رسته‌ها
گسست
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 49 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 49 رای
گفتگو ،‌ دیالوگ ، مکالمه شرط اول و اساسی و ساده و در عین حال مهم برای ایجاد رابطه است . . . و اگر همین شرط ساده و پیش پا افتاده درست انجام نشود در دراز مدت کار به جاهای خیلی باریک و حتی جنگ کشیده می شود . . . گسست دوری قهر همگی ناشی از یک دیالوگ غلط است که خود ریشه در جهل و ترس بشری دارد . . . مجموعه کوتاه حاضر حاوی 47 گفتگوی کوتاه در زمینه های مختلف است گفتگوهایی که چه بسا من و شما نیز در طول عمر خود بارها مرتکب آن شده باشیم . . . به امید وفاق و اتحاد و آشتی نه تنها در سطح ایران که در سطح کلیه اقوام و ملل جهان . . .
تگ:
گسست
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
16
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
siawash110
siawash110
1392/07/13

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی گسست

تعداد دیدگاه‌ها:
285
[quote='بهار121']ترانه هایی که همیشه ناله میکنند قافیه هایی که تلو تلو میخورند و شکمهایی که گرسنه اند چه دنیای غریبی و چه اندیشه موزونی دارم من!خنده های شما بوی مردابهای متعفن را میدهد و گریه هایتان رنگ مقبره های فراعنه است میبینی چه دنیای غریبی است؟ از درون یخزده ما دوزخهای وحشتناکی شراره میکشد و افسرده گی واژه آشناییست مرگ ای که دیگر بی هیبت شده ایی چندیست دیگر چهره ات تکراری و معمایت حل شده مینماید شاید در فراسوی تو این غربت رنگ ببازد و همه چیز آشنا شود بیا تا در واژه ها حل شویم بیا تا در غربت
این (من) تنهایی را با تمام وجود تجربه کنیم و نگرانی این کویر تاریک را با نور حیرتی که از افق میتابد جشن بگیریم و رقص این جادوگران
ترسو را مبدل به عزا کنیم بیا تا در آفرینش حل شویم تردید به خود راه مده بیا.[/quote]
به راستی که هنگام خواندن متن هایتان بسیار لذت میبرم و واقعا نوشته هایتان آنقدر زیبا و تاثیر گذراند که باعث میشوند لحظه ای به عمق تک تک واژه ها فکر کنم و در آنها غرق بشوم....8-)
امیدوارم کار های بیشتری از شما ببینم.... از حضور پر مهرتون توی این سایت بسیار خوشحالم و امیدوارم هرروز بهتر از دیروز بتوانید بنویسید!
به امید نوشته هایی بیشتر از شما دوست عزیز!
موفق باشید!:-)
ترانه هایی که همیشه ناله میکنند قافیه هایی که تلو تلو میخورند و شکمهایی که گرسنه اند چه دنیای غریبی و چه اندیشه موزونی دارم من!خنده های شما بوی مردابهای متعفن را میدهد و گریه هایتان رنگ مقبره های فراعنه است میبینی چه دنیای غریبی است؟ از درون یخزده ما دوزخهای وحشتناکی شراره میکشد و افسرده گی واژه آشناییست مرگ ای که دیگر بی هیبت شده ایی چندیست دیگر چهره ات تکراری و معمایت حل شده مینماید شاید در فراسوی تو این غربت رنگ ببازد و همه چیز آشنا شود بیا تا در واژه ها حل شویم بیا تا در غربت
این (من) تنهایی را با تمام وجود تجربه کنیم و نگرانی این کویر تاریک را با نور حیرتی که از افق میتابد جشن بگیریم و رقص این جادوگران
ترسو را مبدل به عزا کنیم بیا تا در آفرینش حل شویم تردید به خود راه مده بیا.
[quote='دخترحوا']نقل قول از behdad1970:دوستان کتابناکی: نویسنده این مقاله آقای سیاوش حبیبی که خودشان در توضیح مقاله یا کتابشان تاکید به دیالگوگ ( گفتگو و مدارا ) دارند!!! باید به عرض شما برسانم که متاسفانه ایشان هیچ اعتقاد و التزامی به گفتگو ندارند ایشان چند روزی هست که مدام بر زیر کتاب کوروش کبیر به همه ایرانیان توهین میکنند بطوری که حتی ناظران محترم کتابناک مجبورند توهین های ایشان را ویرایش یا حذف کنند باید به عرض برسانم که با کمال افتخار مجبورم به کتاب ایشان یک منفی بدهم و این منفی را نه بابت نوشته هایشان که به خودشان میدهم باشد که برای ایشان یک درسی باشد تا سعه صدرشان آنقدر بالا برود که به دیگران توهین نکنند
این وصله ها به آقای سیاوش نمی چسبه ایشون یکی از باسوادترین و باادبترین وباحوصله ترین بحث کنندگان در کتابناک هستن
متاسفانه اکثر عاشقان کوروش برخلاف کوروش اصلا به نظرات و عقاید دیگران احترام نمیذارن به طوری که در تمام فضای مجازی هیچ کس دل خوشی ازاونها نداره
چون بسیار به دیگر اقوام توهین میکنن و کسانی که جناب کوروش رو نقد میکنن وطن فروش و تجزیه طلب معرفی میکنن و همه اینها باعث شده که بیشتر آدم های باسواد از اونها تبری بجوین و به صف مخالفین اونها وحتی کوروش بپیوندن[/quote]
توهین پنداشتن سخنان مخالف و منتقد روش قدیمی کوروش پرستان مدعی گرفتار نیک هست!!
[quote='behdad1970']دوستان کتابناکی: نویسنده این مقاله آقای سیاوش حبیبی که خودشان در توضیح مقاله یا کتابشان تاکید به دیالگوگ ( گفتگو و مدارا ) دارند!!! باید به عرض شما برسانم که متاسفانه ایشان هیچ اعتقاد و التزامی به گفتگو ندارند ایشان چند روزی هست که مدام بر زیر کتاب کوروش کبیر به همه ایرانیان توهین میکنند بطوری که حتی ناظران محترم کتابناک مجبورند توهین های ایشان را ویرایش یا حذف کنند باید به عرض برسانم که با کمال افتخار مجبورم به کتاب ایشان یک منفی بدهم و این منفی را نه بابت نوشته هایشان که به خودشان میدهم باشد که برای ایشان یک درسی باشد تا سعه صدرشان آنقدر بالا برود که به دیگران توهین نکنند[/quote]

این وصله ها به آقای سیاوش نمی چسبه ایشون یکی از باسوادترین و باادبترین وباحوصله ترین بحث کنندگان در کتابناک هستن (!)
متاسفانه اکثر عاشقان کوروش برخلاف کوروش اصلا به نظرات و عقاید دیگران احترام نمیذارن به طوری که در تمام فضای مجازی هیچ کس دل خوشی ازاونها نداره
چون بسیار به دیگر اقوام توهین میکنن و کسانی که جناب کوروش رو نقد میکنن وطن فروش و تجزیه طلب معرفی میکنن و همه اینها باعث شده که بیشتر آدم های باسواد از اونها تبری بجوین و به صف مخالفین اونها وحتی کوروش بپیوندن
من:چرا خندیدی؟
تو:مگه چیه؟
من:میخوام برم پاسگاه ازت شکایت کنم.
تو:چرا؟به خاطر یه خنده؟؟
من:آخه با این خنده ات دل منو دزدیدی.
و تو باز خندیدی :-)
.
.
.
*شیدای صحرا*
سلام من خواهر آقا سیاوشم میخوام کمی پارتی بازی کنم و نوشته خودم رو اینجا بذارم امیدوارم خوشتون بیاد چون تازه نوشتن رو شروع کردم.:xمترسکی تنهایم که سرگرمی ام شمردن کلاغ های سیاه است کلاغهایی که از من نمی ترسند و برعکس با من رفیق اند صبح هنگام طلوع خورشید وقتی چشمان بی روح و خسته ام به روی گندمزار طلایی رنگ می افتد زندگی ام آغاز میشود باد هراز گاهی کلاه پوسیده و کهنه ام را تکان میدهد دعا میکنم که این کلاه هیچوقت از روی سرم نیفتد چرا که سر زمخت و زشتم نمایان میشود و چه بسا چهره ام زیر آفتاب بسوزد روزی که مرا به این مکان آوردند و به صلیب کشیدند تا به امروز موفق نشدم که دستان خودم را ببینم ولی حسشان میکنم حتی وقتی همه جا ساکت است صدای خش خش آن را میشنوم آنجا آن روبرو دقیقا نقطه ایی که من میبینم چیزی جز آسمان و گندمزار نیست گاهی خسته میشوم و گاهی بیزار اما زندگی را دوست دارم دلم میخواست صاحبم برایم کتی نو می آورد و تنم میکرد لباسم خیلی وقت است که نخ نما شده و همین چند روز پیش هم پسرکی کوچک آمد و تیروکمان خود را در جیب من پنهان کرد و رفت دلم میخواست توان آن را داشتم که درش بیاورم و جایی خاک کنم کلاغی روی کلاهم نشسته و با نوک سیاهش به سرم میکوبد چشمانم گوشه ایی از آسمان را دید میزند چقدر دوست داشتم پرواز کنم برای همین دلم کلاغها را دوست دارد و با آنها خوش است به خودم میگویم چرا مترسک شدم چرا باید روزها و شبها در سرما و گرما اینجا بایستم ناگهان بادی شدید وزیدن گرفت و کلاهم را با خود برد و آن را جلوی دیدگانم دور و دورتر کرد کلاغها با دیدن صورت زشت من پریدند و رفتند انگار تازه متوجه وجود من شده بودند از این سرنوشت و تقدیر دلگیر شدم به کلاهم حسودیم شد از اینکه آزاد شده و پرواز کرده بود حال مترسکی تنهایم و حتی کلاغی هم نیست که بشمارم
چون قافیه تنگ آید - شاعر به جفنگ آید
1- اگر فکر می کنی با هیاهو بازی و متشنج کردن اوضاع می توانی من را از گفتن حقیقت منع کنی متاسفانه خدمت شما باید بگویم کاملا در اشتباه هستید
2- من صدها کامنت در کتابناک نوشته ام محال است حتی یک حرف رکیک در میان آنها پیدا کنید . . .
3- دوستان خودشان بروند و کامنتهای من را در ذیل کتاب کوروش کبیر بخوانند این آقایان طرفدار کوروش حتی به یکی از سئوالات من پاسخ نداند
فقط بی ادبی و تهدید و ارعاب . . . عزیز دلم صد تا منفی بده فکر کرده ای با بچه دو ساله طرفی . . .
تمام حرف من این است که این حضرات که اینهمه دم از کوروش می زنند بر خلاف مرام کوروش اهل مدارا و تحمل سخن مخالف نیستند
بر خلاف کوروش به ادیان و مذاهب و سایر ملل احترام نمی گذارند
خوب مشخص است اگر استدلال های قوی و محکم من در سطح فضای مجازی پخش شود دیگر جایی برای احساسات افراطی ملی گرایانه
باقی نمی ماند . . . ضمنا حالا که وضع بر این منوال است سعی می کنم تحقیقی مفصل در خصوص مکتب و عقاید شما بنویسم
و در این سایت قرار دهم . . . ( ضمنا من محال است حتی برای یکی از کامنتهای جنابعالی گزرش تخلف رد کنم خیلی از این حرکات شما خوشحالم . . .فردا هم یک شعر بسیار زیبا گفته ام بروید و زیر کتاب کوروش بخوانید و لذتش را ببرید )
دوستان کتابناکی: نویسنده این مقاله آقای سیاوش حبیبی که خودشان در توضیح مقاله یا کتابشان تاکید به دیالگوگ ( گفتگو و مدارا ) دارند!!! باید به عرض شما برسانم که متاسفانه ایشان هیچ اعتقاد و التزامی به گفتگو ندارند ایشان چند روزی هست که مدام بر زیر کتاب کوروش کبیر به همه ایرانیان توهین میکنند بطوری که حتی ناظران محترم کتابناک مجبورند توهین های ایشان را ویرایش یا حذف کنند :) باید به عرض برسانم که با کمال افتخار مجبورم به کتاب ایشان یک منفی بدهم و این منفی را نه بابت نوشته هایشان که به خودشان میدهم باشد که برای ایشان یک درسی باشد تا سعه صدرشان آنقدر بالا برود که به دیگران توهین نکنند
چرا اینقد تاخیر؟؟؟؟؟:-(
خسته شدیم از بس منتظر موندیم تایید بشه!!!!
PDF
214 کیلوبایت
گسست
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک