رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.

ت‍ی‍ره‍ای‌ س‍ق‍ف‌ را ب‍الا ب‍گ‍ذاری‍د، ن‍ج‍اران‌ و س‍ی‍م‍ور: پ‍ی‍ش‍گ‍ف‍ت‍ار

ت‍ی‍ره‍ای‌ س‍ق‍ف‌ را ب‍الا ب‍گ‍ذاری‍د، ن‍ج‍اران‌ و س‍ی‍م‍ور: پ‍ی‍ش‍گ‍ف‍ت‍ار
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 33 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 33 رای
✔️ در این کتاب نیز مانند بسیاری دیگر از آثار سالینجر بخشی از سرگذشت خانواده گلس را روایت می‌کند. سیمور یکی از مهمترین اعضای خانواده گلس است،‌ که اولین بار در داستان اعجاب‌انگیز «یک روز خوش برای موزماهی»‌ سرو کله‌اش پیدا می‌شود. او در این داستان پس از گفتگو با یک دختر در ساحل فلوریدا و گشتن دنبال موزماهی، با خالی کردن یک گلوله در سر خود به زندگی‌اش پایان می‌دهد. در این داستان هم سیمور نقش اصلی را بازی می‌کند، او و نامزدش موریل قرار است که جشن ازدواجشان را برگزار کنند اما سیمور با این موضوع مخالفت می‌کند چون معتقد است توان تحمل این همه خوشبختی را ندارد!

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
«حاشیه جنگل همیشه آفتابی است، اما چهره مرد بلندقد مفلوک و رنگ‌پریده است. نه سال پیش که به کورنیش،نیوهمپشر، آمد، صمیمی و پرحرف بود؛ اما حالا وقتی که با جیپش به شهر می‌آید، فقط برای خریدن غذا یا روزنامه چند کلمه‌ای می‌گوید. بیگانه‌هایی که سعی می‌کنند با او سرِ صحبت را باز کنند عاقبت مجبور به دادن یادداشت یا نامه‌ای می‌شوند و معمولاً هم جوابی نمی‌گیرند. تنها پای گروه کوچکی از دوستانش به آن خانه بالای تپه رسیده است. چندی پیش که او و خانواده‌اش نبودند، چند تا از همسایه‌ها دیگر طاقت نیاوردند، لباس کار پوشیدند و از آن حصار شش و نیم فوتیِ دور خانه بالا رفتند تا آن‌جا سر و گوشی آب بدهند. آن‌ها پشت درخت‌های غان خانه یک طبقه و ساده‌ای به رنگ قرمز دیدند و یک باغچه جمع و جور برای سبزیجات و پنجاه متر دورتر از خانه در کنار نهر یک اتاقک سیمانی با نورگیر سقفی. دراتاقک یک شومینه هست و یک میز دراز که رویش ماشین تحریر و کتاب‌ها و یک فایل قرار گرفته. مرد رنگ پریده معمولاً همان جا می‌نشیند، گهگاه به سرعت می‌نویسد، و مواقع دیگر ساعت‌ها چوب داخل آتش می‌اندازد و کلی کلمه را روی کاغذ ردیف می‌کند تا کلمه درست را بیابد. این نویسنده جروم دیوید سلینجر است، و تقریبا تمام شخصیت‌های آثارش از خودش واقعی‌تر و پذیرفتنی‌ترند».
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/06/26

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ت‍ی‍ره‍ای‌ س‍ق‍ف‌ را ب‍الا ب‍گ‍ذاری‍د، ن‍ج‍اران‌ و س‍ی‍م‍ور: پ‍ی‍ش‍گ‍ف‍ت‍ار

تعداد دیدگاه‌ها:
3
یکی از بهترین کتابهایی که خوندم! کارهای سالینجر همگی فوق العادن، این کتاب هم با شیوه ی خاص روایت و رجوع به شخصیت های آشنای داستان های قبلی سالینجر، زنجیره ی معنایی و شناختی این کاراکتر ها را ادامه میده.خواننده را در موقعیت های ویژه قرار میده، و واکنش ها، روابط ،و فضاهای انسانی بدیعی را پیش چشم ترسیم می کنه.

ای جـــان!:x ســالــیــنـــجـــر خـــودمـــان!:x

درودگران،
رفیع‌تر افرازید شاه تیر سقف را،
که می‌آید داماد،
چونان آرشی افراشته قد،
بالا بلند تر از هر بلند بالایی

سالینجر در دانشکده پز آرزو‌ها و استعداد ادبی‌اش را می‌داد و نامه‌های پر فیس و افاده‌ای برای ویت برنت، سردبیر مجله استوری می‌نوشت؛ ولی همین که موفقیت روی خودش را به او نشان داد، خیلی سریع رنگ باخت و دیگر برایش جلوه‌ای نداشت.
او به دبیران ستردی ریویو گفته بود که حالش از دیدن عکس خودش روی جلد رمان ناتور دشت به هم می‌خورد و تقاضا کرد عکس او را در چاپ‌های بعدی از روی جلد کتاب بردارند. به کارگزارش دستور داد هر چه نامه از علاقه‌مندانش در دست دارد، بسوزاند.
سالینجر سال 1953 که ساکن خیابان پنجاه و هفتم شرقی در منهتن بود، به طور کلی از دنیای ادبیات خداحافظی کرد و به شهر کوچک کورنیش رفت و ساکن خانه‌ای در یک زمین 36 هکتاری در دامنه پر درخت یک تپه شد. ظاهرا او به آرزوی هولدن جامه عمل پوشانده بود:

«بروم با پولی که خودم به دست آورده ام برای خودم جایی یک کلبه کوچک بسازم و باقی عمرم را آنجا بگذرانم و با هیچ کسی حرف‌های احمقانه لعنتی نزنم.»

تشکر فراوان از آپلود کننده ی کتاب
کتابیست زیبا مثل همه نوشته های سالینجر :-)
(هیچ کس حق ندارد هر غلطی خواست در زندگی بکند و احساسات مردم را به بازی بگیرد)
این کتاب شامل سه بخش است . یک "تیرهای سقف را بالا بگذارید،نجاران" که داستان مربوط به زمان ازدواج پسر بزرگ خانواده ــ سیمور گلس ــ است که از زبان بادی گلس روایت می شود . مراسمی که در سال 1942 ــ سال نفرت انگیز 1942 ــ به دلایلی نا معلومی از سوی داماد به هم می خورد . اتفاقی که خیلی هم بد جلوه نمی کند ، حداقل برای خواننده داستان ، چرا که در اصل بادی (خواننده) فقط پنج دقیقه در مراسم است و باقی را یا در راه رفتن به میهمانی یا با تعدادی از میهمانان در ماشین و یا با همان میهمان ها در آپارتمان خودش و سیمور است . مثل همه ی داستانهای سلینجر اتفاقات خیلی ساده و روزمره ای که روایت می شوند ولی حوصله خواننده را سر نمی برند .
قسمت دوم داستان دیگری است با عنوان "سیمور : پیشگفتار " که باز هم بادی آن را می نویسد . سالها از قضیه خود کشی سیمور در 1948 می گذرد و بادی نشسته است و سعی می کند خاطراتش را به یاد بیاورد و در همین حال طوری این کار را بکند که شما را با سیمور به خوبی آشنا کند . داستان پر است از پرانتزهای وقت و بی وقت (یعنی باید هر لحظه انتظار یک پرانتز را وسط جمله داشته باشید) . در واقع حالتی از درگیری های عصبی و توضیح های بی پایان را در این قسمت مشاهده می کنید . به هر حال او سالهاست که داغدار است ، خواهش می کنم اندکی درکش کنید .
قسمت سوم و پایانی کتاب با نام "مؤخره" در واقع زندگی نامه ای از خود جی . دی . سلینجر است و مطالب جالبی دارد که به شناخت اندکی بیشتر از او کمک می کند .
با تشکر از کتابناک
ت‍ی‍ره‍ای‌ س‍ق‍ف‌ را ب‍الا ب‍گ‍ذاری‍د، ن‍ج‍اران‌ و س‍ی‍م‍ور: پ‍ی‍ش‍گ‍ف‍ت‍ار
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک