رسته‌ها

گشتاره های سپهر : گفتارها و اندیشه های آتشپاره ای

گشتاره های سپهر : گفتارها و اندیشه های آتشپاره ای
امتیاز دهید
5 / 4
با 10 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4
با 10 رای
.
برگرفته از متن کتاب:
[ ........ می گوید که: « سخت ترین لحظات هر انسانی اون موقعیّه که اعتقاداتش فرو می ریزه. من دیگه به چیزی و کسی، اعتقادی ندارم. قبلا هم گفتم که این حرفای من، دیدگاهه. چشم اندازیست به آنچه من می بینم و می فهمم و دریافت می کنم. برداشتهائیست از آنچه تجربه می کنم. استنباط می کنم. من نه رهنمودی برای کسی می نویسم. نه اساسا راه و نشانی متعیّن می کنم. هر انسانی به فراخور فهم و شعور و نیاز خودش می تونه از این نگرشها به آفرینش چیزی انگیخته بشه. فلسفیدن برایم گونه ای به خود آمدنه. گسستن از روزمره گی خسته کننده. پوست انداختن و عادت گریزی. شستشوی روح و روان و ذهنیّت فردیست. تکنوازیه. برای انسانی که دائم در گشت و گذاره و از هر چیزی به شگفتی می رسه. زمزمه خوانی و سوت زدن در تنهائی و خلوت خودمه.
ایران برای من، یک رویاست. رویایی که در تاریکیهای زندگی ام مثل شمعی رو به باد در حال سو سو زدنه. بدبخت اونایی هستن که تصوّر می کنن با سیستمی درگیر و گلاویزند. اونا خبر ندارن که اقتدار آخوندها و فقها از لحاظ ابژکتیو، هیچ واقعیّتی نداره. جامعه ی ایرانی، جامعه ی کاسبکارها و معامله گران و بساز و بفروشها شده. از آخوندش گرفته تا گدایش، همه و همه اهل ساخت و پاختند. البته هر کس نیز با روش و متاع خودش به کاسبکاری اش مشغوله. تغییر، یه آرمانه و ایده آل. تغییر در جایی صورت می گیره که « پرنسیپها و اصلهایی »، جوهر خودشون را حفظ کنن. امروز، اقتدار و ولایت آخوندها با آنچه که مردم هستند، اینهمانی ی منفعتی و کاسبکاری داره جانم!. مگه میشه در جامعه ای که هر کس، یک شبه به میلیاردها تومن پول می رسه، بحث تغییر و سرنگونی را هم انتظار داشت؟. بله مردم ما از عاداتشون شده که به همه چیز و همه کس فقط فحش بدهند. یارو از ننه اش قهر می کنه، فحش به آخوند و خدا و دین می ده. می خواد تو رختخواب با همسرش بخوابه و همسرش عر و تیز می کنه، فحش به آخوند و خدا و دین می ده. می خواد لاستیک ماشینش را عوض کنه، فحش به خدا و دین و آخوند می ده. می خواد شلوارش را وصله کنه، فحش به خدا و دین و آخوند می ده. ولی همین آدمها، امروز فحش می دن، فردا دو دستی بر سر خود می زنند و با سینه های خونین و مالین برا حسین، عزاداری می کنن. دو روز بعدش هم در مجلس میهمانی، ویسکی ی آنچنانی می نوشند و روز بعدش نیز، اهل معامله و ساخت و پاخت هستن. توی ایران امروز، استاد دانشگاهش، هم درس می ده. هم رمّالی می کنه. هم شریک دزده. هم رفیق قافله. هم اهل خرید و فروش مصالح ساختمانه. هم تزهای آنچنانی در باره ی پیشرفت و توسعه و اقتصاد محشر می نویسه. هم قمار باز حرفه ایه. هم مومن و متّقیه. هم کافر درجه یک.
جامعه ی ما، جامعه ی کاسبکارها و دزدهای راضی و نق زن و خدا را شکر کن می باشه. جامعه ی آدمایی که می دونن چه جوری میشه نون را به نرخ روز خورد. برا همینه که آخوند و فقیه و ملّایش نیز اهل معامله و بده بستون هستن. آخوند با متاع الله و محمّد و دین و غیره به کاسبی مشغوله و دیگران نیز با متاع بنجل خود. در این جامعه، هستند آدمهایی نیز که فراسوی این بساز و بفروشیهای حکومتها و مردم هستن. ولی خب! اینان نادران و کمیابان هستن. آدمهایی که میشه بگی از تب و تابهای خود بیشتر می سوزند تا از واقعیّتهای اجتماعی. انسانی مثله من از اشتیاقهایی شعله وره که تار و پودم را آفریده اند. من به گونه ای دیگر نیستم؛ زیرا این گونه بودنم را خودم رقم زده ام و پروریده ام. بنابر این، من همینیم که هستم. جامعه ی ما در کلافی ویرانگر از مناسبات بازاریها و دلّهالها و محلّلها و صد نبشه های اعجوبه به هم بافته شده است که خیلی خوب در باهمسازی، کیر و کون آشنا می باشن. آخه مگه میشه در جامعه ای، قیمت یه خونه ی صد متر مربعی از مرز میلیاردها بگذره!؟. تو، اسم این فاجعه را چی میذاری؟. ما با یه سری آدمها در سرزمینمون روبروئیم که فقط « خر پول » هستن. الاغهائی، مملوّ از خورجین خورحین اسکناسهای بی پشتوانه. آدمهایی با مغزهای متحجّر و بسیار گندیده. جامعه ی ما، از درون، پوسیده و متعفن شده و بوی گندش، سراسر دنیا را جا ورداشته. ایرانزمین، باتلاقیه که هر کسی به سهم خودش در ریده مالی کردن آن، نقش داشته. اگه می خوای سرزمینی بسازی که ارزش زندگی برا تک، تک آحادش داشته باشه و در سطح جهانی، معتبر باشه!. به تک، تک همونایی که تصوّر می کنی، شق القمر خواهند کرد و زیر پای سیستم فقاهتی/ کاسبکاری / الهی را خواهند زد، اول باید یاد بدهی که گه خود را با دستهای خود بخورند تا کم کم بفهمند که پایمالی ی « پرنسیپها و اصلها و بُنمایه ها »، چه عواقب فلاکت باری می تونه داشته باشه. نه!. من دیگه هیچ آرزو و آرمان و رویا و ایده آلی ندارم که بخوام خودم را براشون به آب و آتیش بزنم. رویاهای من، زمانی دود شدن و به هوا رفتن که مدّعیان ایراندوستی با علاقه ی تام بر سراسر ایران، پا گذاشتن و « مام وطن » را‌ در بازار برده فروشان فروختند. اون مادر نجیب و مهربانی که تو دنبالش می گردی، الان، روسپی ی خاور میانه است. » ]
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
247
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Kamalpour
Kamalpour
1392/06/12
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی گشتاره های سپهر : گفتارها و اندیشه های آتشپاره ای

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
گشتاره های سپهر : گفتارها و اندیشه های آتشپاره ای
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک