رسته‌ها
کلیات سعدی
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 199 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 199 رای
کلیات سعدی شاهکار شاعر بزرگ و جاودانه ی ایران مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی است، که به تصحیح مرحوم فروغی توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.

شادروان محمدعلی فروغی چنین می نگارد :
کلیات شیخ سعدی گنجینه ای است که نمی توان قدر و قیمت برای آن معین کرد.
اگر از دست و زبان کسی برآید که از عهده ی ستایش او به در آید، دست و زبان من نیست و مرا آن جسارت نباشد که قدم به این میدان گذارم. از نثرش بگویم یا از نظمش؟ از حکمت و عرفانش بسرایم یا از اخلاق و سیاستش؟ مراتب عقلی او را بسنجم یا حالات عشقی؟ غزلیاتش را یاد کنم یا قصایدش را؟ به گلستانش دعوت کنم یا به بوستان؟
پس، بهتر آن است که سخن دراز نکنم و به همین کلمه قناعت ورزم که هرچند سرافرازانه می گویم که قوم ایرانی در هر رشته ای از علم و حکمت و ادب و هنرهای دیگر فرزندان نامی بسیار پرورانده و لیکن اگر هم به جز سعدی کسی دیگر نپرورده بود، تنها این یکی برای جاویدان کردن نام ایرانیان بس بود. مداحی از شیخ سعدی را زبان و بیانی مانند زبان و بیان خود او باید؛ اما هیهات که چشم روزگار دیگر مانند او ببیند ! هفتصد سال از زمان او می گذرد و نه تنها مانند او ظهور ننموده؛ بلکه نزدیک به او هم کم کس دیده شده است. گویی این شعر را درباره ی خود سروده است که:
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را / تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید.

کلیات سعدی شامل تمامی آثار سعدی به نظم و به نثر است.که شامل :
گلستان
در هشت باب :
دیباچه
باب اول - در سیرت پادشاهان
باب دوّم - در اخلاق درویشان
باب سوّم - در فضیلت قناعت
باب چهارم - در فواید خاموشی
باب پنجم - در عشق و جوانی
باب ششم - در ضعف و پیری
باب هفتم - در تأثیر تربیت
باب هشتم - در آداب صحبت

بوستان
در ده باب:
در نیایش خداوند
باب اول در عدل و تدبیر و رای
باب دوم در احسان
باب سوم در عشق و مستی و شور
باب چهارم در تواضع
باب پنجم در رضا
باب ششم در قناعت
باب هفتم در عالم تربیت
باب هشتم در شکر بر عافیت
باب نهم در توبه و راه صواب
باب دهم در مناجات و ختم کتاب

غزلیات عاشقانه و عارفانه سعدی ، که شامل 701 غزل است.

قصاید حکیمانه و فارسی سعدی ، که شامل 34 قصیده است.

ترجیع بند ها و ترکیب بند ها

رباعیات ، که شامل 200 رباعی سعدی است .

قطعه ها و تک بیت ها

اشعار عربی ، 26 شعر ؛ و مفردات سعدی

و رساله های منثور :
در تقریر دیباچه
رساله ی نصیحت الملوک : در نصیحت و اندرز به پادشاهان زمانه اش،که شامل 151 جمله ی قصار در پند و اندرز ارباب مملکت است.
رساله در عقل و عشق :در جواب سوالی که شخصی از او درباره ی جدال میان عقل و عشق پرسیده بود.
در تربیت یکی از ملوک
مجالس پنجگانه :در بردارنده ی خطابه ها و سخنرانی های سعدی است.که به شیوه واعظان شامل 5 مجلس می باشد.و دارای معانی عرفانی و اخلاقی والایی است.
تقریرات ثلاثه : در جواب 5 سوالی که خواجه شمس الدین از او پرسیده بود.

پیشگفتار های مصحح : که خاتمه بخش کلیات است و شامل پیشگفتار فروغی بر کلیات ، گلستان ، بوستان ،غزلیات و قصاید و ... می شود.
و در نهایت کشف الابیات تمام کلیات.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
1422
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/08/14

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی کلیات سعدی

تعداد دیدگاه‌ها:
49
روز بزرگداشت شیخ سعدی بزرک - یکم اردیبهشت مبارک.
جزیی از ترکیب بند استاد سخن را قلم می کنم؛
امروز جفا نمی کند کس
در شهر، مگر تو می کنی بس
در دام تو عاشقان گرفتار
در بند تو دوستان محبس
....
صبحی که مشام جان عشاق
خوش بوی کند اذا تنفس
....
اندام تو خود حریر چین است
دیگر چه کنی قبای اطلس؟
من در همه قول ها فصیحم
در وصف شمایل تو اخرس
جان در قدمت کنم، ولیکن
ترسم ننهی تو پای بر خس
ای صاحب حسن، در وفا کوش
کاین حسنوفا نکرد با کس
آخر به زکات تندرستی
فریاد دل شکستگان رس
من بعد مکن چنان کزین پیش
ورنه به خدا، که من ازین پس
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله کار خویش گیرم.
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید...

یکم اردی بهشت ماه_ روز بزرگداشت سعدی شیرین سخن_ گرامی باد.
سعدی اندازه ندارد که چه شیرین سخنی.
:x:x
شب عاشقان بیدل، چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب، در صبح باز باشد
عجب است اگر توانم، که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر، که اسیر باز باشد؟
ز محبتت نخواهم، که نظر کنم به رویت
که محب صادق آن است که پاکباز باشد
به کرشمه عنایت، نگهی به سوی ما کن
که دعای دردمندان، ز سر نیاز باشد
چه نماز باشد آن را، که تو در خیال باشی؟
تو صنم نمی‏گذاری، که مرا نماز باشد
نه چنین حساب کردم، چو تو دوست می‏گرفتم
که ثنا و حمد گوییم و، جفا و ناز باشد
دگرش چو بازبینی، غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و، سخن دراز باشد
موضوعی که پیوسته مطرح شده و دکتر حمیدی هم آن را مطرح نموده، آن است که در شیراز پیش از سعدی، شاعر بزرگی وجود نداشته و به زبانی دیگر، اصلاً شاعری وجود نداشته است؛ پس در چنین شرایطی چگونه انسان برجسته‌ای، با آن نبوغ خیره کننده ظهور می‌کند وآیندگان را تحت تأثیر جادوی سخن خود قرار می‌دهد. چه عواملی پشت سر سعدی وجود داشته که موجب چنین پیدایشی شده است؟ در کتابهای تاریخ و فلسفه می‌خوانیم که شاگردان افلاطون دو گروه بودند: گروهی که اهل درس و مشق و یادداشت کردن بودند، و گروهی که تحت تأثیر استاد خویش به اشراق دست می‌یافتند . . . سعدی هم نمی‌تواند معلول بی‌علت باشد، بنابراین باید عواملی وجود داشته باشد که چنین معلولی را بیافریند، چرا که به ناگهان نمی‌شود کسی پیدا شود و آن گونه مثنوی‌ها و قصاید شگفت‌انگیز و بیانات حیرت انگیز را عنوان کند. . . فرضیه‌ای که مطرح می‌شود این است که پست سر سعدی خراسان بزرگ قرار می‌گیرد. سعدی انعکاس خراسان بزرگ در شیراز است. سعدی چه به سفر رفته باشد و چه نرفته باشد، جلوه‌گاه معارف و ادب خراسان بزرگ است. برای اثبات این امر اشاره‌ای کوتاه به یک ماجرای تاریخی ضروری است، ماجرای هجرتهایی که با تهدید حمله‌ی مغول آغاز شد و با شروع حمله‌ی مغول جدی‌تر شد و لااقل سه جزیره به وجود آمد: جزیره‌ی هند، جزیره‌ی روم و جزیره‌ی فارس .
این جزیره‌های عام جزیره‌هایی بودند که حافظ فرهنگ و ادب ایران زمین شده‌اند؛ مشکلی که وجود دارد، این است که اطلاع ما راجع به این جزیره‌ها اندک است؛ یعنی حداقل فهرست‌هایی در کتابها داریم که بیانگر آن است چه کسانی به روم و چه کسانی به هند رفته‌اند، اما متأسفانه صورت دقیقی از آنهایی که به فارس هجرت کرده‌اند، نداریم. یعنی دقیقاً نمی‌دانیم چه کسانی به شیراز آمده‌اند؛ اما می‌دانیم که مجد همگر اینجا بوده، اما نمی‌دانیم که از کجا آمده است. می‌دانیم که صاحب‌المعجم، شمس قیس رازی، به اینجا آمده است. اینها نمونه‌هایی از بزرگان خراسان بوده‌اند که به شیراز آمده‌اند. حال اگر اصرار داشته باشیم که فرضیه بیرون نرفتن سعدی از شیراز را اثبات کنیم، با توجه به فرضیه‌ی حضور خراسان بزرگ در شیراز، آن گاه سعدی هم « ابوالفرج بن جوزی» - نوع ابوالفرج را نه خود او – را دارد و هم صاحب « عوارف المعارف» و بزرگانی از این دست که بتوانند بر روی او اثر بگذارند و اگر به سفر رفتن و نرفتن را با هم لحاظ کنیم، می‌بینیم که سعدی هر دو را در خود جمع کرده است. چنانکه بپذیریم که سعدی به سفر نرفته است، می‌توان قضیه‌ را با فرضیه‌ی جدی‌تر بودن جزیره‌ی فارس نسبت به دیگر نقاط و حضور بزرگان در این نقطه حل نمود. . . در این جزیره‌ی آرام اگر جامعیت سعدی را در نظر بگیریم که هم قصیده دارد، هم غزل، هم قطعه، هم مثنوی و . . . می‌بینیم که تمامی این امور را در خراسان نیز داشتیم. ابن یمین، در شعر سعدی حضور دارد، فردوسی حضور دارد، انوری حضور دارد و این طبیعی است که در قاموس تکامل که اصلی علمی است، همه‌ی اینها باید صیقل خورده‌تر باشند. باید آن تغزل‌های ناهموار و احیاناً هموار به غزل‌های بلندی تبدیل شود. این یک اصل علمی و فلسفی و قاموس تکامل است.

نقل از مکتب ادبی شیراز و نقش سعدی، دکتر اصغر دادبه، روزنامه اطلاعات، 19 مرداد 1382
بی تو حرام است،به خلوت نشست
حیف بود ،در به چنین روی بست
دامن دولت چو به دست اوفتاد
گر بهلی ،باز نیاید به دست
من دگر شعر نخواهم بنویسم ! که مگس
زحمتم می دهد ، از بس که سخن شیرین است ... !
:D
سـعـدی
گر فَلاطون به حکیمی ، مرضِ عشق بپوشد
عاقبت پرده بر افتد ، ز سرِ رازِ نهانش ... !
هزار بار تشکر از آپلود کننده, دمت گرم و دلت شاد دوست عزیز, و خسته نباشی!
از ویژگی‌های سعدی که موجب اعجاب و ستایش سخن شناسان و صاحب‌نظران شده است، صراحت گفتار اوست که اندیشه‌ها و تفکرات خود را بدون روی و ریا بیان می‌کند. استاد زرین کوب در کتاب نه‌شرقی نه غربی انسانی، این ویژگی‌ را چنین بیان می‌کنند:
« تفاوت سعدی با ملامتگران و ریاکاران و دروغ گویان، این است که سخنش مثل « شکر پوست‌کنده» است. نه رویی‌ دارد و نه ریایی. اگر لذت گرم گناه عشق را به جان می‌خرد، دیگر گناه سرد بی‌لذت دروغ و ریا را مرتکب نمی‌شود. راست و بی‌پرده اقرار می‌کند که زیبایی در هر جا و هر کس که باشد قوت پرهیزش را می‌شکند و دلش را به شور و هیجان می‌آورد. همین ذوق سرشار و دل عاشق پیشه است که او را با همه کائنات مربوط می‌کند و با کبک و غوک و ابرو نسیم ، همدرد و همراز می‌نماید. باید دلی، چنین عاشق پیشه و زیبا پسند باشد تا مثل او هر پستی و گناه و هر سستی و ضعف را ببخشاید و تحمل کند. نه از قاضی همدان و شاهد بازی او اظهار نفرت کند و نه از ترشرویی زاهد و بی‌ذوقی و گرانجانی او برنجد و بهم آید. دلی مانند دل اوست که در همه جا و با همه چیز همدرد و هماهنگ می‌شود و دنیا را چنانکه هست می‌شناسد و از آن تمتع می‌برد. با این همه برای دل او نیز چیزی هست که از آن نفرت داشته باشد و تحمل آن را نکند: خودفروشی و ریاکاری که دنیای زیبای رنگارنگ را در نظر انسان تیر و سیاه می‌کند.» نه شرقی ، نه غربی، انسانی، صص 200- 201
ب هوش بودم از اول ک دل ب کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

یکم اردی بهشت ماه،روز بزرگداشت سعدی گرامی باد...:x
کلیات سعدی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک