بابا لنگ دراز
نویسنده:
جین وبستر
مترجم:
مریم نیری
امتیاز دهید
✔️ در داستان جذاب بابا لنگ دراز اثر جاودان جین وبستر، قهرمان داستان کودکی باهوش، مهربان و دوست داشتنی به نام جودی ابوت است که به کمک فرد خیری که از او فقط سایه ای با پاهای دراز در ذهن دارد از نوانخانه پر درد و غم رها می شود و حتی به دانشکده راه می یابد. او در دانشکده دوستان خوبی مثل سالی و جولیا پیدا میکند و در آخر به هویت بابای محبوبش -بابا لنگ دراز- پی می برد...
جین وبستر ”بابا لنگدراز“ را در سال ۱۹۱۲ نوشت، داستانی که هم به مرز پرفروشترین کتابها رسید و هم براساس آن فیلمی ساخته شد که این فیلم مورد استقبال بسیار قرار گرفت. چند سال پیش نیز یک شرکت ساخت کارتون، کارتون بابا لنگدراز را ساخت که در اکثر کشورهای دنیا پخش شد و کودکان و نوجوانان با شور فراوان به تماشای این کارتون جذاب مینشستند.
جین وبستر ”بابا لنگدراز“ را در سال ۱۹۱۲ نوشت، داستانی که هم به مرز پرفروشترین کتابها رسید و هم براساس آن فیلمی ساخته شد که این فیلم مورد استقبال بسیار قرار گرفت. چند سال پیش نیز یک شرکت ساخت کارتون، کارتون بابا لنگدراز را ساخت که در اکثر کشورهای دنیا پخش شد و کودکان و نوجوانان با شور فراوان به تماشای این کارتون جذاب مینشستند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بابا لنگ دراز
کاش ژان اسمیت ها هم زیاد بودند
بابالنگ دراز ازاون کتابهایی که توهرسنی بخونیش یه چیز تازه وجالب ازش درک میکنی وهروقت بخونی دلت میخواد به دوران بچگی برگردی وتموم شیطونیهای اون دوران تکرار کنی بعدسرشوق میای و. ..
خیلی مشکل است آدم بخواهد تمام وقت مراقب خودش باشد،
تا آنچه احساس می کند نگوید !
پ.ن 1:
{چقدر جودی راست میگه;-)....سخته واقعا....اما مشکل تر وقتیه ک با هزار دردسر خودتو نگه میداری و اون لحظه ی خاص چیزی نمیگی و یه وقت دیگه، یهو از دهنت میپره....اونم ب بدترین و فکر نشده ترین شکل ممکن....ی فکر ب همون شکل خام تو ذهنت!!! و وااااای چ فاجعه ای پیش میاد وقتی این خامیجات مثل دیوانه های افسار گسیخته از زندان ذهن ب دروازه ی زبان میرسه}
پ.ن 2:
و چقدر خوبن آدمایی ک اون لحظه رو درک میکنن و آدم میتونه در کنارشون "خودش" باشه...بی هیچ ترسی از رنجیدن یا سرزنش.
بابا لنگ دراز عزیــــــــــزم
بعضی آدم ها را نمیشــــــــــود داشت
فقط میشود یک جور خاااصــــــــــی دوستشان داشت
بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند
که برای تو باشند یا تو برای آن ها...
اصلا به آخرش فکر نمی کنی
آنها برای اینند که دوستشــــــــــان بداری!
آن هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق
یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست
این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم
در کنج دلت تا ابد یه جور خــــــــــاص دوست داشته خواهند شد...
*جودی ابوت
ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم و هر چه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود.
پس هر کسی را که بیشتر دوست داریم و می خواهیم بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم.....
دوستدار تو :بابا لنگ دراز منم یه بابا لنگ دراز دارم عاشقم! البته او حامی احساسی منه و با شعراش دیوونم کرده! بابا لنگ دراز عزیز ممنونم!
خوش به حالت ما که ندیدیم آخرشو هیچ وقت!از وسط قصه برنامه رو عوض می کردن و به جاش قصه های کهن و پسر شجاع و ....پخش می کردن!با اون همه ذوق برا دیدن ادامه کارتون همیشه تو جاهای حساس به در بسته می خوردیم!درسته خیلی درد داشت اما یادش بخیر!!!!!اما اگه اون موقع سانسور نمیکردن الان هیشکی نمیومد بخوندش![/quote]
یه ترفند برای بالا بردن آمار کتابخونی کشور بوده:D
اصلاً آدم باورش نمی شه.:O:O:O