رسته‌ها
شازده کوچولو
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 295 رای
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 295 رای
✔️ شازده کوچولو یا شهریار کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Prince)‏ داستانی اثر آنتوان دو سنت اگزوپری است که اولین بار در سال ۱۹۴۳ منتشر شد. این کتاب پرفروش‌ترین کتاب تک مجلد جهان در تمام طول تاریخ می‌باشد. کتاب شازده کوچولو «خوانده شده‌ترین» و «ترجمه شده‌ترین» کتاب فرانسوی‌زبان جهان است و به عنوان بهترین کتاب قرن ۲۰ در فرانسه انتخاب شده است.

در این داستان دو سنت اگزوپری به شیوه‌ای سوررئالیستی به بیان فلسفه‌ خود از دوست داشتن و عشق و هستی می‌پردازد. طی این داستان سنت اگزوپری از دیدگاه یک کودک، که از سیارکی به نام ب۶۱۲ آمده، پرسشگر سؤالات بسیاری از آدم‌ها و کارهایشان است. این اثر به بیش از ۲۱۰ زبان مختلف ترجمه شده‌است. مجموع فروش این کتاب به زبان‌های مختلف از دویست میلیون نسخه گذشته‌است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
84
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شازده کوچولو

تعداد دیدگاه‌ها:
88
آآآآآاه ه ه ه ه خدای من!!!
کی گفته شاملو فقط شاعر بوده!!
شاملو اعجوبست! در نظم و نثر ید قدر قدرتی داره و نویسنده و هم مترجمی هست صاحب سبک.
شخص دنیا دیده مسلط به زبان انگلیسی فرانسه ژاپنی کردی فارسی و اردو هست! به تمام این زبونا شعر گفته اونم شعر ناب.
حجم مطالعات و دایره لغاط گسترده ای تو سرش داره که برای برگردانکردن یک زبان به زبان دیگه این نسازه. کسی که مترجم باشه میدونه من چی میگم و مقصودم از برگردان کردن چی هست.
من نسخه اصلی رو با ترجمه آقای محمد قاضی بر رسی کردم و متاسفانه یاد زیر نویس فیلم های حال حاضر افتادم.
راننده با سرعت سر پیچ داره دور میزنه مسافر میگه اوه خدا نجاتم بده... اما زیر نویسش میخونی یا شاه چراغ خودت نجاتم بده...
سلام*
منم شازده کوچولو* رو با ترجمه آقای شاملو دوس میدارم...:x:x:x
من هر دو ترجمه ی این کتاب رو خوندم...
با همه ی احترام به قلم شیوا و بیان سلیس استاد شاملو,
ترجمه ی آقای قاضی رو در ارتباط با شازده کوچولو ترجیح می دهم....
کتابی به ظاهر کودکانه اما پرمعنا، فلسفی و جالبیه. حتماً برای یکبار هم که شده توصیه میکنم بخونیدش!:-)
بهترین هدیه تولدی بود که از دوستام گرفتم!از اینج میگم آنتوان دوسنت اگزوپری عزیز ممنون که باعث شدی اهلی شم و اهلی کنم!8-)8-)8-):-*:-*:-*:-*:-*:-*
پروفایل دوم مسکن آدم خود پسندى بود.
خود پسند چشمش که به شهریار کوچولو افتاد از همان دور داد زد: -به‌به! این هم یک ستایشگر که دارد مى‌آید مرا ببیند!
آخر براى خودپسندها دیگران فقط یک مشت ستایش‌گرند.
شهریار کوچولو گفت: -سلام! چه کلاه عجیب غریبى سرتان گذاشته‌اید!
خود پسند جواب داد: -مال اظهار تشکر است. منظورم موقعى است که هلهله‌ى ستایشگرهایم بلند مى‌شود. گیرم متاسفانه تنابنده‌اى گذارش به این طرف‌ها نمى‌افتد.
شهریار کوچولو که چیزى حالیش نشده بود گفت:
- چى؟
خودپسند گفت: -دست‌هایت را بزن به هم دیگر.
شهریار کوچولو دست زد و خودپسند کلاهش را برداشت و متواضعانه از او تشکر کرد.
شهریار کوچولو با خودش گفت: \"دیدنِ این تفریحش خیلى بیش‌تر از دیدنِ پادشاه‌است\". و دوباره بنا کرد دست‌زدن و خودپسند با برداشتن کلاه بنا کرد تشکر کردن.
پس از پنج دقیقه‌اى شهریار کوچولو که از این بازى یک‌نواخت خسته شده بود پرسید: -چه کار باید کرد که کلاه از سرت بیفتد؟
اما خودپسند حرفش را نشنید. آخر آن‌ها جز ستایش خودشان چیزى را نمى‌شنوند.
از شهریار کوچولو پرسید: -تو راستى راستى به من با چشم ستایش و تحسین نگاه مى‌کنى؟
- ستایش و تحسین یعنى چه؟
- یعنى قبول این که من خوش‌قیافه‌ترین و خوش‌پوش‌ترین و ثروت‌مندترین و باهوش‌ترین مرد این پروفایلم.
- آخر تووی این پروفایل که فقط خودتى و کلاهت.
- با وجود این ستایشم کن. این لطف را در حق من بکن.
شهریار کوچولو نیم‌چه شانه‌اى بالا انداخت و گفت: -خب، ستایشت کردم. اما آخر واقعا چىِ این برایت جالب است؟
- ستایش...
یه جاست که تو باید وایسی، یه جا هم هست که بایست در ری. اما خدا نکنه جای این دو تا با هم عوض شه. دیگه تا آخر عمر بدهکار خودتی.
مسعود کیمیایی(دندان مار)
یادش به خیر ،ترم دو بودم فکر میکردم خوندن این کتاب یعنی با کلاسی;-) همش تو اوقات بیکاریم تو حیاط دانشگاه این کتابو میگرفتم دستم و بدون اینکه بخونم همش دوروبرم رو نگاه میکردم ببینم کسی متوجه روشن فکری من هست یا نه:!:! خوب چیکار کنم،اون موقع عمل دماغ خیلی مد نبود:D:D:D خدا منو ببخشه!همین امثال من هستن که فرهنگ کتاب خونی رو میارن پایین
پالائیده را نوشتم پلائیده... گمان نبرید که دانش ما از حد بیرون شده و بخواهید که ستایشمان کنید!!! نه این غلط املائی بود و دیگر بار تکرار نخواهد شد. به پیری و کم سوئی چشم و بد قلقی کیبورد؛ ببخشید.
شازده کوچولوی یا مسافر کوچولوی نوشته ایست فلسفی و آرمانی که بزرگترین مسایل فلسفی را در خود پلائیده و به خورد مخاطب می دهد بی آنکه مخاطب بداند این همه زیبایی ساخته و پرداخته ی فکر فیلسوف مآبانه ایست که اگر می خواست می توانست آن روی سکه را هم نشان بدهد و نوشته ای بیافریند بی حد زمخت و ناخوشایند. ترجمه ی ادبی و به نظر برخی کودکانه شاملو یا ترجمه همزمان دیگر مترجمان زبردست همه در تلاشند تا زیبایی زندگی ای را نشان دهند که با اعتقاد به این فلسفه ها بوجود می آید؛ اینکه باور داشته باشید \"داشتن یک دوست خوب است حتا اگر از تشنگی دم مرگ باشید\" و اینکه اشتباه نکنیم به خاطر انبوه اشتباهاتمان، و از دیگران نخواهیم تا ما را آن بدانند که نیستیم ...
\"با این وجود این لطف را از من دریغ نکن... ستایشم کن\"
شازده کوچولو
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک