رسته‌ها
شاعر بزغاله
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 13 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 13 رای
.
مجموعه ای از اشعار سیاوش حبیبی که بین سالهای 1370 تا 1392 سروده شده است . شامل شعر نو ،‌ ترانه و غزل . . .
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
41
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
siawash110
siawash110
1392/06/19

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شاعر بزغاله

تعداد دیدگاه‌ها:
14
نه . . . متاسفانه فلوس لا موجود
و دل و جراتش هم لاموجود تر :D
مثل همیشه عالی من نمیدونستم شما شاعرم هستید ماشالا همه فن حریفید :Dخیلی برام جالبه که اینقدر راحت عقاید سیاسی یا مذهبی تون رو تو قالب شع یا نثر میارید راستی اقای حبیبی شما کتابم دارین؟ چاپ کردید؟
تا کجا تا کجا تو مغروری؟
تا کجا تا کجا ؟ نمی دانی
تا خدا , درد , ناخدا باشد
نشوی با خدا نمی دانی
من و خود را رها نما یکدم
تا نگردی رها نمی دانی
حرفی از شعر من نفهمیدی
خسته ام تا کجا نمی دانی
خیلی اشعارتون زیباست
ﺑﺎ آﺳﻤﺎن ﺑﻤﺎن ﻛﻪ ﺗﻮ را ﻫﺴﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ
ﻣﺮداب ﻣﻲ ﻛﺸﺪ ﺑﻪ ﺗَﻪ ﻧﻴﺴﺘﻲ ﺗﻮ را
ﭘﻴﭽﻴﺪه ای ﻛﻼف ﺧﻮدت راﺑﻪ دور روح
آﺳﺎن ﺗﺮ از ﻣﻦ اﺳﺖ ﭘﺮﻳﺪن ﺑﻪ ﺳﻮی ﻣﺎ
ﭘﻴﺮوزی و ﺷﻜﺴﺖ ،ﺑﻪ ﻗﺎﻣﻮس ﻣﺎ ﻧﺒﻮد
ﻣﺎ دﻳﺪه اﻳﻢ ﻟﺤﻈﻪی ﭘﺎﻳﺎن ﻣﺎﺟﺮا
روﺑﺎه اﺣﻤﻘﻲ ،ﺷﺪه در ﭘﻮﺳﺘﻴﻦ ﺷﻴﺮ
ﺗﺎ ﻛﻲ ﺑﮕﻴﺮدش ﺑﻪ درون ﻛﺎم اژدﻫﺎ
آری ، اﺷﺎره ﻛﻦ ﺑﻪ ﺳﮕﺖ ﺗﺎ ﺑﮕﻴﺮدم
ﭘﮋواک ﻧﺎﻟﻪ ام ،ﺷﺪه ﻛﺎﺑﻮس ﮔﺮﮔﻬﺎ !
محشره سیاوش جان . هر وقت میخوام رفع خستگی کنم این کتاب شما را میخوانم :-)
مغز مطلب پر از بیان ناهنجاری های ما است و پیرامونمان ;-) در گویشی که به دل می نشیند و ذهن را به تکاپو وا می دارد.
سیاوش عزیز
شعرهاتون زیبا؛ مهربان؛ ساده و بی آلایش و در عین حال توأم با عمقِ تفکر برانگیزی بودند.
مطالعه شعرهاتون برای من با نوعی لذت نوستالژیک همراه بود.
با آرزوی موفقیت روزافزون برای شما دوست با احساس و مهربانم...
8-)8-)8-)8-)8-)
ﺗﻮ را ﺑﺎ درد ﻓﻬﻤﻴﺪم
،
ﭼﻪ ﺣﺎﺻﻞ ؟
ﻣﺮا ﺑﺎ درد ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ
ﺗﻮ را ﻣﺎﻳﻮس ﻛﺮدم از ﺷﻜﻔﺘﻦ
ﻣﺰن ﺑﺮ رﻳﺸﻪ ام
،
آﻫﻨﮓ ﺗﻴﺸﻪ
اﮔﺮ ﻫﻢ ﻣﻲ روی آﻫﺴﺘﻪ ﺗﺮ رو
!
ﻛﺴﻲ
ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﻣﻦ آﻳﺪ
ﺑﮕﻴﺮد دﺳﺖ او ﺑﺎل و ﭘﺮم را
ﺗﻤﺎم روح ﻣﻦ ﻣﺜﻞ ﺗﻦ آﻳﺪ
!
ﻏﺒﺎری در اﻓﻖ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻢ اﻳﻨﻚ
ﺷﻘﺎﻳﻖ ﻫﺎ دﭼﺎر ﺣﺒﺲ ﺳﻴﻨﻪ
ﻗﻔﺲ ﻫﺎ ﺑﺎز
، ﺷﻬﺮ ﻋﺎﻓﻴﺖ
:
ﺧﻮاب
!
ﻛﺒﻮﺗﺮﻫﺎ اﺳﻴﺮ ﺣﺲ ﻛﻴﻨﻪ
ﻛﺒﻮﺗﺮﻫﺎ اﺳﻴﺮ ﺣﺲ ﻛﻴﻨﻪ
. . . .
من از اعماق تلخ مرگ می آیم
من از پیشِ تنها گلِ سرخِ سیارکی دور
گذشتم
از کنارِ شبه آدمهای سیارات بیهوده
برای زندگی دیگر
نمانده فرصتی باقی
به سوی نور می جوشم
نمی ترسم
من از اعماق می آیم

خسته نباشید سیاوش عزیز،
زیبا بود:x
عجب شروعی سیاوش جان....
.
در ﺳﺮاﺷﻴﺒﻲ ﮔﻮری ﺗﺎرﻳﻚ ...... ﻣﻲ ﺧﺰد روح ﺧﺠﺎﻟﺖ زده ام
ﺗﻮ ﭼﺮا ﺧﻴﺮه ﺷﺪی ﺑﺎ اﻧﺪوه ...... ﻣﻦ ﭼﺮا زل ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﺖ زده ام ؟
.................
ﺣﻴﻒ ، اﻳﻨﻬﺎ ﻛﻪ ﺷﻨﻴﺪی از ﻣﻦ ...... دﻳﺮ ﺟﻮﺷﻴﺪ و ﻣﻼﻣﺖ زده ام
ﺳﻮی ﻧﻮری ﻛﻪ ﮔﺸﻮدﺳﺖ آﻏﻮش...... می خزد ، روح ﺧﺠﺎﻟﺖ زده ام!
.
و چه پایانی...
ص 6 کتاب.
.
.
من چرا زل به نگاهت زده ام؟
.
.
از تمامی دوستان وفادار و همیشگی ام تشکر می کنم که بر خلاف خصلت ( ایرانی ! ) هم برای مطالعه کتاب دیگران (‌آن هم کسانی که هیچ معروفیتی ندارند ! )
وقت می گذارند و هم برای نقد . . . پشتیبانی معنوی و دلگرمی شما که هیچ چشمداشتی در آن متصور نیست جز ابراز محبت و دوستی
که والاترین است در جهان انسانیت و صادر نمی شود جز از ناحیه والاترین ها . . . .
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند
باشد که فروغ افسانه محبت شما عزیزان تا همیشه هستی جاوادانه روشنی و گرما بخش دلها باشد . . . .
حرفی از شعر من نفهمیدی
حسته ام تا کجا نمی دانی
تبریک میگم سیاوش جان . مطمئن باش لاجرعه کتابت را تمام نمیکنم . عجله ای برای اتمامش نیست وقتی در هر گوشه اش میتوان کناری زد و تنی به موج خیال .
PDF
514 کیلوبایت
شاعر بزغاله
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک