رسته‌ها
بخاطر چی با من ازدواج کردی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 116 رای
نویسنده:
مترجم:
رضا همراه
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 116 رای
✔️ کتاب "بخاطر چی با من ازدواج کردی" از سری کتابهای جیبی دهه شصت به شمار می آید و حاوی داستانهای کوتاه ( طنز اجتماعی ) به نویسندگی عزیز نسین می‌باشد.

فهرست داستانها:
بخاطر چی با من ازدواج کردی / روی بمب نمیشه رفت / چطور شما اوبراین را نمی شناسید / صدهزار مرتبه شکر که زنده ایم / حضرت آقا ساعت چنده / چطور کشوری پیش میره / یکروز هم نوبت ما میشه / خانه بدوش / حق با شماست آقا / وقتی مردم حق دارند تماشا کنند / نامه به آخرین میهمانم / مگس دیوانه / خاصیت گریه کردن / آقا توفیق سیبیلو / بخاطر حفظ آبرو / سیم تار / زرنگی زیادی / پیاده ها و سواره ها / دزد باید تنبیه بشه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
203
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Booshvegg
Booshvegg
1402/02/09

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بخاطر چی با من ازدواج کردی

تعداد دیدگاه‌ها:
56
من از قبل از انقلاب کتاب های عزیز نسین را می خواندم. دوست عزیزی درست گفت. تعدادی از کتاب ها با این که بنام نسین منتشر میشد در واقع نوشته های نویسندگان وطنی بود! حتی آقای رضا همراه خودشان در جایی گفته بودند تعدادی از داستان ها نوشته خودشان بوده!... الله اعلم. البته من جدیدا کتاب پخمه ایشان را با ترجمه جدید میخواندم که در مقدمه زندگی نامه و نام کتاب های اصلی و تعداد آنها آمده است...
[quote='farzadkhan']این کتاب و داستان‌های آن هیچکدام از عزیز نسین نیست. عزیز نسین نویسنده اهل ترکیه اصولا کتابی با این عنوان ندارد.[/quote]
اِ ؟ از کجا فهمیدی نداره؟؟همه اهل فضل و نطر شدن مثل اینکه؟ ویا وکیل و ادیب دوست عزیز نسین؟
رضا همراه را چند سال پیش در نمایشگاه کتاب تهران غرفه ترکیه دیدم . پیرمردی بود -ترکی بلد نبود و از طرفش من با کتابداران ترکیه ای صجبت و ترجمه میکردم و از او در باره ترجمه هایش از ترکی و عزیز نسین پرسیدم گفت:"من سیدم و قبل انقلاب فرماندار مرند بودم ترجمه کتاب های عزیز نسین را از روی تر جمه های انگلیسی چاپ انتشارات معروف پروگرس مسکو با امانت انجام داده ام و از افراد محلی ترکی دان هم کمک گرفته ام و....- " من هم عزیزنسین را فقط با ترجمه های خوب رضا همراه شناخته ام واو هم در شناساندن ادبیات ترکیه برکتاب خوانها و جماعت کتاب و ادبیات دوست حق دارد . من از او تشکر میکنم .
https://ketabnak.com/book/23123/%D8%AD%D8%B2%D8%A8-%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D9%88-%D8%AD%D8%B2%D8%A8-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA#comm
این کتاب و داستان‌های آن هیچکدام از عزیز نسین نیست. عزیز نسین نویسنده اهل ترکیه اصولا کتابی با این عنوان ندارد.
جالب است و خنده دارد . گاهی وقتها کتابناک های مرتبط با کتاب فوق حرف میزنند .
برای چی با من ازدواج کردی ؟؟
کسانی میگویند (عشق آتشین) در سینه امان رسوخ کرد .
بعضی ها میگویند ازدواجم همچون (موخوره) هیکلم را شکافت .
عده ای هم از (تبعید و خاطرات) اختیاری اشان مینالند .
ابتذالِ رهانیدنِ جملاتِ بی پرداخت و روایت ناقص و سرسری موضوع داستان از دو حالت خارج نیست .:
یا ترجمه به حد انفجار ناصحیح است .
یا نویسنده در ((بعضی)) از داستان هایش لنگان خرک میراند .
اما حرف بنده در مورد مزدوج شدن :.
همیشه مزدوج ها دشوار بودند و اتحاد ها هم سختتر .
اتحاد و مزدوج و مربع شدن بعد از آن در دنیای انسان ها آدم خودش را دارد .
مثلا در کلاس ما یکنفر بود خوب مزدوج ها و اتحاد ها را حل میکرد . بیست هم میگرفت .
اما تمرین و امتحان که به ما میرسید یا پای تخته خط کش میخوردیم و توسری . یا یک ورقه ی پر از ستاره نصیب منجم بودنمان میگشت .
آنهایی که حل کردند ممزوج شدند . آنهایی هم که لنگ زدند ملموس شدند .
همچون ذهن لمس شده ی ما .
حال به دلایل این واقعه کار ندارم که بخواهد یکی از آنها ثروت باشد یا علم .
معلم انشاء از ما که پرسید علم بهتر است یا ثروت ؟؟
-گفتیم آقا اجازه ..ما بریم دشوویی .
چپ چپ نگاه کرد و با حرص گفت برو گمشو بیرون تو آخرشم آدم نمیشی .
بعد ها فهمیدم که عجب فیلسوف عارفی هستم بنده .
علم و ثروت و مزدوجیتی که در آن اخم و طرح و ادا و اطوار باشد و قر و فر آمیخته به پلشتی ها فقط به یک درد میخورد
از دوستان عزیزم که مطالب ذیل را زحمت می کشند و مطالعه میفرمایند، تقاضا می کنم به ترتیب شمار 1 و 2 و 3 بخوانند و غلطها و جا
افتادگی های احتمالی را نیز عفو بفرمانند زیرا فی البداهه نویسی است و فرصت و مجال کافی برای مرور و اصلاح آن نبود
3 - مرد روستا به همسایگان و نزدیکان و آشنایانش نیز در حد توان کمک می کند و زن روستا هر کجا که لازم باشد از کمک به همسرش
دریغ نمی کند, به دام و مرغان خانگی اش آب و غذا می دهد و حتی گاهی در کنار شوهرش به مزارع و شالیزارها می رودو در پاشیدن
بذر و کاشتن شالی کمک می کند.
آیا درشهر ها هم چنین است؟
متاسفانه بعضی جوانان ما چنان آشفته اند که به سمت اعتیاد و مصرف مواد نابود کننده مخدر رفته اند و در همین حال اسف بار، پدران و
مادرانشان با خدعه و دروغ برای اوهمسر می گیرند, وه که چقدر در مقابل به تباهی کشیدن و ناکامی دختران و عزیز کرده های معصوم
دیگران بی مسئولیتند, زندانها برای تحمل کیفر خلافها و دادگاهها برای جدائی و طلاق همسران این واماندگان بی مصرف و لاابالی های بیمار پرشده است,گذشته از این گرفتاریهای شوم مردان سالم ما نیز اغلب راه و چاه پیش رو برای زندگی سالم را نمی شناسند
باید دبیرستانها و دانشگاهها به این امر مهم توجه فوق العاده ای داشته باشند, زیرا بودن وهستی انسان وابسته طرز صحیح زندگی او است, مرد و زن هردو باید قبل از ازدواج به همه ی فوت وفن های معاشرت درست و همسر داری آشنا شده باشند, انسان حیوان نیست که فقط برای تولید مثل, نر و ماده اش بهم بپیوندند, انسان دارای اندیشه و آرزوهای بلند معیشت و رفاه خوب و معاشرت خوب وهمزیستی ی سالم در میان دیگر همنوعان خویش است, باید به مردی که با همسرش پای سفره ی غذا نشسته طلب یک لیوان آب میکند, بگویم ای مرد زن تو مثل تو است و حتی بیشتر از تو است , تن لشت را بجنبان و به سمت شیر آب برو و آب بنوش و به مرد دیگری که درکنار میهمانان واردشده به خانه اش لمیده و مشغول گفتگوهای دوستانه است, و رو به همسرش که چون او مشغول خوش و بش است می کند و می گوید چای و شربت بیاور, می سفارش می کنم ای مرد تنبل از جایت برخیز و به کمکش برو , او زن است , او ظریف وشکنندهذ است, اما پر طاقت است تحملش را تاق نکن, بیمار میشود, رنجور می شود, از این کردار نکوهیده و نا پسند دائمی خودخواهانه ات دست بکش, با همسرت مهربان و دوست باش, همسرت را دوست بدار, به او احترام بگذار, چقدر مادرت را دوست داری؟ زیاد؟ چقدر به او احترام می گذاری و جلوی پایش بلند می شوی؟ زیاد؟ همسرتو نیز مادر دلسوز فرزندان تواست, با احترام وتکریم به مادر فرزندانت , دوست داشتن را بیاموز.
کتابناک حق برادری و خواهری از طرف اعضاء زحمت کش خود به گردن کاربرانش در آموزش ازطریق عرضه ی بی دریغ کتابهایش دارد,
گرامیش می داریم
2 - بالاخره ازدواج نکرد و دست برقضا به سرعت ثرورت و خانه مجللش را از دست داد و مجبور به زندگی در یک آپارتمان محقر شد.
نویسنده ی کتاب از خود می پرسد آیا اگر ازدواج کرده بود, همسرش حاضر بود فداکاری کند و از آن خانه مجلل چشم بپوشد وهمچون
گذشته درکنارشوهر مال باخته اش زندگی کند؟! و بعد در راستا و تایید آنچه که دوست ثروتمند مال باخته اش گفته بود, داستان دیگری را
تعریف می کند که خلاصه ی آن نیز چنین است: زنی از شوهرش به علت اینکه قادر به تامین مخارج زندگی مشترکشان نبود تقاضای
طلاق کرد, اما شوهرش که اورادوست میداشت حاضر به جدائی نبود و اصرار بر بردباری و شکیبائی زنش داشت و وعده بهبود زندگیشان را
با تلاش بیشتر می داد و زن همچنان برموضع خود پای می فشرد, ازمیان حاضران ناظر در دادگاه یک نفر از جا بلند شد و درحضور رئیس
دادگاه, با رافت و مهربانی, خطاب به زن متقاضی طلاق گفت من کارخانه دارهستم و حاضرم همسرت را با حقوق مکفی استخدام کنم و
حقوق ماه اول اورا نیز بصورت مساعده پیش پرداخت خواهم کرد, آیا حاضری به خانه ی مشترکتان بازگردی؟ و آن زن پذیرفت و هردو
خوشحال از دادگاه خارج شدند.
شاید اغلب زنان در انتخاب همسرشان بیشتر تکیه بر روی چگونگی وضعیت مال و ثروت آنان داشته باشند که البته این یک حق مسلم
است ولی کافی نیست خصوصیات اخلاقی و اهلیت زندگی او به لحاظ رعایت حقوق و شئون زن بسیار با اهمیت تر است, جوانانی که پدر
و مادرشان در حل مسائل پیش پا افتاده ترین مشکلات در محیط خانوادگی دائما مناقشه و جدال دارند و بجای تفاهم تحکم می کنند و
مرد سالاری و یا بالعکس زن سالاری حاکم است, تاثیر یافته از ناهنجاریهای خانه ی پدری خویشند و با تشکیل زندگی جدید کم و بیش
رفتار مناسبی با همسرانشان نخواهند داشت, جامعه دگر گون شده ی متفاوت از سالهای قبل از رنسانس صنعتی شدن, عصبی وبیشتر
بخاطر مشکلات معیشتی نگرانی هایش دائما رو به افزایش است و می بینیم که متاسفانه آمار ها نشان میدهند؛ تقریبا %35 ازدواجها
منجر به جدائی و طلاق می شودو این در روستاها که به دور از هیاهو های شهری زندگی می کنند یک چهارم آن یعنی تقریبا %9 اتفاق
می افتد, همسران روستائی بی تکلف ترند, در کنارهم با تفاهم زندگی می کنند؛ زن, مرد خسته از کارروزانه کشاورزی اش را در می یابد
و باعشق به استقبال او می رود و عرق از جبینش پاک می کند ودر آغوش او آرامش می یابد و مرد با وجود همه ی خستگی از کار روزنه
اش به کمک همسرش می شتابد و در انجام کار خانه داری به او یاری می رساند, مرد روستا خودش از میهمانانش پذیرائی می کند و
خودش دست به سینه ی خانواده اش می ایستد,

1 - شاید از نظر بعضی از خانمها و یا آقایان به لحاظ اینکه من مرد هستم پاسخ دادن به این سؤال صحیح نباشد، اما چون وقتی کسی به
اشتباه به من بگوید خانم یا حاج خانم برخلاف بسیاری از مردها اصلا به من برنمی خورد و ناراحت نمی شوم زیرا هیچ تفاوتی بجز
جنسیتی در زن و مرد نمی بینم و تجربه و شناخت نسبی به مسائل اجتماعی دارم خودرا محق می دانم که پاسخی در حد بضاعت و
توان فکریم بدهم؛
پاسخ به این سوال سهل ممتنع است, سهل و آسان بابت؛ موردتاییدبودن موقعیت و وضعیت اجتماعی،مالی،شغلی،خانوادگی و اخلاقی
آن مردموردنظر که واقعا ایدال است, وسخت و ممتنع بخاطر اهل مطالعه نبودنش, اما آیا مگر ممکن است کسی که اهل مطالعه نیست به
راحتی بتواند؛ به این همه امتیازات در کنار هم و عالی دست یابد؟ شاید برای بعضی زنان میسر باشد زیرا با استفاده از موقعیت
همسرانشان دست یابی به این موقعیت امکان پذیر است, مثل همسران رئیس جمهورها و پادشاهان و بعضی مقامات و امراء عالی رتبه
ی کشورها, که در اهداء مدالهای نشان و سخنرانی در بعضی محافل و مجلس یاری رسانی و موسسات خیریه شرکت می کنند ولی در
واقع شوهرانشان هستند که اورا حمایت و ساپورت کرده اند, ولی برای مردان, کسب یکجای آن موقعیتها بسیار مشکل است و خیلی
طول می کشد تا بدین جایگاه برسند, زیرا چنین فردی اگر اهل مطالعه نباشد, ثبات اخلاقیش و دست آوردهایش ممکن است دستخوش
تغییر شود چون بقول معروف آگاهی هایش و موقعیتهایش بروز و آپدیت نشده است.
عزیز نسین نویسنده ی توانای ترک در داستان « بخاطر چی بامن ازدواج کردی » مطالبی نوشته که خلاصه اش این است : به دوست
ثروتمندخود که دارای خانه ی مجللی بود گفتم چرا ازدواج نمی کنی؟ دوستش گفت خیلی دلم میخواهد ازدواج کنم اما می ترسم دختری
که حاضر به ازدواج با من باشد چشمش به ثروت و خانه ی مجلل من باشد و اگر روزی آنهار از دست بدهم, خواهان جدایی شود و طلاق
بگیرد, من کسی را باید انتخاب کنم که خودم را بخواهد نه مال و منال و ثروتم را,
الطاف جناب قهاری عزیز همیشه شامل حال من کمترین بوده . سپاس ، ولی چون در مورد سوال ابتدایی و در ادمه توضیح لازم آمد حتمن در مورد دیدگاهم شرح مبسوطی ارائه خواهم داد ، منتها به جهت خوی دقیقه نود و امور مهم آخر سال ;-) کمی زمان می خواهم .
بخاطر چی با من ازدواج کردی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک