اشعار طنز و هزل
نویسنده:
میرزاده عشقی
امتیاز دهید
مدیر روزنامه قرن بیستم
(در سن 31 سالگی توسط عوامل رضاخان به ضرب گلوله کشته شد)
«رفقا! این آقایان این طور که محکم روی کرسیهای پارلمان جلوس فرمودهاند گمان نمیرود که با نصیحت و مسالمت برخیزند و جایگاه خود را برای جوانان بگذارند. چونکه اینها تازه جایشان را گرم کردهاند. روی این کرسیها تنبل شدهاند و حوصله ندارند از روی این کرسیها برخیزند. سالها روی این کرسیها چرت زدهاند. اینها را باید از روی این کرسیها، عنفاً بلند کرد.
باید زیر بغلش را گرفت و گفت: برخیز آقا! میخواهم بنشینم. اگر چه بازوی بعضی از آنها را باید با احتیاط گرفت و بلند کرد. چه که از بس پوسیدهاند ممکن است که بازوی آنها کنده شود!
... این اشخاص اگر خادم بودهاند، اگر خائن بودهاند، اگر صالحاند، اگر طالحاند، هر صنفی را که دارا بوده یا هستند، دیگر باید جانشین داشته باشند. اگر این اشخاص برای آزادی زحمت کشیدهاند، برای مشروطیت صدمه دیدهاند و باید در انظار مردم و تاریخ مقدس به شمار آیند، اینها همه دلیل نمیشود که باز با کلههای پوسیده و دِماغهای فوسفور (فسفر)تمام شده و جمجمههای کرمخورده، روی کرسیهای پارلمان بنشینند و برای مقدرات زندگی ما که از همهی آنها فهمیدهتریم رأی بدهند».
سیدمحمدرضا کردستانی متخلص به میرزاده عشقی، شاعر و روزنامهنگار انقلابی، با مجموعه مقالاتی بسیار تند و گزنده از این نوع، روزنامه «قرن بیستم» را راه انداخت که سرانجام همان نیز توقیف شد. اشعار تند و پرشور و هزلیات و هجویات او علیه رجال سیاسی دهان به دهان میگشت:
خرها وکیل ملت و ارکان دولتند
بنگر که بر چه پایه رسیده است مقام خر
شد دائمی ریاست خرها به ملک ما
ثبت است بر جریدهی عالم دوام خر
هنگامهای به پاست به هر کنج مملکت
از فتنهی خواصِ پلید و عوامِ خر...
شعر معروف «این مجلس چهارم به خدا ننگ بشر بود» او نیز مجلسیان و سران را به خشم آورد. انتقادهای تند وی علیه قضیهی جمهوریخواهی رضاخان که از آن با عنوان «جمهوری قلابی» یاد میکرد، موجب شد سرانجام در 12 تیرماه 1303 دو نفر تروریست نقابدار او را در خانهاش واقع در سهراه سپهسالار با شلیک گلوله به قلبش به قتل برسانند. در تشییع جنازهی پراستقبال او سی هزار نفر از مردم شرکت کردند. (چه فایده!).
از آثار اوست: اپرای رستاخیز شهریاران ایران (نخستین اپرای ایرانی)، نامه عشقی، نوروزینامه، جمهورینامه و نمایشنامهها و اپرتهای متعدد دیگر و دهها اشعار سیاسی و اجتماعی.
بیشتر
(در سن 31 سالگی توسط عوامل رضاخان به ضرب گلوله کشته شد)
«رفقا! این آقایان این طور که محکم روی کرسیهای پارلمان جلوس فرمودهاند گمان نمیرود که با نصیحت و مسالمت برخیزند و جایگاه خود را برای جوانان بگذارند. چونکه اینها تازه جایشان را گرم کردهاند. روی این کرسیها تنبل شدهاند و حوصله ندارند از روی این کرسیها برخیزند. سالها روی این کرسیها چرت زدهاند. اینها را باید از روی این کرسیها، عنفاً بلند کرد.
باید زیر بغلش را گرفت و گفت: برخیز آقا! میخواهم بنشینم. اگر چه بازوی بعضی از آنها را باید با احتیاط گرفت و بلند کرد. چه که از بس پوسیدهاند ممکن است که بازوی آنها کنده شود!
... این اشخاص اگر خادم بودهاند، اگر خائن بودهاند، اگر صالحاند، اگر طالحاند، هر صنفی را که دارا بوده یا هستند، دیگر باید جانشین داشته باشند. اگر این اشخاص برای آزادی زحمت کشیدهاند، برای مشروطیت صدمه دیدهاند و باید در انظار مردم و تاریخ مقدس به شمار آیند، اینها همه دلیل نمیشود که باز با کلههای پوسیده و دِماغهای فوسفور (فسفر)تمام شده و جمجمههای کرمخورده، روی کرسیهای پارلمان بنشینند و برای مقدرات زندگی ما که از همهی آنها فهمیدهتریم رأی بدهند».
سیدمحمدرضا کردستانی متخلص به میرزاده عشقی، شاعر و روزنامهنگار انقلابی، با مجموعه مقالاتی بسیار تند و گزنده از این نوع، روزنامه «قرن بیستم» را راه انداخت که سرانجام همان نیز توقیف شد. اشعار تند و پرشور و هزلیات و هجویات او علیه رجال سیاسی دهان به دهان میگشت:
خرها وکیل ملت و ارکان دولتند
بنگر که بر چه پایه رسیده است مقام خر
شد دائمی ریاست خرها به ملک ما
ثبت است بر جریدهی عالم دوام خر
هنگامهای به پاست به هر کنج مملکت
از فتنهی خواصِ پلید و عوامِ خر...
شعر معروف «این مجلس چهارم به خدا ننگ بشر بود» او نیز مجلسیان و سران را به خشم آورد. انتقادهای تند وی علیه قضیهی جمهوریخواهی رضاخان که از آن با عنوان «جمهوری قلابی» یاد میکرد، موجب شد سرانجام در 12 تیرماه 1303 دو نفر تروریست نقابدار او را در خانهاش واقع در سهراه سپهسالار با شلیک گلوله به قلبش به قتل برسانند. در تشییع جنازهی پراستقبال او سی هزار نفر از مردم شرکت کردند. (چه فایده!).
از آثار اوست: اپرای رستاخیز شهریاران ایران (نخستین اپرای ایرانی)، نامه عشقی، نوروزینامه، جمهورینامه و نمایشنامهها و اپرتهای متعدد دیگر و دهها اشعار سیاسی و اجتماعی.
آپلود شده توسط:
hreza
۱۳۸۸/۰۷/۱۲
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اشعار طنز و هزل
نیما یوشیچ اولین بار شعر افسانه ش رو توی روزنامه ی ایشون چاپ کرده
نازک خیالی های عجیب
و پرده دری های خیره کننده
خوندن داره