امامزاده تراشی
نویسنده: علی اکبر سعیدی سیرجانی
امامزاده تراشی: از مقدمه "ای کوته آستینان"
به قلم: زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی
تهران - تیرماه 1364
«امروز که ناشر آمد و صفحات حروفچینی شدة کتاب را روی میزم ریخت و نالید که "با کاغذ بندی دو هزار و پانصد تومان نمی توان کتاب چاپ کرد" و با شنیدن سوال من که "یعنی هزار نسخه هم نمی شود چاپ کرد؟"، چینی بر گوشه لب نشاند که "هزار نسخه سهل است، صد نسخه ای هم نمی توان چاپ کرد، ضررش سنگین است؛ وانگهی اگر مقصود از چاپ کتاب این باشد که نسخه هایش خمیر شود یا توی انبار چاپخانه به صورت لاک و مهر شده بماند و بپوسد، شرط عقل این است که به همین یک نسخه قناعت کنیم که جلو ضرر را از هر جا بگیرند منفعت است." سخن تعنت آمیزش چون ضربه ای بر مغزم فرو آمد، ناگهان به پنجاه سال پیش برگشتم و به یاد آسید مصطفای ولایت خودمان افتادم و راه لبریز از شومی و نکبتی که آن مرحوم ناخواسته و نادانسته پیش پایم گذاشت. بله تاریخ دقیقش را بخواهید چهل و نه سال به عقب برگشتم و به یاد روزی افتادم که سید نازنین یکباره رابطه مرا با عوالم غیبی و تاییدات لاریبی قطع کرد و همه امتیازاتم را به باد فنا داد.
با یادآوری آن خاطره به فکر افتادم بجای مقدمه نویسی که هزار و یک اشکال شرعی و عرفی ممکن است داشته باشد، عین آن واقعه را در اینجا بازگویم...»
حق تکثیر :
تهران: سعیدی سیرجانی، ۱۳۶۷
به قلم: زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی
تهران - تیرماه 1364
«امروز که ناشر آمد و صفحات حروفچینی شدة کتاب را روی میزم ریخت و نالید که "با کاغذ بندی دو هزار و پانصد تومان نمی توان کتاب چاپ کرد" و با شنیدن سوال من که "یعنی هزار نسخه هم نمی شود چاپ کرد؟"، چینی بر گوشه لب نشاند که "هزار نسخه سهل است، صد نسخه ای هم نمی توان چاپ کرد، ضررش سنگین است؛ وانگهی اگر مقصود از چاپ کتاب این باشد که نسخه هایش خمیر شود یا توی انبار چاپخانه به صورت لاک و مهر شده بماند و بپوسد، شرط عقل این است که به همین یک نسخه قناعت کنیم که جلو ضرر را از هر جا بگیرند منفعت است." سخن تعنت آمیزش چون ضربه ای بر مغزم فرو آمد، ناگهان به پنجاه سال پیش برگشتم و به یاد آسید مصطفای ولایت خودمان افتادم و راه لبریز از شومی و نکبتی که آن مرحوم ناخواسته و نادانسته پیش پایم گذاشت. بله تاریخ دقیقش را بخواهید چهل و نه سال به عقب برگشتم و به یاد روزی افتادم که سید نازنین یکباره رابطه مرا با عوالم غیبی و تاییدات لاریبی قطع کرد و همه امتیازاتم را به باد فنا داد.
با یادآوری آن خاطره به فکر افتادم بجای مقدمه نویسی که هزار و یک اشکال شرعی و عرفی ممکن است داشته باشد، عین آن واقعه را در اینجا بازگویم...»
حق تکثیر :
تهران: سعیدی سیرجانی، ۱۳۶۷
» کتابناکهای مرتبط:
از شیخ صنعان تا مرگ در زندان
ضحاک ماردوش
Powered by You
Member
Member
سلام..لطفا بگید شیخ ربا راشماکجا درج کردید
Member
خدا بیامرزدش
Member
از استاد سعیدی سیرجانی اثر "شیخ ریا" توسط اینجانب آپلود شده است.
نمی دانم منظور پرویز خان همان است؟
Member
جا داره که یادی هم از زنده یاد سعیدی سیرجانی بکنیم
به نظر من ایشون قلم فوق العاده قدرتمندی داشت که مخصوصا در داستان زیبای "شیخ صنعان" واقعا خودنمایی میکنه
به همه دوستان پیشنهاد میکنم نوشته های ایشون ، مخصوصا شیخ صنعان رو بخونن
پاینده باشید