رسته‌ها
مصاحبه با شاه
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 69 رای
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 69 رای
علم تقریباً تنها کسی بود که در تمام دوران خدمتش در وزرات دربار توان آن را داشت تا صراحتاً از شاه انتقاد کند و نظرات و پیشنهادات خود را درباره مسائل مهم سیاسی، اقتصادی و ... کشور با شاه در میان بگذارد و در صورت لزوم او را از عواقب ادامه برخی کارهای ناصواب باز دارد و یا حداقل برحذر دارد.
با این حال وی با شناختی که از روحیه شاه داشت می‌دانست که هر نوع موضوعی را در چه شرایطی و در چه زمانی مطرح کند تا هم از عصبانیت شاه جلوگیری کند و هم این که اثر مثبتی بر وی داشته باشد و نهایتاً موضوع مورد تقاضا از تصویب شاه بگذرد.
از سوی دیگر علم با آگاهی از خصلت‌های ویژه شاه از مطرح کردن مسائلی که شاه ضروری نمی‌دانست وی از آن آگاهی یابد، خودداری می‌کرد. چرا که علم از ویژ‌گی تودار بودن شاه در برخی موارد اطلاع داشت. اسدالله علم این روحیه تودار بودن شاه را بارها در مصاحبه‌هایش با افراد خارجی در میان گذاشته بود.
بنابراین اسدالله علم در موقعیت‌های مختلف واکنش‌های متفاوتی در مقابل شاه از خود نشان می‌داد و می‌دانست که چگونه به اصطلاح او را خام کند. علم در اثر برخوردهای عدیده با شاه شیوه‌های مناسب گفت و گو و تماس با او را آموخته بود. از جمله علم می‌دانست که شاه میل دارد دستوراتش با کمال تواضع و فروتنی پذیرفته بشود و هنگامی که شاه دستور می‌دهد اطاعت محض ظاهری از اوامرش صورت بگیرد اما در نهایت و هنگام اجرای دستورات شاهانه "شاه همیشه از این نوع التیماتوم‌ها می‌دهد و از شما انتظار دارد که آن را در کمال تواضع بپذیرید. آن وقت شما و او کارتان را درست مثل قبل ادامه می‌دهید ."
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
361
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/01/07

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مصاحبه با شاه

تعداد دیدگاه‌ها:
42
تو کجا بودی وقتی از ایرانی حق توحش میگرفتن
تو کجا بودی وقتی شاه همجنس بازی میکرد
بسیار نیکو
اگر ممکن است مدرک مستند گرفتن حق توحش از کارکنان بیگانه شاغل در ایران را همچونفیش حقوقی برای روشن نمودن اذهان حقیقت جو ارسال بفرمایید.
در مورد همجنس بازی پهلوی دوم اگر مدرک معتبری بود تا کنون علنی شده بود.
بر پایه خاطرات علم پهلوی به بانوان علاقه ویژه ای داشت ولی تا حال مدرک رسمی درباره میل به همجنس جز کتابی زرد در اواخر دهه 1350 منتشر نشده است.
...تو کجا بودی زمان رضا شاه که نفت ما رو کمپلت میبردن آمریکا
در آن زمان نفت ایران توسط شرکت نفت ایرانو انگلیس استخراج می شد و آمریکا از نفت مکزیک وونزوئلا و از اواسط دهه 1930 عربستان استفاده می نمود.
..................
[edit=simin]1393/11/04[/edit]
سلام عرض میکنم
من خیلی کم به این سایت سر میزنم اما همین یکی دو دفعه هم که اومدم ماشاءالله جز توهین به اسلام و زنده باد شاه و توهین به نظام ایران و ترویج بی دینی و غیره نظری نخوندم
برام جالبه شما همتون ایرانی هستید یا از خارج تو این سایت عضو هستید؟
همتون با این جمله که "قصد توهین ندارم " شروع میکنین به توهین کردن به تمام مقدسات و خدا و امامان و انسانیت و ..
............................
فکر نمیکنین بجای توهین دنبال خود سازی برین بهتر باشه؟
فکر نمیکنین با این حرفاتون دارین وضع رو بدتر میکنین؟
متاسفم برای اون ایرانی که هنوز عقده زندگی کردن تو زمان رضا خان رو داره اونوقت خودش و متجدد میدونه و ادعای بروز بودن داره
متاسفم برای اونی که عقده برهنه شدن ناموس مردم رو داره و آرزوش اینه که یه روز همه زنای مسلمون برهنه بشن ...................
متاسفم برای اونی که امامان و دین رو خرافات میدونه و نظریات یک عده حرومزاده اسراییلی رو قانون و درست
متاسفم برای شما که دین رو با شخص اندازه میگیرین
متاسفم برای شمایی که شهر کهنه زمان محمد رضای ملعون رو یادت رفته که در اون لواط و زنا علنی بود
متاسفم برای تویی که این همه برکت نظام اسلام رو نمیبینی و فقط عقده ات برهنگیه
...................
فقط میگم خدا لعنتت کنه که برهنگی رو کرامت زن میدونی
به خدا از این همه بی دینی و بد تر از اینهمه تبلیغ بی دینی اونهم توسط همین مسلمونها خسته شدم
یک عمره دارین نون این نظام رو میخورین ولی عقده رضا شاه و دارین
تو کجا بودی زمان رضا شاه که نفت ما رو کمپلت میبردن آمریکا
تو کجا بودی وقتی از ایرانی حق توحش میگرفتن
................
اون زمان عرضه نداشتی حرف بزنی حالا به برکت همین نظام دم درآوردی
من یک ایرانی عادیم اما قسم میخورم اگر قدر همین نظام رو هم ندونین صد بار بدتر از این سرتون میاد
سلامت باشید
[edit=simin]1393/11/04[/edit]
در زمان حکومت سابق هم آزادی مذاهب و پوشش نبود نظیرش کشف حجاب و تخریب مکان مقدس بهاییان
مطمئنا این سایت بارها لیاقت تعریف و تمجید را دارد اما آنچه که باعث پویایی سایت می شود قبول کاستی ها و احترام به انتقادات است.فکر نمی کنم کسی راضی باشد که این فضا و سایت به دلیل چند کامنت تعطیل شود اما با توجه به تجربیات می گویم که هیچ وقت چند کامنت مخالف (نه توهین و تهدید و اتهام زنی) زیر یک کتاب از بیست هزار کتاب کتابناک نه باعث فیلترینگ شده نه باعث ممنوعیت فعالیت.

برای تصدیق گفته هام شما را به کامنت های سایت های خبری که فعالیت قانونی دارند ارجاع می دهم.هرچند که مقایسه ی درستی نیست و سایت های خبری به مراتب حساسیت برانگیز تر بوده و طیف بیشتری از جامعه را تغذیه خبری می کند.

به امید موفقیت روز افزون کتابناک.
با سلام خدمت ناظران محترم کامنت ها:
دوست عزیز فکر نمی کنم هیچ کسی در این سایت با هر تفکری مخالف آزادی بیان باشه.چون طبیعتا بایستی فرقی بین افرادی که اهل مطالعه هستند با افراد عامی باشد.وقتی در ذیل یک کتاب سیاسی یک نفر به نفع تفکر خویش و از موضع قدرت بحث سیاسی راه می اندازد طبیعتا افراد مخالف نیز موضع گیری می کنند و به هیچ وجه نباید نسبت به این بحث ها خورده گرفته شود چون کتاب یک کتاب چالش برانگیز سیاسی ست.با توجه به فعالیت زیادی که در این سایت داشته ام متوجه تغییر رویکرد ناظران سایت نسبت به فیلتر کامنت ها شده ام.اما از آنجایی که خود را جزیی از این جامعه بزرگ و فرهیخته می دانم به خود حق می دهم که به شدت این سانسور ها را محکوم کنم.بدتر از همه این که سانسورها هم سلیقه ای ست و برخی نیز از این سانسور ها مصونیت دارند.امیدوارم هرچه زودتر این رویکرد تغییر کند.
کتابناک محلی برای بیان نظرات نسبت یه یک کتاب و موضوع مرتبط به آن بوده.با این محدودیت ها تنها دید کاربران نا آشنا به کتابناک تغییر خواهد کرد.ما برای برگشتن چند نفر از کاربران که در یک برهه از کتابناک خداحافظی کردند کلی خون دل خوردم پس طبیعی ست اگر نسبت به نوع نگاه کاربران تازه عضو شده در این سایت حساسیتی دو چندان داشته باشیم.
[quote='sldvhlds']قسمت سوم
تجربه کره جنوبی
کره جنوبی گهواره یکی از شگفت ترین معجزه های اقتصادی قرن بیستم میلادی است که کشوری راازحضیض واپس ماندگی به اوج پیشرفت کشاند.کشوری که در سال ۱۹۴۸ بعد از سی وپنج سال اشغال ازسوی ژاپنی ها وویرانی های جنگ دوم دربخش جنوبی شبه جزیره کره به وجود آمد، هنوز گردوخاک مصیبت این همه سال رااز تن نتکانده بود که درجنگ سه ساله میان دو کره، به عنوان نخستین زورآزمایی مخوف شرق وغرب، فرورفت.ودر سال ۱۹۵۳، بعد ازپایان جنگ، کره جنوبی کشوری بود ویران وفقیرکه آه نداشت تابا ناله سودا کند.آماربرجای مانده ازآن دوران نشان میدهند که در سال های ۱۹۵۰، کره جنوبی از لحاظ تولید ناخالص داخلی درسطحی پایین ترازکشورآفریقایی غنا قرارداشت. امروزکره جنوبی پانزدهمین اقتصاد دنیا است، حال آنکه غنا هشتادوششمین است.. بدنیست اضافه کنیم که کره شمالی، یکی از معدود بقایای برجای مانده ازنظام های استالینی جنگ سرد، همچنان ازلحاظ اقتصادی پشت سرغنا درجا زده است.ایرانی ها نیزدورادور، وگاه ازنزدیک، تحولات شبه جزیره کره راپیگیری میکردند. درجریان جنگ کره در اوایل سال های۱۹۵۰ میلادی، بخش بسیاربزرگی ازروشنفکران ایرانی دراردوی هواداران کره شمالی بودند وآرزومیکردند که نظام مترقی شمال به رهبری رفیق کیم ایل سونگ، باپشتیبانی به اصطلاح داوطلبان چینی (که درواقع فرستادگان مائوتسه تونگ بودند) براردوگاه امپریالیسم وسگ های زنجیری اش پیروزشوند. احمدشاملو، شاعربلندآوازه ایران در سرود بزرگ خود که به شن شو، رفیق ناشناس کره ای تقدیم کرده احساس جامعه روشنفکری آن زمان ایران را بیان میکند.در اواسط دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی، ایرانی ها سرزمین بامداد آرام رابه گونه ای دیگر شناختند، ازراه کره ای هایی که درجستجوی کاربه ایران میآمدند.دراین دوران کره جنوبی هنوز کشوری فقیر بود و ازسر استیصال، مجبوربود شماری ازفرزندان خود را برای نان خوردن به سرزمین های دیگربفرستد. شمارزیادی ازکره ای ها دربخش حمل ونقل ایران به کار گرفته شدند.وسپس ورق برگشت. کره جنوبی محروم ازهمه ثروت های زیرزمینی، برای تامین بقای خود، به صدورکالا هایی چون لباس وپارچه و کفش و اسباب بازی روی آورد، اما سال به سال خودرا بالا ترکشید وکالاهای دیگری راکه ارزش افزوده وکیفیت آنها بالاوبالا ترمیرفت، جای خود را دربسیاری ازبازار های جهان ازجمله ایران محکم کردند.امروزایرانی ها برای یخچال های ساخت شرکت دوو،خودروهای هیوندای وتبلت های گلکسی ساخت سامسونگ، سرودست میشکنند.آنها می بینند که سامسونگ کره ای، به عنوان نخستین شرکت جهان درزمینه تکنولوژی های پیشرفته، ازهیولت پاکاردآمریکایی پیشی گرفته است. ونیزمی بینند که دررقابت برسرفروش مرکزبرق هسته ای به امارات متحده عربی، کره جنوبی برفرانسه غالب آمده است.اگرشن شو کره ای رفیق ناشناخته احمد شاملوواقعیت میداشت و امروز زنده می بود، به احتمال قریب به یقین خود را ازجهنم «کره شمالی» رها میکرد وبه کره جنوبی پناه میآورد.[/quote]
اینو بگم ما از دهه 40 ماشین می سازیم بهترین ماشینمون سمنده اونا از سال 94 تازه شروع کردند ماشین سازی ببین چه چیزهایی می سازند
قسمت چهارم
بااین حال تجربه پانزده سال رشد اقتصادی با میانگین بالای ده درصد، همراه با تورم بسیار پایین، به گونه ای غیر قابل مقاومت برتاریخ اقتصاد معاصرایران سنگینی میکند. چرا این دوره طلایی، که درواقعیت آن تردیدی نیست، ازدیدگاه بخش بسیار بزرگی ازنیروهای سیاسی واجتماعی ونخبگان روشنفکری سال های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ پنهان ماند وحتی با ان به دشمنی برخاستند؟
مخالفت وحتی خصومت بخش بزرگی ازجریان های مذهبی با این فرآیند توسعه نسبتا درازمدت، قابل درک است. مساله درآنجا است که درورای جریان های مذهبی، شمارزیادی ازگرایش های لاییک و حتی روشنفکری ایرانی، که بسیاری از آنها سردر مکاتب غربی داشتند، نتوانستند ببینند که کشورشان یک رونق استثنایی را تجربه میکند که تداوم آن می تواند به یک دوران طولانی انحطاط پایان دهد. آنها بسیاری ازالگوهای اقتصادی آن زمان را، از روایت های گوناگون سوسیالیسم شوروی و چینی و کوبایی گرفته تا راه رشد های نوع الجزایری، عزیزمیداشتند، اما به فرآیند توسعه کشورشان، که در فضای منطقه ای آن از همه پیشتاز ترو حتی در مقیاس دنیای درحال توسعه درشمار موفق ترین بود، به دیده تحقیر مینگریستند. اگراین نگاه نمی بود، سیرتاریخ ایران دگرگون میشد.یاد کردن ازاین تجربه، که اینک به تاریخ ایران پیوسته است، تنها از سرنوستالژی یا ذکر مصیبت نیست. این تنها تجربه ای نیست که دراوج پرواز، با بال های خونین به خاک افتاد. تاریخ کشورها انباشته از فراز و نشیب ها است.هدف بنیادی انگشت گذاشتن براین تجربه است وگفتن که این بررسی دلایل شکست آن هنوزدرآغازراه خویش است.ولی بدون شناخت عمیق دلایل این شکست تاریخی، بهره برداری ازفرصت های آتی برای رها شدن ازواپس ماندگی، با بن بست های دوباره روبرو خواهد شد.نگاه دوباره به این تجربه و شناخت ابعاد و دلایل شکست آن می تواند به گسترش فکر اقتصادی در جامعه ایرانی، و به ویژه در میان نخبگان آن کمک کند و به آنها بیآموزد که بدون رشد اقتصادی هیچ چیز امکان پذیر نیست. زمینه سازی برای زایش ثروت های مادی دریک جامعه، تنها راه ممکن برای ارتقای اجتماعی و فرهنگی و معنوی آن است.بیرون کشیدن ایران از گرداب انحطاط و بی اخلاقی کنونی نیزامکان پذیر نیست جزبا فراهم آوردن شرایط لازم برای سرمایه گذاری، خلق ثروت، صدورکالا وایجاد کار. در همان دوران رشد بی وقفه پانزده ساله، اخلاق واعتماد درجامعه ایرانی در سطحی به مراتب بالا تر ازمردابی بود که امروزمی بینیم.نهادها وموسسات غربی که ایران امروزراازشرایط لازم برای تبدیل شدن به یک قدرت نوظهوراقتصادی برخوردارمیدانند، به احتمال قریب به یقین ازتجربه توسعه این کشوردرسال های ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۵ با خبرنیستند. درمجموع این تجربه تااندازه زیادی درجهان ناشناخته مانده، شاید به این دلیل که بخش بزرگی از روشنفکران ایرانی به آن به دیده تحقیر نگریستند و دنیا نیزابعاد آنرا نشناخت.
آیا در این تحقیر، تغییری بنیادی به وجود آمده است؟ (لازم به ذکر است که از گذاشتن منبع به دلایل بیشمار معذورم وصد البته شایداینها حرف من نباشند ولیکن نظر من کاملا موافق با این استاد گرانقدر و تحلیل گر اقتصادی آگاه واقعا آگاه میباشد)
قسمت سوم
تجربه کره جنوبی
کره جنوبی گهواره یکی از شگفت ترین معجزه های اقتصادی قرن بیستم میلادی است که کشوری راازحضیض واپس ماندگی به اوج پیشرفت کشاند.کشوری که در سال ۱۹۴۸ بعد از سی وپنج سال اشغال ازسوی ژاپنی ها وویرانی های جنگ دوم دربخش جنوبی شبه جزیره کره به وجود آمد، هنوز گردوخاک مصیبت این همه سال رااز تن نتکانده بود که درجنگ سه ساله میان دو کره، به عنوان نخستین زورآزمایی مخوف شرق وغرب، فرورفت.ودر سال ۱۹۵۳، بعد ازپایان جنگ، کره جنوبی کشوری بود ویران وفقیرکه آه نداشت تابا ناله سودا کند.آماربرجای مانده ازآن دوران نشان میدهند که در سال های ۱۹۵۰، کره جنوبی از لحاظ تولید ناخالص داخلی درسطحی پایین ترازکشورآفریقایی غنا قرارداشت. امروزکره جنوبی پانزدهمین اقتصاد دنیا است، حال آنکه غنا هشتادوششمین است.. بدنیست اضافه کنیم که کره شمالی، یکی از معدود بقایای برجای مانده ازنظام های استالینی جنگ سرد، همچنان ازلحاظ اقتصادی پشت سرغنا درجا زده است.ایرانی ها نیزدورادور، وگاه ازنزدیک، تحولات شبه جزیره کره راپیگیری میکردند. درجریان جنگ کره در اوایل سال های۱۹۵۰ میلادی، بخش بسیاربزرگی ازروشنفکران ایرانی دراردوی هواداران کره شمالی بودند وآرزومیکردند که نظام مترقی شمال به رهبری رفیق کیم ایل سونگ، باپشتیبانی به اصطلاح داوطلبان چینی (که درواقع فرستادگان مائوتسه تونگ بودند) براردوگاه امپریالیسم وسگ های زنجیری اش پیروزشوند. احمدشاملو، شاعربلندآوازه ایران در سرود بزرگ خود که به شن شو، رفیق ناشناس کره ای تقدیم کرده احساس جامعه روشنفکری آن زمان ایران را بیان میکند.در اواسط دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی، ایرانی ها سرزمین بامداد آرام رابه گونه ای دیگر شناختند، ازراه کره ای هایی که درجستجوی کاربه ایران میآمدند.دراین دوران کره جنوبی هنوز کشوری فقیر بود و ازسر استیصال، مجبوربود شماری ازفرزندان خود را برای نان خوردن به سرزمین های دیگربفرستد. شمارزیادی ازکره ای ها دربخش حمل ونقل ایران به کار گرفته شدند.وسپس ورق برگشت. کره جنوبی محروم ازهمه ثروت های زیرزمینی، برای تامین بقای خود، به صدورکالا هایی چون لباس وپارچه و کفش و اسباب بازی روی آورد، اما سال به سال خودرا بالا ترکشید وکالاهای دیگری راکه ارزش افزوده وکیفیت آنها بالاوبالا ترمیرفت، جای خود را دربسیاری ازبازار های جهان ازجمله ایران محکم کردند.امروزایرانی ها برای یخچال های ساخت شرکت دوو،خودروهای هیوندای وتبلت های گلکسی ساخت سامسونگ، سرودست میشکنند.آنها می بینند که سامسونگ کره ای، به عنوان نخستین شرکت جهان درزمینه تکنولوژی های پیشرفته، ازهیولت پاکاردآمریکایی پیشی گرفته است. ونیزمی بینند که دررقابت برسرفروش مرکزبرق هسته ای به امارات متحده عربی، کره جنوبی برفرانسه غالب آمده است.اگرشن شو کره ای رفیق ناشناخته احمد شاملوواقعیت میداشت و امروز زنده می بود، به احتمال قریب به یقین خود را ازجهنم «کره شمالی» رها میکرد وبه کره جنوبی پناه میآورد.
قسمت دوم
شمارزیادی ازاقتصاد دانان ایرانی دردرون و بیرون کشوربرسررشد شتابان تولید ناخالص داخلی کشور طی دهه ۱۳۴۰ ونیمه اول دهه ۱۳۵۰ توافق دارند. هاشم پسران وهادی صالحی اصفهانی نرخ رشد تولید ناخالص داخلی سرانه ایران رادرفاصله ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۶هشت درصد ارزیابی میکنند ومی افزایند که درسال ۱۹۷۶، درآمد سرانه در ایران به شصت وچهاردرصد میانگین درآمد سرانه دردوازده کشور اروپای غربی رسیده بود.نکته جالب آنکه این نرخ بسیار بالای رشدعمدتا پیش ازچهاربرابرشدن قیمت نفت درسال ۱۳۵۳ اتفاق افتاد ومیانگین نرخ تورم کشورنیز، پیش ازاین رویداد، ازحدود سه درصد فراتر نرفت. رشدی چنین سریع، همراه با آرامشی چنین چشمگیر درعرصه قیمت ها، قدرت خرید را دربخش بزرگی ازجامعه ایران به گونه ای بیسابقه افزایش داد.از سال ۱۳۴۰ تا پایان سال ۱۳۵۵، تولید سرانه هرایرانی در یک روندصعودی ازدو میلیون وسیصدهزارریال به هفت میلیون ودویست هزارریال درسال (به قیمت‌های ثابت سال ۱۳۷۶) رسیده است. درواقع تولید سرانه ایرانی‌ها طی ۱۵ سال، سه ویک دهم برابر شده است که ازبهبود قابل توجه سطح رفاهی ایرانی‌ها در این دوره حکایت دارد.با آغاز شرایط انقلابی در سال ۱۳۵۶، روندتولیدسرانه نیزمعکوس شده وسیرنزولی خودرا آغاز می‌نماید.علاوه برروند نزولی تولید کل با توجه به بی‌ثباتی دوره انقلابی وپس ازآن آغاز جنگ ، افزایش سریع جمعیت، سیرنزولی تولیدسرانه را تشدید نموده است، به نحوی که تولید سرانه با کاهش حدود پنجاه درصد، ازهفت میلیون ودویست هزارریال درسال ۵۵، به پنج میلیون وسیصد هزار ریال درپایان سال۱۳۶۷ می‌رسد.در فاصله سال های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۵، نرخ رشد اقتصادی بین ۵ تا ۱۷درصد درنوسان بوده است. در مجموع در این دوره ۱۵ ساله، میانگین نرخ رشد اقتصادی ایران حدود ده ونیم درصد بوده است، که نرخ رشد بسیارمناسبی است.با آغازشرایط انقلابی درسال ۱۳۵۶ وپس از آن آغاز جنگ، نرخ رشد اقتصادی به شدت کاهش می‌یابد و به جزسال‌های۶۱،۶۲ و۶۴، نرخ رشد اقتصادی تا پایان جنگ منفی بوده است.میانگین نرخ رشداقتصادی دراین دوره منهای دوویک دهم درصد در سال بوده است. دردوران پس ازجنگ نیز، نرخ رشد اقتصادی بسیارپر نوسان ظاهر شده و از منهای دو و نیم درصد تا ۱۶ درصد را تجربه نموده است، اما میانگین نرخ رشد اقتصادی دردوره پس ازجنگ تا سال ۱۳۹۰، پنج و دودهم درصد بوده است.میانگین نرخ رشد بالای ده درصد آنهم طی مدت پانزده سال، جامعه سال های ۱۳۴۰ ونیمه اول دهه ۱۳۵۰ایران را یکسره دگرگون کرده بود وکسانی که آن سالیان رادیده اند، می توانند گواهی دهند که تغییربه صورتی ملموس زیرنگاه آنها جریان داشت.رشدی چنین شتابان وطولانی همراه باگرگونیهایی چنین سریع، درادبیات اقتصادی دو دهه پایانی قرن بیستم رشد آسیایی نام گرفت.درغرب کم ترکسی میداندیک کشورخاورمیانه ای به نام ایران نیزبه چنین تجربه ای دست یافت، اما درحفظ آن ناکام ماند.امروز که سی و پنج سال از پایان آن دوران میگذرد،ایرانیان ازخود می پرسند که اگر انقلاب اسلامی نمی بود، آیا کشورشان می توانست کره جنوبی بشود؟ ویا دستکم خود را به سطح ترکیه امروز برساند؟
قسمت اول
موسسه آمریکایی گلدمن ساکس، که گروه بریکس مرکب ازبرزیل، روسیه، هندوچین رابه عنوان قدرت های نوظهوراقتصادی دردهه اول قرن بیست ویکم برسرزبانها انداخت، یازده کشوردیگررا زیرنظردارد که می توانند به قدرت های نوظهوربعدی بدل شوند .این پژوهش ها از ایران به عنوان کشوری نام می برند که ازاستعدادهای لازم برای اوجگیری درصحنه اقتصادی جهان، برخورداری ازیک طبقه متوسط روبه گسترش وبازاری با قدرت خرید قابل ملاحظه برخورداراست. آنچه دراین بررسی های آینده نگرانه مورد توجه قرار گرفته، امکانات بالقوه کشورها است. تبدیل امکانات بالقوه امروزی به واقعیت های فردا، طبعا مساله دیگری است.درتوانایی های ایران برای ورود به باشگاه قدرت های نوظهور اقتصادی تردیدی نیست.علاوه برمنابع عظیم انرژی، ایران ازیک موقعیت استراتژیک ممتازبهره منداست و با پانزده مرز آبی و خاکی، درچهارراه اروپا، خاورنزدیک، آسیای میانه وقفقاز قراردارد.بنیان های فرهنگی و هویتی این کشور طی قرن ها قوام یافته و به استحکام رسیده اند.تحولات جمعیتی آن در جهان اسلام در زمره پیشرفته ترین است. کیفیت نیروی کارآن، با ملاک های دنیای درحال توسعه، درسطح نسبتا مطلوبی است. به علاوه ایرانیان سنت های بسیارریشه داری درعرصه بازرگانی دارند و به رغم رویداد های سهمگینی که ازسر گذرانده اند، داد وستد آنها با قطب های پویای اقتصاد جهانی متوقف نشده است. با وجودهمه این برگ های برنده، ایران ازچرخش بزرگ سی سال گذشته، که جغرافیای صنعتی کره خاک رادگرگون کرده وصد ها میلیون نفرازمردمان دنیای درحال توسعه را ازحاشیه به متن اقتصادجهانی کشانده است، برکنارمانده است.ایرانیان حتی درمحدوده جغرافیایی شان،که آسیای غربی وافریقای شمالی رادربرمیگیرد، ازقافله عقب مانده اند واین زخمی بزرگ برروح آنها است. مقایسه ساختار بازرگانی خارجی ایران (که عمدتا برخام فروشی تکیه دارد) با ترکیه و یا حتی با تونس (که به تنوع در صادرات دست یافته اند) نشانه روشن این واپس ماندگی است.دراین شرایط پیش بینی موسسات غربی، که ازامکانات بالقوه ایران برای تبدیل شدن به یک قدرت نوظهور اقتصادی آنهم در آینده ای نسبتا دورخبر میدهند، طبعا مرهمی بر این زخم نمی گذارد.تلخکامی ایرانیان زمانی بیشتر میشود که می بینند درتاریخ معاصرکشورشان، دردوران پیش ازانقلاب اسلامی، یک بار تا مرز تبدیل شدن به یک قدرت نوظهورپیش رفتند، پیش ازآنکه درباتلاق تنش های درونی وجنگ خارجی فرو بروند.امروزبا اطمینان می توان گفت که دهه ۱۳۴۰ونیمه نخست دهه ۱۳۵۰، ایران یکی ازپربارترین سال ها را در تاریخ اقتصادی خود از سرگذرانده است.درواقع طی این پانزده سال، ایران ازلحاظ نرخ رشد تولید ناخالص دولتی به گروه کشورهایی شباهت یافت که بعدها قدرتهای نوظهور لقب گرفتند. یکی ازویژگی های اصلی این گروه برخورداری از نرخ رشد بالا ترازنرخ متعارف نه در طول یک سال ودوسال، بلکه طی دوره ای طولانی است.همین رشد اقتصادی است که درصورت تداوم، صورت و سیرت یک جامعه انسانی را یکسره دگرگون میکند. تمدن بربال های رشداقتصادی پیش میرود، حال آنکه با رکود درکام تنگناهای گوناگون فرومیغلطد. فقرمادی یک جامعه، بر خلاف اعتقاد کسانی که آنرا به ارزش بدل میکنند، سرچشمه تباهی است.حساب کرده اند که اگر کشوری از میانگین یک در صد نرخ رشد سالانه برخوردار باشد، در آمد سرانه اش طی مدت هفتاد سال دوبرابر خواهد شد. ولی همان کشور، اگر میانگین نرخ رشد سالانه اش را به پنج درصد برساند، طی مدت چهارده سال به همان نتیجه دست خواهد یافت وبا رشد ده در صددر سال، همان دستآورد را تنها طی مدت هفت سال تامین خواهد کرد.
مصاحبه با شاه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک