تمام ناتمام من...
امتیاز دهید
داستان پیش رو حاصل تجربه ای است مشترک در حیطه " داستان نویسی کارگاهی " .
نتیجه همپوشانی فکری دو نویسنده که شوق همنویسی و همکاری، تفکرات ناهمگونشان را حول یک موضوع واحد با هم همراه کرده است.
امید است خواننده نیز - چه خواننده مدرن ، چه خواننده سنتی و رمانتیست - در لحظات این اثر شریک شود و همراه داستان باشد.
بیشتر
نتیجه همپوشانی فکری دو نویسنده که شوق همنویسی و همکاری، تفکرات ناهمگونشان را حول یک موضوع واحد با هم همراه کرده است.
امید است خواننده نیز - چه خواننده مدرن ، چه خواننده سنتی و رمانتیست - در لحظات این اثر شریک شود و همراه داستان باشد.
آپلود شده توسط:
sahareft
1392/05/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تمام ناتمام من...
سیاوش گرامی
....
چیزی ندارم بگم واقعا...
آهسته می ایستم. میتوانم دور اتاقم بگردم.
خوب! تنها تر از من کیست؟ کسی نیست که دورش بگردم...
(ازمتن کتاب)
سپاسگزارم و امیدوار که این خوش ذوقی شما همچنان روشنی بخش این صفحه و دلهای دوستان باشه
ممنون که داستان رو خوندید و منتظر نقد کوبندتون هستیم :)
در نظر اولیه ای که دادید اشاره کردید به عدم حذف برخی افعال ؛
شما خیلی خوب اشاره کردید و مثال خوبی هم زدید، ولی میشه اینطور هم بهش نگاه کرد که شاید این هم دلیلی داره که با جان کلام متن جور در میاد
تکـــرار افعـــال
(البته همونطور که خودتون گفتید چون هدف در اینجا بهبود کارهامون هست به خودم اجازه دادم یکمی وارد بحث بشم) ;-)
ممنون
در جایی فرمودید:
میشه خواهش کنم لطفا جای خالی رو پر کنید تا منم متوجه بشم از نظر شما داستان دقیقا چه کاستی ای داشته که باعث شده خیلی دوستش نداشته باشید :)
ممنونم
(از متن کتاب)
سلام به همه دوستان عزیز
از همه دوستانی که وقت گرانبهاشون رو برای نوشته ما گذاشتند بی نهایت سپاسگزارم
ممنونم از نظرات ارزشمندتون و منتظر نقدها و نظرات بیشتر هستم
سپاسگزارم از جناب قهاری گرامی که مثل همیشه حضور دارند
و عذر می خوام به خاطر حضور کمرنگ خودم :)
" سلام ای غرابت تنهایی ، اتاق را به تو تسلیم میکنم " فروغ فرخزاد
" و مردی که اکنون با دیوارهای اتاقش آوارِ آخرین را انتظار م یکشد " احمد شاملو
" میان پنجره و دیدن همیشه فاصله ایست. چرا نگاه نکردم؟ " فروغ فرخزاد
" تمام نا تمام من " شهیار قنبری
درس های زیادی در کلام این عزیزان است که در این داستان به آن ها اشاره شده،باشد که فراگیر شود.....
ماهور عزیز
لطف و بلند نظری شما همیشه شامل حال من و ما بوده...
همیشه شگفت زده این دقت در کتابخوانی شما بوده ام.مهرتان پایدارو شاد باشید....[/quote]
محسنن عزیز لطف داری....
راستش شور و نشاط و خلاقیتی که شما در فضای کتابناک به وجود آورده ای حقیقتا جای بسی تشکر و قدردانی داره.
که خواندن مطالب و نوشتنِ نظرات تنها گوشه ای ازآن را جبران میکنه.....
امیدوارم شمارا همیشه فعال و خلاق ببینیم....
منتظر آثار بیشتری از شما نویسنده ی گرانقدر هستیم....:-):-):-):-):-):-)
شاد و پیروز باشید***
.........
.....باعث شده تا یکی از بهترین داستان های کتابناک رقم بخوره....
بچه ها واقعا بهتون تبریک میگم[/quote]
ماهور عزیز
لطف و بلند نظری شما همیشه شامل حال من و ما بوده...
همیشه شگفت زده این دقت در کتابخوانی شما بوده ام.مهرتان پایدارو شاد باشید....
تو یا من
تا سر در گم این دو واژه ای
گیچی یا بیهودگی یا وحشت سقوط همچنان امتداد دارد
با ما همراه شو
با ما
ما
[/quote]
سیاوش عزیز
نگفته بودی اینچنین طبع شعر انتزاعی داری....چقدر زیبا...چقدر عالی ...چقدر مفهومی...
میشوم ... روی هوا هستم... در چند ساختمان آنطرف تر دختریست با
موهای قرمز ... و .. نگاهش چه برق .. عجیب ی ی ....
دوستان عزیز باید بگم این نوشته یه ویژگی جالبی داره، هربار که میخونی به یکی از نقاط قوتش دست پیدا می کنی،من حدود3 بار خواندم و هربار به یک مطلب جدیدی برخوردم و این واقعا جای تحسین داره.
طراحی جلد ، افکار زیبای سحر و نثری که همیشه از او میشناسیم به همراه ایده ها و خلاقیت محسن باعث شده تا یکی از بهترین داستان های کتابناک رقم بخوره....
بچه ها واقعا بهتون تبریک میگم8-)8-)8-)8-)8-)
تو یا من
تا سر در گم این دو واژه ای
گیچی یا بیهودگی یا وحشت سقوط همچنان امتداد دارد
با ما همراه شو
با ما
ما