رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
حکمه الاشراق
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 58 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 58 رای
.
کتاب حکمة الاشراق بزرگترین و کاملترین اثر شیخ شهاب الدین سهروردی،ملقب به شیخ اشراق و شیخ مقتول، فیلسوف و عارف شهیر ایرانی است.
و با این کتاب بود که مکتبی در فلسفه به راه افتاد که برخلاف مکتب مشائی که با ارسطو پیوند داشت، خود را وامدار افلاطون می دانست،به نام مکتب اشراقی.
توجه ویژه سهروردی به عناصر ایران باستان و وارد کردن آنها در فلسفه خویش از دیگر کارهای بحث برانگیز او بود. سهروردی «رندانه» هر حرف و سخنی را که حق می دانست وارده فلسفه ی خویش می ساخت.
بنیان فلسفه شیخ اشراق بر «نور» استوار است،او نور را شیء حقیقی می داند و حق متعال را نور الانوار معرفی می کند که همه ی نور ها از او و جلوه و ظهور اوست.
حکمت در نظر این فیلسوف عارف مسلک،بر دو قسم است: حکمت ذوقی و حکمت بحثی.
و خود را از کسانی می دانست که این هر دو حکمت را در خود جمع کرده،و کاملان چنین افرادی هستند.
او می گوید حکمت از چند طریقه به من رسیده است،و نام افرادی را می برد:
مغان و حکمای ایران باستان-فیثاغورث-افلاطون-هرمس-ذوالنون مصری-سهل بن عبدالله تستری و ...
در پایان کلامی از او را می آوریم:
«و کمترین درجات و شرایط خواننده ی این کتاب اینست،که بارقه ی الهی بر دل او تابش کرده باشد،و ورود آن ملکه ی وی شده باشد،و آنان که از این بارقه های الهی بهره مند نشده باشند،از این کتاب سودی برنگیرند، پس هر آنکس که تنها جویای حکمت بحثی است،بر او باد به روش مشائیان رود،و ما را با چنین کس در باب حکمت و قواعد ذوقیِ اشراقی نیست.بلکه کار و روش اشراقیان انتظام نگیرد،مگر از طریق سوانح نوریه...»
رساله ها و کتاب های سهروردی، بیانگر رموز و اسرار حکمت و عرفان است.
آن ها در نهایت فصاحت و بلاغت آراسته به آیات قرآنی و سرشار از احادیثند. او درسه کتاب (تلویحات،مقاومات و مطارحات)فلسفه مشا را به طور کامل توضیح داد.
وی در سال های آخرعمر، درمهم ترین اثر فلسفی اش کتاب (حکمه الاشراق)، به شرح و تبیین حکمت اشراق پر داخت. رساله های عرفانی او نامهای ویژه ای دارند،مانند: هیاکل النور، عقل سرخ، لغت موران، آواز پر جبرئیل و صفیر سیمرغ که شیخ اشراق درآن ها،مرحله های سیر و سلوک نفس راشرح داده است
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1391/06/19
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی حکمه الاشراق

تعداد دیدگاه‌ها:
7
بهداد جان . خوب گوش کن .
انشاالله روزش که فرا رسد از همه رفقا خواهیم پرسید که چگونه میخواستند و میخواهند ایرانشان را بسازند که ما خرها نتوانستیم و همین رفقای پیشرفته ما خرها را با هزاران تهمت ناروا راهی کردند .
شما هم مستثنی نخواهی بود .
پس تا آن روز .
ما همیشه سعی میکنیم در پیرامون خود اطلاعات به دست اوریم و انها را درک کنیم ایا اطلاعات میتواند تنها پاسخ گو به نیاز های ما باشد خیر ما مثلا به خبر میرسیم که گفته میشود کودکان بسیاری به از گرسنگی میمیرند خوب باید درک کنیم به چه دلیلی؟؟؟ چرا؟؟؟ ایا چه نقصانی در این میان هست این تعداد بچه کشته شوند خوب ما بر اساس اطلاعاتی که پیرامون خود کسب میکنیم سه سطح زیر می باشد و براساس جهان پیرامون خود را درک کنیم :
1: سطح اطلاعات که با حقایق اصلی و سازوکارهای اصلی و انچه به واقع رخ میدهد 2: سطح دانش و اگاهی : اطلاعات دریافتی را منعکس میکنیم و بر اساس اهمیت انان طبقه بندی میکنیم 3: سطح خرد دانش و اگاهی را براساس گزینه های گوناگون و ارزش هایی طبقه بندی میکنیم مربوط میکند که تلاشی است جهت بهتر زیستن
علم در یک و دو طبقه بندی میشود و فلسفه در سطح سه است پس دانش فیلسوفانه وجود دارد مثه اینکه شما تابلویی را نگاه میکنید ما همه اطلاعات تابلو از نظیر رنگ و وزن نقاش و ... داریم ولی میخواهیم درک تصویر و سطح رنگ و فهرستی جهت بهتر درک کردن تصویر یا تمثیل اثر ...
به نظرم فلسفه قدرت استدلال را به ادمی یاد میدهد و نوعی زیر و رو کردن معنای زندگی و باورها که مورد ازمایش و استدلال خویش قرار میدهند ولی باز با علم فرق هایی دارد
1:هم فلسفه و علم هر دو به پرسش ها پاسخ میدهند که از حقیقت ناشی شده است اما دانشمندان راه حل ها را توصیه میکنند یعنی پاسخ هایی که با موضوع انها همخوانی دارد و پرسش محو میشود در حالی که فلسفه پیشنهاد دهنده پاسخ هاست نه راه حل ها
فرق دیگر دانشمندان میتوانند از کشفیات دیگر دانشمندان استفاده کنند بی انکه خودشان مجبور باشند همه استدلال هت و استنتاج ها و ازمایش های تجربی را که منتهی به ان کشف شده بررسی کنند اما فیلسوف نمیتواند به سادگی پاسخ های دیگر فیلسوفان را بپذیرد یا به مستندات انان به منزله گواهی مسلم برای حمایت انان استناد کند از نظر او هیچ فیلسوفی پاسخ معتبری ندارد
هدف علم ان است که دانش همگانی را افزایش دهیم ولی فلسفه عقیده شخصی را نسبت به زندگی تغییر دهیم فلسفه را نمیتوان به کسی اموخت
حکمت الاشراق به روایت دینانی
دوستداران سهروردی و حکمت اشراقی این گفتگو را حتما بخوانند!
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=37174
آخه کم کردن حجم یک کتاب یا عکس برای شما در حکم معجزه هست!!!!!

شما که فردی تازه واردید،و در جریان شوخی های ما با خر تو خر نیستید،بهتر بود اظهار نظر نمی کردید،
عده ای در سایت او را پیامبر کتابناک خوانده اند! حالا منم یه شوخی کردم در همین مورد...
لطفا بجای خواندن کتاب های چرت و پرت فلاسفه که حتی با آن کتاب ها نمی شود غذایی را طبخ کرد کتاب هایی بخوانید که بشود ایران آینده را ساخت

شما می توانید به خواندن آشپزی بپردازید دوست عزیز!
در ضمن چه کسی گفته فلسفه با علم منافات دارد؟؟ می توان به هر دوی اینها پرداخت...
دانشمندان بزرگ تاریخ خود فیلسوف بوده اند،
چه ایرانی و چه غیر ایرانی
فارابی و ابن سینا و خیام و ابوریحان
افلاطون و پاسکال و لایب نیتس و راسل و ویل دورانت
حالا شما درک فلسفه را ندارید،چرا به مدافعانش اینگونه می تازید و آن را در کنار آشپزی قرار می دهید!؟
شما حق ندارید به کسی بگویید چه کتابی باید بخواند و چه نخواند...
ایران آینده تنها به روش طبخ غذا و آچار و پیچ و مهره نیاز ندارد! غذای فکر و روح هم می خواهد تا از این سطحی نگری بیرون آید...
شاد باشی دوست عزیز.
بر خود وظیفه می دانم
که از کاربر و دوست عزیز کبیر اندر کبیر (با نام کاربری خر تو خر)
کمال تشکر را بکنم
چرا که با روش معجزه آسای خویش
حجم کتاب را از 50 مگابایت،به 5 مگابایت کاستند!
و کاری کردند که ما توانستیم این کتاب یگانه در عرصه ی فلسفه و حکمت شرق را در سایت قرار دهیم.
*از دوست فاضل،امیر فاضل نیز به خاطر تکمیل توضیحات سپاسگزارم.
پورفر گرامی در توضیحات کتاب همه چیز گفته شده بود الا عرفان اسلامی( بنابراین با توجه به رسالتی که در این موضوعات دارم براین شدم چند خطی را برای این بزرگوار در باب توضیحات ضمیمه کنم)
مراد از فلسفه اشراق فلسفه­ای است که شیخ اشراق شهاب­الدین سهروردی (549م) آن را بنیان نهاده است. از نظر شیخ اشراق فیلسوف و اقعی کسی است که علاوه بر تسلط بر مبانی فلسفی و منطق صوری بتواند با تهذیب نفس و تصفیه باطن مراتب کمالات معنوی را طی کرده و استعداد مظهریت انوار الهی را پیدا نماید. خود او در کتاب­هایش تاکید می­کند فلسفه­اش برای کسانی است که علاوه بر حکمت بحثی و استدلالی دنبال شهود حقایق عالم بالا نیز هستند و شرط فهم فلسفه خود را تابش بارقه الهی بر قلب خواننده می­داند و تاکید می­نماید کسانی که فقط طالب بحث فلسفی صرف هستند و دنبال تألّه و کشف الهی نمی­باشند بهتر است سراغ فلسفه مشاء بروند. به اعتقاد شیخ اشراق کار اشراقیون جز با سوانح نوری سامان نمی­یابد.
لازم به ذکر است شیخ اشراق نیز همانند همه فلاسفه بحث­های فلسفی را به صورت استدلالی مطرح می­سازد. خود او در مقدمه کتاب حکمةالاشراق گفته است:
من پیش از این کتاب­هایی به روش مشائیان نگاشته­ام و قواعد آنها را به طور خلاصه گرد آورده­ام، اما در عین حال تصریح می­کند این کتاب را به صورت دیگری تحریر کرده­ است.
نکته قابل توجه آن است که شیخ اشراق حتی در این کتاب به عنصر برهان و استدلال پایبند است. او تاکید می­کند مطالب این کتاب گرچه از راه فکر و اندیشه برایم حاصل نشده است، اما به هنگام اثبات آنها از روش جستجوی دلیل و برهان استفاده کرده­ام. روشن است این مطلب حاکی از این نکته است که او نیز قبول دارد کار فلسفی زمانی شکل می­گیرد که برهان اقامه گردد و بدون اقامه آن و ارائه دلیل بر اساس قوانین منطقی هر سخنی که باشد فلسفه محسوب نمی­شود. نهایت آنکه از نظر شیخ اشراق فلسفه­ای که در تمام مراحل تنها تکیه بر عقل داشته باشد از عهده حل تمام مسائل فلسفه و نیز شناخت حقیقت عالم بر نیامده و به معنی و اقعی حکمت نخواهد بود.
یکی از نکاتی که پس از شیخ اشراق بر سر زبان­ها افتاد این است که سر سلسله اشراقیان افلاطون بوده است. این سخن در حقیقت از بیانات خود شیخ اشراق است. او ­بود که برای اولین بار مدعی شد افلاطون امام حکمت اشراق است. اما واقعیت آن است که فلسفه شیخ اشراق هم در روش و هم در محتوا تفاوت قابل توجهی با فلسفه افلاطون دارد. شاید بتوان گفت در مساله مثل افلاطونی است که این دو فیلسوف نظرات مشابهی دارند و الا در بسیاری از موارد شیخ اشراق نظراتی مخالف نظر افلاطون اتخاذ کرده است.شهید مرتضی مطهری معتقد است این مساله که افلاطون مانند شیخ اشراق طرفدار سیر و سلوک معنوی بوده، مجاهدت و ریاضت و مشاهده قلبی را از لوازم مهم حکمت و فلسفه می­دانسته است بسیار محل تردید است. از نظر ایشان به هیچ وجه معلوم نیست که افلاطون در زمان خودش و یا حتی در زمان­های نزدیک به زمان خودش به عنوان یک فرد اشراقی طرفدار اشراق درونی شناخته می­شده است و حتی معلوم نیست که لغت مشائی منحصرا درباره ارسطو و پیروانش اطلاق می­شده است.
آنچه مسلم است این است که شیخ اشراق متاثر از عرفا و متصوفین جهان اسلام روش خاص فلسفی خود را انتخاب کرده و البته ابتکارات خود را به شیوه­ای قابل قبول بر آنها افزوده و فلسفه نوی ارائه کرده است.
سخن آخر اینکه بر خلاف مکتب مشاء مکتب اشراقی به غیر از خود شیخ اشراق که بنیان­گذار این مکتب است فیلسوف بزرگ دیگری ندارد و فقط چند شارح فلسفه که گرایش­های اشراقی داشته­اند کتاب­های او را شرح کرده­اند. اگرچه برخی معتقدند ملاصدرا که بنیان­گذار بزرگ­ترین و مهم­ترین مکتب فلسفی در جهان اسلام است در آرای خود به شدت متاثر از فلسفه اشراق است. قطب­الدین شیرازی و شمس­الدین شهرزوری از جمله کسانی هستند که بر کتاب­های شیخ اشراق شرح نوشته­اند و شروح این دو، مورد توجه علاقمندان فلسفه اشراق می­باشد.
منابع
مجموعه مصنفات شیخ اشراق
آشنایی با علوم اسلامی رضا برنجکار
آشنایی با علوم اسلامی شهید مطهری
حکمه الاشراق
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک