رسته‌ها

شصت سال صبوری و شکوری: خاطرات دکتر ابراهیم یزدی - جلد 3

شصت سال صبوری و شکوری: خاطرات دکتر ابراهیم یزدی - جلد 3
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 51 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 51 رای
جلد سوم خاطرات دکتر ابراهیم یزدی با عنوان فرعی 118 روز با امام در پاریس که مختص خاطرات وی از دوران اقامت ایت الله خمینی در پاریس است.

ابراهیم یزدی، فعال سیاسی ایرانی و دبیرکل نهضت آزادی ایران است. ابراهیم یزدی در دوران اقامت سید روح‌الله خمینی در نوفل‌لوشاتو، فرانسه از مشاوران او بود. او پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به هم‌راه روح‌الله خمینی به ایران بازگشت.
نوشتن و انتشارات خاطرات و تجربیات فعالان عرصه‌های سیاسی و اجتماعی، دینی بخشی از انتقال تجربه‌ها و دستاوردهای به نسل جدید ادامه دهنده این رسالت محسوب می‌شود. حرکت‌های اجتماعی – سیاسی پدیده‌های بهم پیوسته و مرتبط می‌باشند. به اعتقاد نویسنده حفظ ویژگی و استمرار آنها، پیوستگی و ارتباط ذهنی – عینی میان تجربه‌ها و رفتار گذشتگان و پیوند آنها با مبارزات کنونی ضروری است. گسل و انقطاع و بریدگی در سیر مبارزات ملی در انتقال تجربه‌های، حرکت نسل‌های جدید را بطور دائم با ناپختگی و شروع از صفر روبرو می‌سازد. نمی‌توان پذیرفت که هربار نسل جدید حرکت را از جایی شروع کند که گویی خود باید همه چیز را از نو تجربه کند و بیاموزد، نه آنکه کار نسل‌های گذشته را ادامه دهد. در میدان نبرد برای تحقق حاکمیت، حقوق و آزادی‌های اساسی ملت نسل ما و نسل‌های قبل از ما پرچم بدست دویده‌اند و اکنون که نسل ما در حال خروج از صحنه است نسل جدید و جوان باید پرچم را بگیرد. آنچه در این خاطرات در بیان رویدادها آمده است لزوما ارائه تصویر کامل و بیان تمام ابعاد آن رویدادها نیست، بلکه آن بعدی است که نویسنده در آن رویدادها حضور و مشارکت داشته یا ناظر بوده است. ارائه تصویر کامل در رویدادها و فهم و تحلیل جامع آنها وظیفه مورخ است که با بررسی تمام خاطرات آن را انجام می‌دهد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
767
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
y-alef
y-alef
1392/11/25
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شصت سال صبوری و شکوری: خاطرات دکتر ابراهیم یزدی - جلد 3

تعداد دیدگاه‌ها:
9
به ابراهیم یزدی این چندروزه زیاد ناسزا گفتیم ولی کتاب «صبوری و شکوری» کتاب خیلی خیلی خوب و صادقانه‌ای است. اگر به تاریخ و واگشایی ماجراهای انقلاب علاقه دارید حتما بخونیدش!
این کتاب ارزش توجه کردن دارد. اینکه ادم کاری رو انجام بده و ببینه اشتباه کرده و به اشتباهش اعتراف کنه ارزشمند هست.
در مورد رفراندوم فروردین 58 اتفاقن نهضت آزادی نظر به جمهوری دموکراتیک اسلامی داشت که مهندس بازرگان این مطلب رو هم اعلام کرد اما در جریان پرخروش و پر هیجان انقلاب توجهی به ان نشد.
بله روشنفکران می دانستند با چه کسی طرف هستند این هشدار رو حتی مرحوم طالقانی هم با بازرگان داد که اینها اهل صفا و وفا نیستند اما عملن گزینه ی دیگری موجود نبود. بدیل انقلابی با رهبری خمینی به احتمال زیاد کودتای ارتش و روی کار امدن سه باره ی شاه بود. مهم ترین دلیل اتحاد روشنفکران با روحانیون این بودکه روحانیون پایگاه های سنتی و ریشه داری در سرتاسر کشور داشتند به نام مسجد و ارتباطی قوی و پیوسته با مردم داشتند، در واقع روشنفکران برای اتصال به مردم به ناچار دست همکاری به روحانیون دادند چرا که توانایی برقراری ارتباطی مستمر، قوی و دوطرفه با مردم نداشتند.
گفتم که از همین جهت به شخص دکتر یزدی انتقادی جدی دارم که علیرغم اطلاع از عقاید افراطی اقای خمینی، او رو توصیه به عدم اظهار نظر می کردند تا به وجهه رهبری ایشون خدشه ای وارد نشه و انشقاق در جبهه ی مبارزان ضد رژیم ایجاد نکنه. و نتیجه ی این پاک کردن صورت مسئله به جای حل اون رو هم البته دیدند.
دوست گرامی متاسفانه من استدلال شما را نمی توانم درک کنم. چرا که اکثر روشنفکران آن زمان کتاب تئورریک ولایت فقیه را خوانده بودند و مسلما با طرز فکر و بینش آیت االه خمینی آشنایی داشتند پس اینکه فکر کنیم این افراد ناچار بودند از ایشان تبعیت کنند و به دنبال ایشان کشیده شوند استدلال غلطی است. و در ضمن من با اصل مساله انقلاب مخالفتی ندارم. اما حوادثی که باعث انحراف آن گردید بسیار تلخ و دردناک است. زمانی که آن انتخابات کذایی فروردین 58 اتفاق افتاد چرا هیچ کدام از این آقایان صدایشان در نیامد.(از جمله همین جناب یزدی). در هیچ جای دنیا رسم نیست که سیستم و یا جریانی را پیشنهاد کنند و بعد نظر مردم را بپرسند. در یک انتخابات آزاد انواع مختلف سیستمهای حکومتی را به مردم اعلام می کنند و بعد آنها را به رای می گذارند.
سیر تکامل زندگی انسان تدریجی و پر از آزمون و خطاست و نمیشه ازش فرار کرد یا خشمگین شد. اشتباهات غیر عمدی هم جزئی از این روند هست و کاریش نمیشه کرد مگر درس گرفتن و عدم تکرار اون.
تحلیل انقلاب با شرایط امروز ما رو دچار انحراف شدیدی در نتیجه گیری می کنه! بگذریم از اینکه ما عادت داریم همیشه تقصیرات رو بندازیم گردن دیگران و خودمون رو مفعول و منفعل فرض کنیم. من هم موافق هستم که مردم و روشنفکران اشتباه کردند اما نوع و جنس اشتباهشون فرق می کرد. تبعیت از رهبری آقای خمینی توسط روشنفکران امری اجتناب ناپذیر بوده و در واقع روشنفکران در تنها مسیر موجود حرکت کردند چرا که بدیل دیگری موجود نبود.
اقای یزدی در گفتگویی که با مجله مهرنامه داشته با اشاره به این موضوع گفته که مهندس بازرگان می تونسته نقش رهبر سیاسی جنبش رو به عهده بگیره و اقای خمینی هم صرفا تبدیل به رهبر مذهبی جنبش می شده. که متاسفانه مهندس بازرگان که عاری از هرگونه جاه طلبی و فردگرایی مثبت برای ایفای این نقش بوده، نپذیرفته و به جای اون بر رهبری گروهی تاکید کرده که صد البته به جایی نرسید.
من خودم شخصن انتقاداتی به دکتر یزدی و عملکردشون در همراهی بی چون و چرا با اقای خمینی دارم اما اینکه به خاطر بازجویی از سران ارتشی که دستور قتل عام مردم رو داده بودند، به ایشون حمله بشه، خیلی غریبه!
دوست عزیز اینکه انسان کار اشتباهی بکنه و ضرر آن فقط به خودش و یا همراهانش برسه قابل جبران و پشیمانی است. اما زمانی که این اشتباه گریبان یک مملکت و ملت را بگیرد وتا سالیان متمادی و نسلهای بعدی امتداد پیدا کند این دیگر کاری نیست که با معذرت خواهی و احساس پشیمانی جبران شود(هر چند تا جایی که حافظه بنده یاری می کند ایشان تا به حال به اشتباه خود هم اعتراف نکرده). ضمنا بحث ما درباره مسائل اجتماعی است نه یک مسئله خصوصی که بشود با یک معذرت خواهی خشک و خالی حل شود.اما اینکه طرح این مسئله را به سلطنت طلب ها نسبت داده اید این هم از همان حرفهای نخ نما و پوسیده شده است که به مدت 36 سال مرتب توسط افرادی مثل جنابعالی مطرح می شود. فقط محض اطلاع شما بگویم این جانب به هیچ وجه طرفدار شاه و سلطنت طلبان نیستم و بر این باور هستم که اگر در سال 57 مردم و مهمتر ازآنها روشنفکران آن موقع عجولانه تصمیم نمی گرفتند شرایط برای ایجاد یک حکومت آزاد با احزاب مختلف و گرایشهای متفاوت فراهم بود. اما به مصداق ضرب المثل از چاله به چاه افتادن عاقبت ما همینی شد که امروز می بینیم(تبدیل یک دیکتاتوری به نوع بسیار بدتر آن)
اینکه ادم کاری رو با نیت خیر انجام بده و بعد ببینه اشتباه کرده و بیاد و به اشتباهش اعتراف کنه نه تنها خیانت نیست که بسیار ارزشمند هست اگرچه زمان به عقب بر نمی گرده اما ذات زندگی ما همینه! باید حرکت کرد عمل کرد اشتباهات رو فهمید اونها رو اصلاح کرد تا به نتیجه ی خوب منتهی بشه!
حمله به دکتر یزدی هم عمدتن توسط سلطنت طلبان و دنباله روهای رضا پهلوی مدیریت میشه! بهتره که با مطالعه ی درست و با سعه ی صدر تاریخ معاصر ایران از این اشتباهات دوری کنیم!
دکتر یزدی و همفکرانش با ایستادگی بر آرمان ها و ارزش ها و پرهیز از سوار شدن بر موج جهل عمومی در دهه ی پر اختناق 60 نمونه ی عمل سیاسی میهن پرستانه رو به ما یاد دادند
به نظر من این کتاب ارزش توجه کردن هم ندارد چه برسد به خواندن. چرا که نویسنده آن فردی مزدور و دروغگو می باشد که اوایل انقلاب خودشیرینیهای زیادی کرد و البته بر خلاف انتظارش تاوان خوش رقصی های خود را همان اوایل انقلاب داد(مانند سایر افراد به اصطلاح روشنفکر آن زمان از جمله بنی صدر و قطب زاده و ...). این آقایان چنان جو گیر شرایط سال 57 شده بودند که نمیدانستند با دست خود مملکت را به چه نکبت و بدبختی انداخته اند. و به همین دلیل نسبت به شاه و بختیار بسیار مقصر ترند.
با سلام وتشکر از آپلود کتاب
جلد دوم کتاب کجاست ؟ چرا آپلود نشده ؟
شصت سال صبوری و شکوری: خاطرات دکتر ابراهیم یزدی - جلد 3
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک