دیازپام 10
امتیاز دهید
نویسنده:
فاطمه حق وردیان
امتیاز دهید
فاطمه حق وردیان در25 آبان هزار و سیصد و شصت و یک ، در شهر ستان رشت به دنیا آمد..وی تحصیلات خود را با مدرک کارشناسی عمران از دانشگاه گیلان و کارشناسی ارشد شهرسازی از دانشگاه هنر اصفهان به پایان رسانیده وهم اکنون ساکن تهران است.
شعر و داستان نویسی را از شش سالگی و در دفتر آفرینش های ادبی کانون پرورش فکری شروع کرد وعضو دوره ی هشتم دفتر شعر جوان است.
ازفاطمه حق وردیان تاکنون مجموعه شعر «دیازپام 10» در سال 82 توسط نشر شروع ومجموعه شعر «من زندان توام یونس» درسال 86 توسط نشر فرهنگ ایلیا به چاپ رسیده است که این مجموعه شعر حائز رتبه سوم ، دومین دوره ی کتاب سال شعر جوان شده است.
در زیر شعری از او را باهم می خوانیم:
آوازهایی برای سرخپوست یاغی
اتوبان نیستم از من گذر کنی
تنها کوچه ای بن بست ام
می توانی بیایی و در من آواز بخوانی
رم نیستم همه ی راه ها به من ختم شود
میدانی مقدس ام
که عاشقان را در آن به دار می آویزند!
آهسته!
صدایم نزن
خواب فنچ های روی شانه ام را می آشوبی!
دل ات شهر می خواهد
در من اما هیچ میلی به شهر شدن نمی انجامد
یک کوچه
تنها یک کوچه کافی است
تا خانه ات را در آن بنا کنی!
می ترسم!
در من زنی است که ناشیانه از عشق می گریزد
در من کودکی است که به تماشای جهان می نشیند
در من شوالیه ای است که با خود به جنگ می ایستد
در من. . .
□□□
اتوبان نیستم از من گذر کنی
تنها کوچه ای بن بستم
می توانی بیایی و در من آواز بخوانی
آهسته!
طوری که خواب پروانه ها را نیاشوبی!
پیشنهاد نویسنده : اگر مایل به پرداختن هزینه ای برای خواند این مجموعه هستید، می توانید وجه مورد نظررا به حساب موسسه ی خیریه حمایت ازکودکان سرطانی(محک)
به آدرس زیر واریز نمایید.
http://mahak-charity.org/internal.php?section=now
بیشتر
شعر و داستان نویسی را از شش سالگی و در دفتر آفرینش های ادبی کانون پرورش فکری شروع کرد وعضو دوره ی هشتم دفتر شعر جوان است.
ازفاطمه حق وردیان تاکنون مجموعه شعر «دیازپام 10» در سال 82 توسط نشر شروع ومجموعه شعر «من زندان توام یونس» درسال 86 توسط نشر فرهنگ ایلیا به چاپ رسیده است که این مجموعه شعر حائز رتبه سوم ، دومین دوره ی کتاب سال شعر جوان شده است.
در زیر شعری از او را باهم می خوانیم:
آوازهایی برای سرخپوست یاغی
اتوبان نیستم از من گذر کنی
تنها کوچه ای بن بست ام
می توانی بیایی و در من آواز بخوانی
رم نیستم همه ی راه ها به من ختم شود
میدانی مقدس ام
که عاشقان را در آن به دار می آویزند!
آهسته!
صدایم نزن
خواب فنچ های روی شانه ام را می آشوبی!
دل ات شهر می خواهد
در من اما هیچ میلی به شهر شدن نمی انجامد
یک کوچه
تنها یک کوچه کافی است
تا خانه ات را در آن بنا کنی!
می ترسم!
در من زنی است که ناشیانه از عشق می گریزد
در من کودکی است که به تماشای جهان می نشیند
در من شوالیه ای است که با خود به جنگ می ایستد
در من. . .
□□□
اتوبان نیستم از من گذر کنی
تنها کوچه ای بن بستم
می توانی بیایی و در من آواز بخوانی
آهسته!
طوری که خواب پروانه ها را نیاشوبی!
پیشنهاد نویسنده : اگر مایل به پرداختن هزینه ای برای خواند این مجموعه هستید، می توانید وجه مورد نظررا به حساب موسسه ی خیریه حمایت ازکودکان سرطانی(محک)
به آدرس زیر واریز نمایید.
http://mahak-charity.org/internal.php?section=now
آپلود شده توسط:
Majid Garshasbi
1391/10/12
دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیازپام 10