آذری غریب
نویسنده:
صادق زیبا کلام
امتیاز دهید
موضوع کتاب : افضل یزدان پناه ، ۱۳۵۲ - ۱۳۷۹
با تشکر از جناب آقای نیما زند
هنوز هر بار که وارد کریدورهای دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی میشوم و از پلههای قدیمی که از زمان رضاشاه تا به حال خم به ابرو نیاوردهاند بالا میروم، بیاختیار احساس میکنم که افضل را دومرتبه میبینم. احساس میکنم عنقریب افضل با پاهای نیمهفلجش در حالی که دو دستی طارمیها را گرفته و دارد به سختی پایین میآید با من سینهبهسینه خواهد شد. نمیدانم در چشمان نافذ این جوان ترک که از روستای کوچکی بین بناب و مراغه میآمد چه بود که هنوز هر وقت به او و نحوهی مرگش میاندیشم ترسی جانکاه با آمیزهای از ناامیدی و خشمی فروخورده از نظام آموزشی دانشگاهیمان سراپای وجودم را میگیرد.
...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آذری غریب
آیا کسی از میان تازیان برای خوارداشت ایرانیان با خرید روسپیهای ایرانی در همین کشورها، دست بردن در نام شاخاب پارس، کردارهای ددمنشانهی و گفتارهای ایرانیستیزانهی صدام و ... از ما پوزش خواسته است؟ نه اینکه روز به روز این نوکیسههای بیابانی جنگخواه پرروتر میشوند؟ نه! خود تازیان هنوز دارند به قادسیه میبالند چناچکه عراق نام جنگ خود را قادسیهی صدامی گذاشته بود و به یادوارهاش سازهی "شمشیرهای پیروزی" را هم درست کرده است. شما شاید چون مسلمان هستید از اسلام خوشتان بیاید و نوکر تازیان باشید، با این روی ما خوشمان نمیآید. تازیپرستی هم که همانندان تو به آن دچار هستند، یک جور نژادپرستی است، تنها شما به آن اندازه پست هستید که نژاد دیگران را میپرستید تا خودتان، به این کار شما دگرنژادپرستی میگویند. از این لجنی که میگوید چون ما شط العرب را به نام اروندرود برگرداندیم پس آکی هم نیست تا تازیان شاخاب همیشه پارس را خلیج عـ*** بگویند، بایستی چشم داشت این چیزها را هم بگوید: [url=https://www.isna.ir/news/95101810730/%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%A7-%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D8%AC-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%A2%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%B3%D8%AA]متن لینک[/url] با این روی اروندرود در شاهنامه آمده است: خروش آمد از راه اروندرود/به موبد چنین گفت هست این درود - آمد به نزدیک اروندرود/فرستاد زی رودبانان درود. خلیج عـ*** در کجا آمده است؟ اگر نواندیشی بیغیرتی و بیرگی است، پس بایست آب بست به جنبشهای نواندیشنمای کشوری که اندیشمندش مردک باشد.
عکاسی که بستر خود را بیش از دوربینش دوست بدارد ، می بایست بجای عقاب بلند پرواز از کلاغ ها عکس
بگیرد .
چه جالب گفته!
بابت این مقاله واقعی تشکر میکنم.
از مراغه می آید و ترک است. خانواده اش کاملا به زبان ترکی صحبت می کنند.
و گفتگوهایی راجع به اینکه چرا ما عقب مانده ایم و عامل ناکامی های ما خود ما هستیم و فکر را می برد به سمت اینکه ژاپن چه دارد که ما نداریم؟
و خود این داستان واقعی، و تلخ، به صورت غیرمستقیم پاسخ میدهد که چرا ما عقب هستیم.
دانشجوی نابغه با ذهن پویا و استعداد سرشار، و با پای فلج که مجبور است آهسته و لنگ لنگان راه برود، بعد از فارغالتحصیلی بسیار جویای کار می شود و چنین شخصی کارمند ساده ی دارایی تبریز می شود!
و
داستان تلخ تمام می شود. البته حقیقتی تلخ. و من اشک م درآمد...
- - - - -
حامد26