رسته‌ها
رباعیات مهستی گنجوی
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 50 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 50 رای
مقدمه: رفا‌ییل حسینوف
خط: هرمز عبدالله زاده فریور

نسخه خطی

مهستیِ گَنجَوی (درگذشتهٔ ۵۷۶ هجری قمری) بانوی شاعر ایرانی بود که در سدهٔ پنجم و ششم هجری می‌زیسته‌است.
زندگی
زادگاه مهستی شهر گنجه بوده‌است و همدوره با غزنویان بود. رشید یاسمی معتقد بود که «مهستی» متشکل از دو کلمه «مَه» به معنی بزرگ و «سَتی» به معنی خانم بوده و جمعاً این کلمه به معنی «خانم‌بزرگ» است. در چهارسالگی پدرش او را به مکتب‌خانه فرستاد و چون استعدادی سرشار داشت در ده‌سالگی با ادب زن دانشمند بیرون آمد. او چنگ و عود و تار را به زیبایی می‌نواخت. شهرت او بیشتر به خاطر رباعیاتش است. وی در سروده‌هایش وی زنی فتنه‌گر و زیبا بوده‌است که عشاق فراوانی داشته، از جمله امیر احمد تاج‌الدین بن خطیب که فرزند خطیب گنجه بوده و عاقبت او به عقد او درمی‌آید. ابن خطیب مانند همسرش طبع شعر داشته و رباعیاتی نیز از او باقی مانده‌است.
درگذشت وی را به سال ۵۷۶ یا ۵۷۷ نوشته‌اند.
از زندگی مهستی آگاهی چندانی در دست نیست، و آنچه هست اقوال تذکره‌نویسانی چون دولتشاه سمرقندی، امین احمد رازی و آذر بیگدلی است که همه نقل از یکدیگر، و آمیخته به افسانه‌نگاری و داستان‌های ساختگی است.دیوان اشعار او نیز به جا نمانده و رباعی‌هایی به نام او در نزهةالمجالس (تألیف در قرن هفتم)، مونس‌الاحرار (تألیف در قرن هشتم) و مجموعه‌ها و تذکره‌ها به دست آمده‌است.
مشهور است که مهستی همسر امیراحمد پسر خطیب گنجه بوده‌است. کتابی ظاهراً از قرن هفتم شامل مناظرات مهستی با امیراحمد و رباعی‌هایی که خطاب به هم سروده‌اند (مشتمل بر ۱۸۵ رباعی از زبان پورخطیب و حدود ۱۱۰ رباعی از زبان مهستی) در دست است (نسخه‌های کتابخانهٔ سنایی سابق و ملی تبریز). احمد سهیلی خوانساری آن را کتاب قصه‌ای مجعول و حاوی اشعار سست و ناخوش می‌داند. بر اساس ترانه‌های موجود در همین کتاب، فریتز مایر شرق‌شناس آلمانی کتابی به نام «مهستی زیبا» فراهم آورده‌است (چاپ آلمان: ۱۹۶۳). طاهری شهاب در «دیوان مهستی» (تهران: ۱۳۳۶) و احمد سهیلی خوانساری در «رباعیات مهستی دبیر» (تهران: ۱۳۷۱) رباعی‌های مهستی را گردآوری کرده‌اند. در نزهةالمجالس (تألیف در قرن هفتم) ۶۱ رباعی به نام مهستی آمده که کهن‌ترین و موثق‌ترین مجموعهٔ ترانه‌های مهستی است.
آثار
او دیوانی داشته و شعرهای بسیار سروده‌است ولی گذشت زمان و بی‌انگاری کسان همهٔ آن‌ها را به باد فراموشی سپرده‌است.
مهستی به علت ابتکاری که در انتخاب موضوع ترانه‌های خود و وصف صاحبان پیشه‌های گوناگون و سرگرمی‌های مختلف مردم روزگار خود به کار برده، پیشرو نوع خاصی از شعر شناخته می‌شود که بعدها در عصر صفوی رواج بیشتر یافته و شهرآشوب نام گرفته‌است.
نمونه شعر
این رباعی منسوب به اوست:
ما را به دَمِ پیر نگه نتوان داشت در حُجرهٔ دلگیر نگه نتوان داشت
آن را که سَرِ زلف چو زنجیر بُوَد در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
59
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
elia65
elia65
1392/02/28

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی رباعیات مهستی گنجوی

تعداد دیدگاه‌ها:
35
من اولین بار بود رباعیات این نویسنده رو خوندم واقعا زیبا بودن ممنون بابت این کتاب عالی .
[b]دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
غمم این است که چون ماه نو انگشت نمایی
ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم
دمبدم حلقه این دام شود تنگتر و من
دست و پایی نزنم خود ز کمندت نرهانم
سر پرشور مرا نه شبی ای دوست بدامان
تا شوی فتنه ساز دلم و سوز نهانم
ساز بشکسته ام و طائر پربسته نگارا
عجبی نیست که اینگونه غم افزاست فغانم
نکته عشق ز من پرس به یک بوسه که دانی
پیر این دیر جهان مست کنم گر چه جوانم
سرو بودم سر زلف تو بپیچید سرم را
یاد باد آنهمه آزادگی و تاب و توانم
آن لئیم است که چیزی دهد و باز ستاند
جان اگر نیز ستانی ز تو من دل نستانم
گر ببینی تو هم آن چهره به روزم بنشینی
نیمشب مست چو بر تخت خیالت بنشانم
که تو را دید که در حسرت دیدار دگر نیست
آری آنجا که عیان است چه حاجت به بیانم
بار ده بار دگر ای شه خوبان که مبادا
تا قیامت به غم و حسرت دیدار بمانم
مرغکان چمنی راست بهاریّ و خزانی
منکه در دام اسیرم چه بهارم چه خزانم
گریه از مردم هشیار خلایق نپسندند
شده ام مست که تا قطره اشکی بفشانم
ترسم اندر بر اغیار برم نام عزیزت
چه کنم بی تو چه سازم شده ای ورد زبانم
آید آنروز عمادا که به بینم تو گوئی
شادمان از دل و دلدارم و راضی ز جهانم
باید اعتراف کنم با دیدن چنین کتابی حقیقتا شوکه شدم . به واقع میتوان کتاب رباعیات مهستی گنجوی را به عنوان یک گنج با ارزش نام برد به دلیل اینکه بنده شخصا در تهیه این کتاب ارزشمند عاجز بودم . حتی در محیط اینترنت هم به غیر از چند بیت دست و پاشکسته چیزی وجود ندارد . از کاربر محترم elia65 کمال تشکر را دارم . به اعتقاد من در اختیار داشتن چنین کتابی یک افتخار بزرگ است .
:Dچشمم چو بچشم خویش چشم تو بدید
بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید
ای چشم همه چشم بچشمت روشن
چون چشم تو چشم من دگر چشم ندید
چشمم چو بچشم خویش چشم تو بدید
بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید
ای چشم همه چشم بچشمت روشن
چون چشم تو چشم من دگر چشم ندید

رباعیات مهستی گنجوی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک