دانلود کتاب گفتگوهای من با شاه

تغییر تصویر

امتیاز دهید

5 / 4.4

با 89 رای

نویسنده:

امیر اسدالله علم

امتیاز دهید

5 / 4.4

با 89 رای

زی‍رن‍ظر: ع‍ب‍دال‍رض‍ا ه‍وش‍ن‍گ‌ م‍ه‍دوی‌

گفتگوهای من با شاه - جلد 1:
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=56378

بیشتر

ذخیره

مطالعه آنلاین دانلود

اطلاعات نسخه الکترونیکی

تعداد صفحات:

512

فرمت:

PDF

گزارش تخلف

آپلود شده توسط:

khar tu khar

1393/01/16

کتاب‌های مرتبط

سفر در عمق خاطره ها

0 امتیاز

از 0 رای

روح آسمانی

0 امتیاز

از 0 رای

شصت سال صبوری و شکوری: خاطرات دکتر ابراهیم یزدی - جلد ۷ - دفتر ۱

4.1 امتیاز

از 8 رای

خاطراتم با لنین

3.8 امتیاز

از 7 رای

زندگی پزشکی من

4.4 امتیاز

از 15 رای

خوش خبر باشی ای کبوتر شرق - جلد ۲

4 امتیاز

از 4 رای

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

اگر بیس گفتار شما بنا بر اشتباهه من چند سوال دارم آیا اصلاحات ارضی محمدرضا که بدون تفکر اجرا شد و مکانیزه کردن کشاورزیکه منجر به هجوم آوردن مردم بسوی تهرانی شد که هیچ برنامه ای جز رسوندنش توی چهار سال به دو برابر جمعیت و وارداتی که شمارش کشتیها بعضا به 600 میرسید که از 300 به آنور باید اجناس خود را با گرفتن دموراژ روزانه در دریا خالی کنند بدلیل فاسد شدن و طولانی شدن تخلیه. حال ایشون ضربه بیشتری زدند یا تفکرات شاملو؟ طرفداری مکرر او از فراماسون که در کتب متفاوت قابل رویت که اسم آوردم را چه میگویید؟ البته ایشون حق داشتند زیرا محمد علی فروغی حکومت ایشان را با رفتن رضاخان آن هم فقط با راننده شخصیش و ملتمسانه درخواست کردن از او تثبیت کرد که ماسون بودن فروغی کاملا ثابت شده است... آیا شاملو از نظر اخلاقی مشکل داشت؟ مگر محمد رضا با فرح از طریق باغ حصارک آشنا نشد؟( در آن زمان فرح دختر فقیری بود که تمایلات چپ کومنیستی داشتو با تعدادی از دانشجویان رفاقت می کردکه گرایش کومونیستی داشتند و فقر باعث گرایش ایشان به این تفکر شده بود.
یک چنین دختری نمی توانست مورد توجه هیچ مردی قرار گیرد،از فرط استیصال برای کمک مالی به سراغ اردشیر زاهدی به حصارک می رود تا بتواند در پاریس زندگی و تحصیل ند،اگر ندانیم حصارک چیست شاید مسئله مفهوم نشود.
در حصارک ویلایی بود که اردشیر زاهدی با تعدادی از رفقای جوان او منتظر شکار دخترها و زن ها می نشستند،هر مراجعه کننده از جنس مونث اگر مورد پسند زاهدی واقع می شد،بالافاصله به اتاق خواب می رفتند و اگر مورد پسند زاهدی نبود با تعدادی از رفقایش که حضور داشتند سپرده می شد.)