دو قطب
نویسنده:
صدف زاکاریک
امتیاز دهید
.
کتاب دوقطب به زبان دو تن شخصیت اصلی داستان بیان میشود که با تمام تفاوت ها، دردی مشترک دارند و این درد درنهایت، دریچه ی جدیدی به روی زندگی هر دوی آنها باز میکند.
به تحریر درآوردن این کتاب حدود یک ماه به طول انجامید و بیان احساسات شخصیت ها سخت ترین مرحله کار بود. امیدوارم که دوستان از خواندن آن لذت ببرند و کمی ها و کاستی های آن را ببخشند.
_ با تشکر از دوست بسیار خوبم " M23I " که به من در ویرایش هرچه بهتر این کتاب یاری رساند. _
تقدیم به تمام عزیزان کتابناکی!
بیشتر
کتاب دوقطب به زبان دو تن شخصیت اصلی داستان بیان میشود که با تمام تفاوت ها، دردی مشترک دارند و این درد درنهایت، دریچه ی جدیدی به روی زندگی هر دوی آنها باز میکند.
به تحریر درآوردن این کتاب حدود یک ماه به طول انجامید و بیان احساسات شخصیت ها سخت ترین مرحله کار بود. امیدوارم که دوستان از خواندن آن لذت ببرند و کمی ها و کاستی های آن را ببخشند.
_ با تشکر از دوست بسیار خوبم " M23I " که به من در ویرایش هرچه بهتر این کتاب یاری رساند. _
تقدیم به تمام عزیزان کتابناکی!
آپلود شده توسط:
sadaf zackaric
1392/11/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دو قطب
داستانت استخوان بندی محکمی از نظر شیوایی بیان و انتقال احساس به خواننده داره که خود همین مطلب امتیاز بزرگی برای داستانت محسوب میشه...
اینکه: آدمای با احساس، که درک بیشتری از زندگی دارن بیشتر خواهان کیفیت در دوستی هستن در رفتار نرگس و سارا کاملاً حس می شه.
در واقع برای کسانی همچون نرگس از دست دادن یک دوست حقیقتاً به معنای از دست دادن بخشی از وجود خود آدمیه....
درد این هجرانی که مرگ مسبب آن است یا با گذشت زمان تا حدی قابل ترمیمه، یا این شکاف عمیق عاطفی با حضور یک دوستی دیگه، تا حدودی قابل پر شدن...!!!
در مجموع با توجه به اینکه نویسنده نوپایی هستی کسب تجربه به مرور زمان...به توانمندی و محتوای نوشتاری شما اضافه خواهد کرد.
با آرزوی موفقیت...
سارا به عنوان یک خاطره مطرح شد و فقط درحدی وصف کردم که عمق وابستگی نرگس به او را نشان دهم و تصویری از او درذهن خواننده ایجاد کنم.
داستان واقعی نبود.اما خیلی از جزئیات از دیده های خودم بود. شخصیت الهه، منظره ای که نرگس از پنجره میدید، راهروی باریک منتهی به دفتر مالی و ...
سایر معایبی که فرمودید چندین و چند بار تکرار شده و به حساب نپختگی کار من بگذارید. هنوز راه زیادی درپیش دارم :-)
امیدوارم از دوستانی چون شما و سایر نویسندگان خوب کتابناکی بیشتر یاد بگیرم
2- انتقال حس و حال فضای مدرسه و فضای درونی شخصیتها عالی بود
3- لحن گفتگوها خیلی صمیمی بود و در عمق روح آدم تاثیر می گذاشت نوشته شما قدرت داشت
4- عیب : لحن سخن گفتن دو شخصیت به خصوص با توجه به اینکه دو قطب مخالف بودند شبیه هم بود و متاسفانه شما موفق نشدید با دو لحن و دو سبک متضاد گفتگوها را طرح کنید
5- روانشناسی شما عالی است به خصوص در برخی موارد که وارد جزئیات می شوید : هم او را دوست داشتم و هم متنفر بودم یا از چاپلوسی آنها متنفر بودم و . . . و این نشان می دهد زوایای پیچیده روح بشری را خوب می شناسید
6- تعلیق در داستان شما تا حدودی خوب بود
7- درد تنهایی را به خوبی نمایش داده بودی
8- باید از سارا کمی بیشتر می گفتی . . .
9- راستی آیا این داستان واقعی بود ؟
کتابی را که معرفی کردید حتما میخوانم.راستش بخاطر کوتاه بودن داستان و کم تجربگی بنده خیلی از نکات مهم از قلم افتاد. از یک داستان کوتاه هم همین انتظار میرود که از اول داستان نشود انتهایش را حدس زد.
اعتراف میکنم تمرکزم کاملا روی نحوه ی روایت داستان بود و از همین رو پرداختن به حاشیه کاملا از یادم رفت.
همه ی این ضعف ها را به حساب نپختگی بنده بگذارید.امیدوارم پیشرفتی حاصل شود.
از اینکه وقت گذاشتید سپاسگزارم:-)
فاکتورهایی مثل روانی مطلب، پیوستگی، هیجان و ..
از نظر روانی به نظرم عالی بود....قلم خوبی برای نوشتن داری
شخصیت پردازی حرفه ای بود...با اینکه 2 جور شخصیت مجرا بودن اما هردو کامل بودن
فضا سازی عالی بود...
نحوه روایت داستان بسیار دلچسب بود...
اما چیزی که میتونست سطح داستان رو بالا بیاره یکدست نبودنش بود، به اصطلاح غیر قابل حدس زدن...
البته این موضوع به ژانر داستان هم بستگی داره ، اما تا 10 صفحه ی اول جذاب بود و بعد از اون یه کم کلیشه ای می شد...
شاید یه مقدار حاشیه پردازی لازم داشت!
اما به عنوان شروع میتونم بگم از محدود کارهایی بود که جذبم کرد تا باز هم کارهای دیگه از شما ببینم صدف خانم
و در زمینه کاریتون کتاب "صبر کن" از خانم زهره زاهدی رو معرفی میکنم که تو همین سبک کار کردن و نمونه مناسبی هست.
امیدوارم داستان بعدی طولانی تر باشه
چون این توانمندی در شما وجود داره :) و من مشتاقم در ژانر شما کتاب های بیشتری ببینم...
راحت بگم از معدود داستان هایی بود که در عین بیان مسائلی به ظاهر ساده، به راحتی هر کس را تحت تأثیر قرار می دهد.8-)8-):x
"مونتنی"
ولی یه کم فکر میکنم در مقابل با شروع خوب آخرش و جمع بندی طولانی تر میشد بهتر بود[/quote]
وقتی میبینم انتقادها نقطه مشترک دارند خیلی خوشحال میشوم. به قولی حساب کار دستم می آید! ;-)
سعی میکنم این تقطه ضعف را بهبود ببخشم.
ممنون از اینکه وقت گذاشتید دوست عزیز :-)
ولی یه کم فکر میکنم در مقابل با شروع خوب آخرش و جمع بندی طولانی تر میشد بهتر بود ؛ اما درکل محتوای داستان زیبا بودش ،، منتظر پیشرفتت هستیم ! 8-)