکی رمان نویس مشهور روس است. این کتاب چاپ ۱۸۴۶ است. داستایوفسکی این کتاب را در زمستان سال قبل نوشته بود و قبل از چاپ، آن را به امانت نزد گریگاروویچ گذاشته بود. نکراسف، که به همراه گریگاروییچ این داستان را مطالعه کرد با این خبر که گوگول تازه ای ظهور کرده است رمان را به نزد بلینسکی برد و آن منتقد مشهور در آن زمان بر حکم نکراسف مهر تایید زد.
رمان به صورت روایت نامه ای میان دو تن است. دختری جوان و مرد مسنی از خویشاندان دخترک که در دو مجتمع در کنار هم زندگی می کنند و ترجیح می دهند به جای دیدار حضوری با هم به جهت شایعات همسایگان از طریق مستخدمه ای با هم نامه نگاری کنند. موضوع داستان روایت فقر است. عده ای این رمان را متاثر از داستان شنل نوشته ی نیکولای گوگول می دانند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1393/07/05

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بیچارگان

تعداد دیدگاه‌ها:
9
همه ملت‌ها سقف آزادی دارند سقف آزادی رابطه‌ی مستقیم با قامت فکری مردمان دارد، با همت بلند مردمان سقف بلند میشود، در جامعه ای که قامت تفکر و همت مردم کوتاه باشد سقف آزادی هم به همان نسبت کوتاه میشود.وقتی سقف آزادی کوتاه باشد، آدمهای بزرگ سرشان آنقدر به سقف میخورد که حذف میشوند، آدمهای کوتوله اما راحت جولان میدهند، بعضی از آدمهای بزرگ هم برای بقا آنقدر سرشان را خم می کنند که کوتوله میشوند.آن وقت سقف ها هی پایین تر و پایین تر می آید و مردم هی بیشتر و بیشتر قوز میکنندتا اینکه تا کمر خم میشوند و دیگر نمیتوانند قد راست کنند. مردم نیز آزادی شان میشود یواشکی و زندگی شان میشود جهنم!
بیچارگان-فئودور داستایوفسکی
[quote='taraneh_m']نقل قول از terminator:راستی از این کتاب چندتاترجمه هست کدوم بهتر و روونتره؟ ممنون میشم راهنمایی کنید
ار بین چند ترجمه ای که دیدم، همین ترجمه (خشایار دیهیمی) از نظر من روانتر از بقیه بود.[/quote]
ممنون از راهنماییتون
[quote='terminator']راستی از این کتاب چندتاترجمه هست کدوم بهتر و روونتره؟ ممنون میشم راهنمایی کنید[/quote]
ار بین چند ترجمه ای که دیدم، همین ترجمه (خشایار دیهیمی) از نظر من روانتر از بقیه بود.
راستی از این کتاب چندتاترجمه هست کدوم بهتر و روونتره؟ ممنون میشم راهنمایی کنید
در ماه مه داستایفسکی نسخه دست‌نویس رمان را به گریگاروویچ به امانت داد. گریگاروویچ دست‌نویس را نزد دوستش نکراسوف برد. هر دو با هم شروع به خواندن دست‌نویس کردند و سپیده‌دم آن را به پایان رساندند و ساعت 4 صبح رفتند داستایفسکی را بیدار کردند و برای شاهکاری که آفریده بود به او تبریک گفتند. نکراسوف آن را با این خبر که گوگول تازه‌ای ظهور کرده است نزد بلینسکی برد و آن منتقد مشهور پس از لحظه‌ای تردید بر حکم نکراسوف مهر تایید زد. روز بعد بلینسکی با دیدار داستایفسکی فریاد زد جوان، هیچ می‌دانی چه نوشته‌ای؟ تو با بیست سال سن ممکن نیست خودت بدانی. داستایفسکی سی سال بعد این صحنه را شعف‌انگیزترین لحظه حیاتش خواند.
مدنها بود که کتاب را تهیه کرده بودم اما شوربختانه فرصت مطالعه آن را نیافته بودم. امروز موفق به خواندن آن شدم و چه کتابی.... عالیست :x
مکاتبات دختری جوان و پیرمردی از خویشان دختر که نزدیک یکدیگر زندگی می کنند و ترجیح می دهند به جای ملاقات و دیدارهای حضوری به جهت حرفهای همسایگان از طریق مستخدمه ای با هم نامه نگاری کنند. فقر، تم اصلی داستان است.
ادبیات چیز شگفتی است، وارنکا، یک چیز خیلی شگفت. من این را پریروز در کنار این آدمها کشف کردم. ادبیات چیز عمیقی است. ادبیات دل آدمها را قوی می‌کند و به آنها خیلی چیزها یاد می‌دهد و در هر کتاب کوچکی که اینها دارند چیزهای شگفت زیادی هست. چه عالی نوشته شده اند! ادبیات یک تصویر است، یا به تعبیری هم یک تصویر است هم یک آینه; بیان احساسات است، شکل ظریفی از انتقاد است، یک درس پند آموز و یک سند است.
به دوستان کتابناکی توصیه می کنم خواندن این کتاب را از دست ندهند :x
چیزی فراتر از فوق العاده
اثار داستایفسکی حرف ندارن
خدا خوش بخاد برای نویسنده و مترجم و اسکن کننده و آپلود کننده و دانلود کننده این کتاب :D
بیچارگان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک