رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
اقتدارگرایی عصر قاجار
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 42 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 42 رای
«اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» آخرین نوشته محمود سریع‌القلم استاد شناخته‌شده روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی را از دید هگلی می‌توان به دسته دوم آثار تاریخی‌ای منتسب دانست که به عصر قاجار می‌پردازند. کتابی در 236 صفحه، با یک پیش‌گفتار و پنج فصل که به نوشته مولف در ادامه تحقیقاتش در زمینه فرهنگ و توسعه در طول دو دهه گذشته محسوب می‌شود و توسط نشر فرزان روز منتشر گردیده است. این فارغ‌التحصیل فوق دکترای دانشگاه اوهایو در آغاز کتاب،مطالعه اثر پیشینش به نام «فرهنگ سیاسی ایران»(1387) را به عنوان مقدمه‌ای نظری، برای درک بهتر مطالب کتاب حاضر مفید خوانده و به خوانندگان نوید می‌دهد که با همین رویکرد به مطالعه تاریخ عصر پهلوی و تحولات پس از انقلاب نیز خواهد پرداخت.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
ab_cde2003
ab_cde2003
1391/11/10
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اقتدارگرایی عصر قاجار

تعداد دیدگاه‌ها:
16
گذشته از مقالات آقای سریع القلم، ایشان تا کنون مبادرت به نشر چهار کتاب نموده اند که یکی از دیگری زیباتر و جذاب تر می باشد
ایشان با تحقیق های میدانی خویش و ریشه یابی مشکلات کنونی ایران و ایرانی، تغییر "فرهنگ سیاسی" و قوی نمودن اقتصاد را لازمه تجدد و پیشرفت میدانند و به راستی نیز مشکلات ما ایرانی ها در همین "فرهنگ سیاسی" می باشد
اینجانب متاسفانه یک کتاب از چهار کتاب ایشان را نخوانده ام و وظیفه خود می دانم به تمامی ایرانی ها که شعار "ما" میدهند و به "من" فکر می کنند مطالعه این کتاب ها را توصیه نمایم
بسیار جذاب و خواندنی هستند
بدرود
به طور خلاصه کتاب "اقتدار گرایی ایرانی در عهد قاجار" به بررسی مبانی ساختاری، رفتاری و مدیریتی نظام اقتدارگرا در عصر قاجار (۱۱۹۳ـ۱۳۴۴ هجری قمری) پرداخته است. در این بررسی نحوه ظهور قاجاریه شرح داده شده و به مشکلات سیستم سازی در ایران در دوره پادشاهی قاجار (آقامحمدخان، فتحعلی شاه، محمدشاه، ناصرالدین شاه) توجه شده است.
راستی دوستان عزیز و گرامی این کتاب تقدیم بسیار زیبای دارد...:x:x
تقدیم به ایرانیان زیر ۱۰ سال..................
سپاس از بزرگ اندر بزرگ عزیز به خاطر اپلود کردن این کتابهای ارزشمند...:x:x
رباره این «قرن گم‌شده» به تعبیر احمد سیف آثار گوناگونی به سیاق سه شیوه‌ای که در دیباچه به نقل از هگل آمد، نگاشته شده است. واقع شدن رخداد بسیار مهم مشروطیت در سال‌های پایانی دوره مورد بحث که خود پیامد عوامل گوناگونی‌ا‌ست که در این دوران اتفاق افتاده، موجب شده که اندیشمندان فراوانی از وجوه گوناگون به بررسی عصر قجرها بپردازند. برخی آثار کلاسیک چون «ایران عهد قاجار» از آ. لمبتون یا «تاریخ اجتماعی» ایران اثرسعید نفیسی کوشیده‌اند صرفا روایتی از آنچه در این عصر رخ داده بیان کنند. چنین‌اند آثاری چون تاریخ مشروطه کسروی که بر گزارش آنچه رخ داده تاکید دارند. اما آثاری چون نوشته‌های فریدون آدمیت (عمدتا در مورد عصر مشروطه) یا نوشته‌های جدیدتری چون «قبله عالم»(عباس امانت) یا «قرن گم‌شده: اقتصاد و جامعه ایران در قرن نوزدهم» (احمد سیف) بر گزارش صرف واقعیت بسنده نکرده‌اند. این نویسندگان با اتخاذ رویکردی اندیش‌گون تلاش می‌کنند ضمن روایت تاریخ این دوره (یا شرح احوالات یک واقعه یا یکی از کارگزاران و نخبگان آن) تحلیلی از علل این وقایع نیز ارائه دهند و پیامدهای آن را نیز آشکار سازند. «مشروطه ایرانی» (ماشاءالله آجودانی) نمونه بارز این دسته آثار است که تحلیلی جامع و دقیق از زمینه‌های فکری ظهور جنبش مشروطیت و خوانش ایرانی آن ارائه داده و پیامدهای آن را نیز تحلیل کرده است. اما آثاری که نگاهی منحصرا فلسفی به تاریخ ایران به ویژه عصر قاجار داشته باشند، اندکند و از میان آنها تنها آثار سیدجواد طباطبایی(در کتاب‌هایی چون نظریه حکومت قانون یا مکتب تبریز) قابل ذکرند. آشکار است که گسترش آثاری از این دست منوط به نگارش منابعی از نوع دو دسته اول به ویژه روایت‌های دقیق و نقلی از تاریخ است.
«اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» آخرین نوشته محمود سریع‌القلم استاد شناخته‌شده روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی را از دید هگلی می‌توان به دسته دوم آثار تاریخی‌ای منتسب دانست که به عصر قاجار می‌پردازند. کتابی در 236 صفحه، با یک پیش‌گفتار و پنج فصل که به نوشته مولف در ادامه تحقیقاتش در زمینه فرهنگ و توسعه در طول دو دهه گذشته محسوب می‌شود و توسط نشر فرزان روز منتشر گردیده است. این فارغ‌التحصیل فوق دکترای دانشگاه اوهایو در آغاز کتاب،مطالعه اثر پیشینش به نام «فرهنگ سیاسی ایران»(1387) را به عنوان مقدمه‌ای نظری، برای درک بهتر مطالب کتاب حاضر مفید خوانده و به خوانندگان نوید می‌دهد که با همین رویکرد به مطالعه تاریخ عصر پهلوی و تحولات پس از انقلاب نیز خواهد پرداخت.
معرفی کتاب
نگاهی به کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» نوشته محمود سریع‌القلم
یکی به جای همه
فاطمه باباخانی
گویند وقتی ناصرالدین شاه برای سرکشی به دارالفنون رفته بود، از شاگردی می‌پرسد: بلجیک کجاست؟ آن شاگرد هم وضع جغرافیایی بلژیک را به خوبی توضیح می‌دهد. شاه با خشم و تغیر دارالفنون را ترک می‌کند و به قصر سلطنتی برمی‌گردد
. مدیر آن روز دارالفنون که انتظار تشویق و تقدیر داشته، از این حالت شاه تعجب می‌کند و به زحمت خود را به شاه رسانده، سبب آن خشم را می‌پرسد. شاه جواب می‌دهد: اگر این‌ها دانستند که بلجیک کجاست، سوار من و تو می‌شوند.
***
هگل، اندیشمند آلمانی میان سه شیوه مواجهه با تاریخ تمایز می‌گذارد، نخست تاریخ نقلی است که همان شرح ماوقع و گزارش‌گونه واقعیت تاریخی است. اینکه در یک بازه زمانی چه رویدادهایی رخ داده است، کارگزاران این رویدادها چه کسانی بوده‌اند و یک واقعه یا رخداد از منظرهای گوناگون به چه صورت بیان شده، کار تاریخ‌نویسی است که به شیوه‌ای نقلی سعی می‌کند روایتی واقع‌نما از یک پدیده را ارائه کند. شیوه دوم تاریخ تاملی است، در این شیوه تاریخ‌نگار صرفا به ارائه گزارشی خام از وقایع بسنده نمی‌کند، بلکه با اتخاذ رویکردی خواه جامعه‌شناسانه یا انسان‌شناسانه یا فلسفی یا روان‌شناسانه یا... به تحلیل موضوعی تاریخی می‌پردازد. نگاه سوم به تاریخ که کار خود هگل بود، نگاه فلسفی به تاریخ یا فلسفه تاریخ بود. در این رویکرد اندیشمند با نگاهی از بالا تاریخ یک قوم یا اساسا تاریخ کل انسان را در چارچوبی مفهومی و فلسفی روایت می‌کند.
دوران حدودا 131 ساله سلسله قاجار در ایران (از حدود سال ۱۱۷۰ تا ۱۳۰۴) یعنی همان تاریخ قرن نوزدهم میلادی ایران در واقع فاصله زمانی مهمی است که از دید برخی محققان همچون پلی است که ایران عهد صفویه و اخلافش را به سده بیستم وصل می‌کند. این دوران با جدال‌ها بر سر میراث کریم‌خان زند و سر برآوردن آقامحمد خان قاجار و سرکوب مخالفان و تثبیت سلسله قاجار و پایتخت شدن تهران آغاز و با آشفتگی سیاسی کشور بیش از دو دهه پس از امضای فرمان مشروطیت و کودتای 1299 و به قدرت رسیدن رضاشاه و دخالت همه‌جانبه بیگانگان به پایان می‌رسد.
اولین کانون در رابطه با اقتدارگرایی این است که یک گروه کوچکی از افراد نسبت به کل جامعه تصمیم‌گیری می‌کنند. این در مقابل اندیشه‌ای است که برای جامعه و لایه های اجتماعی اعتبار و حق و حقوق قائل است. اقتدارگرایی قائل به این نیست که جامعه باید در تصمیم‌گیری نقشی داشته باشد. در عصر مشروطه‌خواهی ایران حدوداً 10 میلیون نفر جمعیت دارد و از این میان زیر نیم درصد تنها سواد خواندن و نوشتن دارند. یعنی شرایط عمومی هم برای آگاهی وجود نداشته است. بنابراین، هرچند مشروطه‌خواهی برای عده‌ای بسیار قلیل از روی آگاهی بوده ولی برای عامه مردم، حالت امواج اجتماعی داشته و به همین دلیل این قدر، فراز و نشیب بوده چون آگاهی عمومی ضعیف بوده یا اصلاً وجود نداشته است.
کانون دوم اقتدارگرایی، گردش فکر و اطلاعات بسیار محدود است. یعنی حتی اگر فرض کنیم مردم می‌توانند بخوانند، مطلب و متونی برای خواندن و مقایسه کردن نیست. نظام سیاسی به صورت عمومی سعی می‌کند که گردش اطلاعات و فکر به وجود نیاید. زیرا که گردش فکر و اطلاعات باعث ایجاد سؤال و چالش برای دستگاه حکمرانی می‌شود.
کانون سوم اینکه منابع ملی در اختیار منافع خاص و تعاریف خاص قرار می‌گیرد. به این صورت نیست که دستگاه حکمرانی بخواهد از طریق اجماع عمومی و دسته‌بندی خواسته‌ها و تقاضاهای مردم اولویت‌ها را مشخص کند.
کانون چهارم، یکسان‌سازی و ترویج پوپولیسم است. این مورد در آمریکای لاتین در نیمه اول قرن بیستم به وضوح قابل مشاهده است. حکومت‌های نظامی و به تعبیر خودشان هونتاهای نظامی سعی می‌کردند که جامعه را در مسیر فکر، تعاریف و نظام معنایی یکسانی حرکت کند. توتالیتاریسم و فاشیسم به طور فوق‌العاده حرفه‌ای این کار را انجام می‌دهند. از این طریق، حکمرانی حتی برای مدتی کوتاه هم که شده کار آسانی خواهد بود.
کانون آخر که به نظر من، خروج از اقتدارگرایی هم از این طریق میسر است، نظام‌های اقتدارگرایی به صورت نظام‌مند از تشکل یافتن گروها، احزاب و اصناف جامعه جلوگیری می‌کنند. این ممانعت از تشکل باعث می‌شود که فکرهای سازمان یافته در جامعه شکل نگیرد. روی جلد کتاب «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» نیز بر همین مبنا طراحی شده است. نتیجه اقتدارگرایی یک جامعه متفرق است و به تعبیر جامعه‌شناسی سیاسی جامعه ذره ذره شده است. همین موضوع باعث می‌شود که افراد تک و بدون حمایت اجتماعی و تشکل در جامعه فراوان باشند و این به نفع نظام‌های اقتدارگرا است. براساس این چهار کانون اقتدارگرایی، تداوم توسعه‌نیافتگی در ایران به لحاظ قواعد علمی به راحتی قابل شناسایی است. ما با مفهوم تشکل عموماً بیگانه بوده‌ایم و اقتدارگرایی ایرانی زمینه‌‌ساز این ویژگی بوده که ایرانی‌ها به هم اعتماد نکنند و تشکل نداشته باشند. این را هم در نظر داشته باشیم که تشکل در تاریخ اروپا ابتدا در حوزه تجارت و سپس تولید آغاز شد یعنی پایه تشکل در عصر جدید، اقتصادی بوده که به مدارهای سیاسی و فرهنگی به تدریج تسری پیدا کرده است.:x:x
http://www.talebzade.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=1407:concept&catid=116:masaele-ejtemai-siyasi&Itemid=291
بقیه مطلب میتوانید دوستان عزیز و گرامی در این سایت بخوانید:x:x
مفهوم شناسی اقتدارگرایی ایرانی
دکترمحمودسریع القلم
دغدغه محمود سریع‌‌القلم پس از 23 سال تدریس همچنان «توسعه ایران» است. شاگرد جیمزروزنا بنیانگذار مکتب رفتارگرایی همچون استاد خود مسائل و رویدادهای بین‌المللی را در چارچوب آمار و ارقام تبیین می‌کند. اعداد به گونه‌‌ای در ذهن وی جای گرفته‌اند که در تبیین مهمترین مباحث نظری به وی کمک می‌کنند. سریع‌القلم این بار به دنبال پاسخ به دلایل توسعه‌نیافتگی ایران به سراغ عصر قاجار رفته است. «اقتدارگرایی ایران در عهد قاجار» جدیدترین اثر مکتوب وی است که گفتگوی زیر به مناسبت انتشار آن صورت گرفته است.
* اجازه بدهید آغاز مصاحبه را با بحث در مورد مفهوم شناسی کتاب اخیرتان یعنی کتاب اقتدارگرایی ایرانی در عصر قاجار آغاز کنیم. پل بروکر اندیشمند علم سیاست معتقد است که واژه اقتدارگرایی اساساً متعلق به دوران مدرن و عصر جدید است. سایر اندیشمندان نیز همگی متفق‌القولند که با توجه به ویژگی‌های اقتدارگرایی این واژه را نمی‌توان به دوران ماقبل مدرن برگرداند. به نظر می‌رسد عصر قاجار تا قبل از دوران مشروطیت دو ویژگی بسیار مهم دارد یکی گسست از دوران مدرن و دیگری پیوند با مذهب و نظریه تجویز در فقه سیاسی شیعه است. به هر حال در همین دوران شاهد پیوند محکمی بین مذهب شیعه و حوزه حکمرانی هستیم. با توجه به این پیش‌فرض آیا به کارگیری واژه «اقتدارگرایی ایرانی» در عصر قاجار توسط شما تعمدی است یا این مفهوم را معادل دیکتاتوری و نظام‌های بسته که در در دوران ماقبل مدرن نیز نمود بیرونی دارد، قرار داده اید؟
اقتدارگرایی مفهوم علمی واژه دیکتاتوری و به تعبیر شما نظام‌های بسته است. اگر قدری با تسامح مفهومی و با یک فرآیند تاریخی به این واژه نگاه کنیم تا عصر مدرن هم، زندگی بشر خارج از اقتدارگرایی نبوده است. تاریخ سیاست، تاریخ تمرکز سیاسی است و اصولاً همیشه جامعه ضعیف بوده و افراد بر مردم سلطه داشته‌اند. از اواخر هجدهم جامعه شکل گرفت و حکمرانان را محدود کرد.
مفهوم «اقتدارگرایی» را برای عصر قاجار انتخاب کردم به این دلیل که ما از اواخر صفویه آرام آرام روابط نوینی را با جهان شروع کردیم. در عرصه‌های نظامی، تجارت و تولید آرام آرام رابطه‌ای با اروپا و قدری نیز با روسیه برقرار شد. تغییرات به صورت تدریجی و با یک نگاه جدید به زندگی، تولید و نظم اجتماعی در ایران شروع شد. این موضوع در دوره قاجار شدت پیدا می‌کند و اوج آن در دوره مشروطه است که جنبه سیاسی به خود می‌گیرد. به نظر من، سنت سیاست در ایران همیشه اقتدارگرایی بوده اما با ماهیت‌های مختلف، در دوره باستان، هرم و طبعات وجود داشته ولی بعدها سیاست به حکمرانی صرفاً فردی تبدیل شده است. اگر در گذشته، موضوعات مطرح در حکمرانی اقتدارگرایان، حفظ سرحدات، اجبار به عضویت در قشون نظامی و مالیات اجباری بوده، اقتدارگرایی عصر قاجار با مسایل جدیدی مانند آزادی اندیشه، تجدد، جامعه روشنفکری، تکنیک، مشروعیت‌یابی، قانون‌‌مداری روبه رو گشت. از این رو، اقتدارگرایی پیوسته حاکمیت افراد بر مردم بوده اما در دوره‌های مختلف از ویژگی‌های ماهوی گوناگون برخوردار بوده است.
من فکر می‌کنم، هر چند اقتدارگرایی و یا دیکتاتوری می‌تواند طیف وسیعی را در خود جای دهد اما از کانون‌های مشترکی برخوردار است. در این‌باره 5 کانون را می‌توان متصور شد.
اقتدارگرایی عصر قاجار
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک