رسته‌ها
رباعیات عمر خیّام
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 100 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 100 رای
بر اساس نسخه تصحیح شده: محمدعلی فروغی
تصاویر: محمد تجویدی
خط: جواد شریفی

خیام دارای چند چهره ریاضی‌دان، منجّم و شاعر است، او در طول زندگی‌اش به عنوان ریاضی‌دان و فیلسوف مشهور بود ولی به عنوان شاعر معروف نبود؛ بلکه سال‌ها بعد نامش در تذکره‌ها آمد و شعرهایش مطرح شد و در دنیای امروز نیز به خاطر ترجمه‌های خوب فیتز جرالد در سراسر جهان شهرت یافته است. هر چند متأسفانه اکثر مردم (به ویژه غیر فارسی زبانان) خیام را فردی عیّاش و بی بند و بار و دائم الخمر می دانند؛ و از خود نمی پرسند که چنین آدمی چگونه می توانسته در عین حال بزرگترین دانشمند زمان خود نیز بشود.
شعرهای خیام مشرب فلسفی دارد، زمانی‌که ترک‌های سلجوقی بر ایران حاکم بودند و فضایی تنگ و پر از اختناق را پدید آورده بودند، خیام سعی می‌کند شاد باشد،
خیام می‌گوید این زندگی و عمر انسانی گذراست و باید آن را جدی گرفت؛ نه این‌که در آن بیهوده خوش گذراند؛ و منظور از شراب در شعر خیام بدمستی نیست.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
82
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mohsen21
mohsen21
1392/04/06

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رباعیات عمر خیّام

تعداد دیدگاه‌ها:
41
تئوفیل گوته در مورد خیام به نکته ی بسیار جالبی اشاره کرد این که این شاعر ایرانی چقدر آزاد اندیش بوده و در ایران چقدر فکر و تفکر ارزش داشته
در زمانی که اروپا در وهم و خرافات خودش اسیر بوده
فریادزدم کجاست منزل وطنم
این من که بوددرون اندام وتنم
نجوا چو نسیم رفته درپیرهنم
این من نه تویی بلکه منم منم منم
بی خودزخودی نقش اثرخواهم شد
بالغ که شدم تالی و خرخواهم شد
چندی که گذشت غنچه پرخوام شد
خوش جام ودمی که باده خورخواهم شد
امشب می جام یـک منی خواهم کرد
خود را به دو جام می غنی خواهم کرد
اول سه طلاق عقل و دین خواهم کرد
پس دختر رز را به زنـی خواهم کرد

ترکیب پیاله‌ای که درهم پیوست
بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر و دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست
نو شتن از خیام و شعر او سخت است شعر خیام بیانگر ان احساس جمعی فرهنگ و آدمیانی است که در معبد عقلانیت بیتوته کرذه است رباعیات خیام نوعی نگرش به هستی و تفسیر
ان است.خیام لاابالی نیست سمند زیبای احساس را با مهمیز عقل میراند.گاه شعرش به تلخی شرابهای گس نشابور است که رندان نیم شب مینوشند ..وگاه ترجیع بند آواز مستان ملک راگا ست گه از ژرفنای تاریخ می اید..
[quote='mohsen21']هیچ وقت فراموش نمی کنم روزی که فرزند خلف خیّام دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی سر کلاس این رباعی را برایمان خواند:
جامی ست که عقل، آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر، بر جبین می زندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف
می سازد و باز، بر زمین می زندش
و طوری خواند که تا چند روز، از شراب تلخش، مست و آشفته، به فکر فرو می رفتم و به سرنوشت خود، به سرنوشت انسان می اندیشیدم[/quote]
سلام و ابتدا تشکر به خاطر این کتاب بسیار ارزشمند که روی وب منتشر شد :-)
ایهام جام لطیفی که دهر آنرا در نهایت زیبایی میسازد و به آسانی به زمینش میزند فکر کنم دوستان فرهیخته کتابناکی موافق باشند که اشاره به وجود انسان است که با وجود بارکشیدن لقب اشرف مخلوقات و عمری در راه کمال سپری کردن عاقبت او جز نیستی چیز دیگری نمیتواند باشد. به یاد بیتی از حضرت حافظ افتادم که میفرماید:
به هست و نیست رنجه مگردان ضمیر و خوش میباش*** که نیستی است عاقبت هر کمال که هست
بهومیل هرابال نیز با فحوی کلام مشابه همین در کتاب تنهایی پر هیاهو از نماد کتاب استفاده میکند که هرچند یک کتاب با جوهر خرد خیر خواه ترین افراد بشر نشته شده باشد باز هم باید به جبر زمانه دوباره در دستگاه خمیر کاعذ برود و تبدیل به کاغذ سفید شود. به راستی اگر انسان پس از عمری پیمودن راه کمال به خاک تبدیل شود و از آن خاک گیاهی بروید که انسانی دیگر را خوراک دهد آیا بهره او از فضیلت در خاک رقته چه میتواند باشد؟
در انتها از همه دوستان عزیز کتابناکی خواهش میکنم اگر به نسخه چاپی دیوان حافظ دسترسی دارند ( بنده خودم بازنگری پژمان بختیاری را شدیدا توصیه میکنم) اسکن نموده و روی وب قرار دهند چرا که شدیدا جای یک دیوان حافظ با کیفیت و کامل خالیست . بنده خودم تفریبا همه نسخه های روی وب را دان کرده ام اما هیچکدام کامل نیست . اجرکم من الله
واقعن حیف شد که هنر هم مثل بقیه چیزا، به زوال رفته. واسه دیوان های اشعار، هرچی که امکانات چاپ کمتر بوده و چاپش قدیمی تر باشه، دیدنش و خوندنش، لذت بخش تره؛ چونکه هم مخاطبان و هم دست اندرکاران،نسبت به امروز، واسه آثار هنری و ادبی، ارزش بیش تری قائل بودن
هیچ وقت فراموش نمی کنم روزی که فرزند خلف خیّام دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی سر کلاس این رباعی را برایمان خواند:
جامی ست که عقل، آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر، بر جبین می زندش
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف
می سازد و باز، بر زمین می زندش

و طوری خواند که تا چند روز، از شراب تلخش، مست و آشفته، به فکر فرو می رفتم و به سرنوشت خود، به سرنوشت انسان می اندیشیدم
شاید بسیاری از اشعار استعاری حافظ، خواجو، سعدی و تاحدی مولانا و... از جانب دین فروشان( بویژه زمانی که شاعر فوت کرده و امکان تحریف زدایی و دفاع از آثارش را ندارد) به سود مقاصدی قابل تحریف باشد. ولی محتوای همین معدود رباعیات خیام، بی گمان قابل تحریف نیست...
خیام بزرگ آنقدر عیان و بی پرده درباره ی شراب انگوری، پوچی جهان و... سخن میگوید که برای خنثا سازی اثر کلامش، چاره ای جز تحریم اشعار او به ذهن مخالفین اندیشه اش نمی رسد.
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
آواز دهل شنیدن از دور خوش است
رباعیات عمر خیّام
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک