رسته‌ها
قتل کسروی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 85 رای
نویسنده:
درباره:
احمد کسروی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 85 رای
پرونده قتل کسروی همچنان گشوده است. همه کسانی که استقرار جامعه ای بر پایه عدل و داد و آزادی و برابری را در ایران خواهانند می باید رسیدگی مجدد به پرونده قتل کسروی را خواستار شوند. تا این ظلم بزرگ برجاست کجا می توان از داد و دادگستری سخن گفت.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
228
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
reza447reza447
reza447reza447
1391/03/01
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قتل کسروی

تعداد دیدگاه‌ها:
143
جناب kaydan
کاشکی بجای برنمودن مورد های تاریخی "کلیشه ایی" همچون گالیله و جیوردانو برونو و هیتلر و هلوکاست ....، موضوع را در ژرفایش برمیرسیدید ، بگذارید خودمان را گول نزنیم کمتر کسی دیدگاهی ابژکتیف و بیطرفانه دارد ، و البته من و شما هم استثناء نیستیم و هر چندبا ژستی انتلکتوئل خودمان را فرای همان مردمی بدانیم که آنها "دیکتاتور پرور ند " و ما آزادمنش و آگاهیم ، اما براستی هیچکس بیطرف و بی غرض نیست ، تنها جهت انتقاد و گرایش فرق میکند ، برای نمونه همین شما که ژست ضد توتالیتر و آزاد منشی میگیرید و همان موضوعات کلیشه ایی که در هر کتاب درسی آمریکایی پروتستان هست را مطرح میکنید(که در کشورهای علم گرا و دمکراتیک شما بحث و انکار درباره شان ممنوع است و حتی حکم زندان دارد) ، اما از کشتار بیرحمانه هیروشیما و ناکازاکی و کشتار های ویتنام و هزاران جنایت آمریکایی ها و آنچه اکنون در حال انجامش هستند چشم پوشی میکنید ، بیاد داشته باشید ""تاریخ بدست فاتحان نوشته و تفسیرمیشود"" و علم و تاریخ برابر با آن نیست که هر چه که بطور رسمی دانشگاه استانفورد و ییل بگویند قانون بدانیم و شک و بحث درباره پدیده های طبیعی و تاریخی را کفر بدانیم ، و اگر شما در ذهنتان دچار همین تکفیر کردن آنهایی ایید که تنها تئوریهای رسمی را دربست نمیپذیرند پس بدانید که شماهم دستکمی از همان مذهبی هایی که انتقادش را میکنید ندارید ،...
من هم همواره نگاه انتقادی به مذهب و سیاست داشته ام اما چون هنوز برنامه کاربردی بهتری را نمیدانم تا جایگزین کنم میکوشم تا انتقاد هایم را محدود کنم
فرمول پیشنهادی شما برای استوارکردن جامعه ایی عقلانی چیست ؟ آیا شما برنامه ایی کابردی برای رفاه و بهبود جامعه دارید؟
یا تنها انتقاد کردن و نابودی سیستم را راه حل میدانید بی آنکه به همه جوانب نگاه کرده باشید ؟ یا شاید خواهان دمکراسی وارداتی و زوری همچون فاجعه عراق و لیبی و سوریه ایید؟
دشواری در اینست که هر کسی و هر گروهی روش و منش خودش را عقلانی تر از طرفهای دیگر میداند منطق نسبی است ، و افسوس جامعه را با تنها با بحث و شعارهای آزادی خواهانه لیبرال نمیتوان اداره کرد، دیکتاتور ها همواره نتیجه هرج و مرج و بی سامانی در جامعه ایی اند که مردمش برای برقراری نظم و امنیت حاضرند بغضی از آزادی های فردی خود را فدا کنند ،
و در پایان لازم است که اشاره نمایم.
دوست گرامی هیچ فرد مستبد و خودکامه ای تا زمانی که خواست و رضایت اکثریت ملتی نباشد اقدام به جنایت و کشتار نمی کند. این رضایت میتواند به دو نوع صورت گیرد یا موافقت و همسویی با حاکمان جنایتکار یا با سکوت در برابر جنایت که به منزله تائید آن جنایت است.
اگر ملت آلمان در برابر اعمال ضد بشری هیتلر سکوت اختیار نمی نمودن مطمئنا اکنون شاهد چنین وقایعی نمی بودیم. اگر ملت آلمان یکصدا آدولف هیتلر را فریاد نمی زدن او هرگز جرات نسل کشی یهودیان به خود نمی داد. هانا آرنت در همان برگ های اول کتاب معروف خود(توتالیتاریسم) به درستی به این حقیقت تاریخی اشاره می کند که ساده انگارانه است که فکر کنیم ملت آلمان کمترین اطلاعی از اردوگاه های مرگ آشویتس و داخلئو و بوخن والد و راوسنبرگ و بسیاری دیگر نداشتن.
دوست عزیز ساده انگارانه است که فکر کنیم مردم شوروی اطلاعی از کشتار بیش از 30 میلیون معترض نظام جنایتکار استالین در گولاگها(اردوگاه های کار اجباری) سیبری و ماگادان نداشته اند.
و ساده انگارانه است که فکر کنیم ملت ایران کوچکترین اطلاعی از قتل عام زندانیان مردادماه سال 67 نداشته اند. اینکه ملتی در برابر جنایت سکوت اختیار می کند خود به معنای موافقت با آن عمل جنایتکارانه است.
پس این رضایت عمدی یا سهوی یک ملت در برابر این جنایات را هرگز نباید به حساب درستی اعمال این جنایتکاران گذاشت.
شاید روایت بزرگ مردی همچون فردوسی را شنیده باشید که وقتی محمود غزنوی شرح پادشاهان و بزرگان ایران زمین را در کتاب شاهنامه ای که او پس از 30 سال رنج مدون نموده بود به دلیل همان تعصبات مذهبی مورد بی حرمتی و توهین و شماتت این شاه ترک تبار متعصب دیندار قرار گرفت.
فقط کافیست که نگاهی به غزوات دوران محمد داشته باشید، در عرض کمتر از ده سال بیش از 70 جنگ آنهم برای سرکوب نمودن قبایل حجاز بوده است، حال چگونه میتوانید قاطعانه بگویید که مردم حجاز از محمد و دینی که آورده بود رضایت خاطر داشتند؟ اینکه بخشی از مردم مدینه(آنهم نه قبایل یهودی) به دلیل سودی که از بابت غارت اقوام و قبایل و کاروانها می بردن احساس رضایت می نمودن این دلیل بر معصوم و صالح بودن یک شخصیت تاریخیست؟! اگر اینگونه است پس می باید بپذیریم که آتیلا و اسکندر مقدونی و چنگیز خان و حتی هیتلر و استالین و پل پوت و مائو و....بسیاری دیگر نیز از جانب هزاران تن از اقوام و نزدیکان و پیروان خود مورد احترام بودند. هنوز که هنوزه بسیاری از قبایل ترک کشورگشایی چنگیز را نشانه بزرگی او می دانند. کل تاریخ اروپا برپایه تکریم از اسکندر مقدونیست. حتی در منابع عرب و ایرانی چند صده پیش نیز اگر بنگرید به نیکی و بزرگی از اسکندر مقدونی یاد می کنند آیا این دلیل بر این که چنین افرادی را بزرگ بخوانیم؟
برعکس این را میتوان به دلیل جهل و ناآگاهی توده ها دانست و خیانت مورخین درباری و آنانی که برای رضایت سلاطین قلم فرسایی می نمودن.
تا همین چند صد سال پیش جملگی ملتها به امر حاکمان کلیسا و اربابان دین مدعی بودند که زمین مرکز کائنات است و جوردینیوی قدیس را در آتش کین سوزاندن و گالیله را به دادگاه تفتیش عقاید کشاندن ولی همین قشر توده هرگز حاضر نشدن عقاید بی اساس و مرتجعانه اربابان کلیسا و دکانداران دین را نفی کنند و رای به درستی گفتار گالیله دهند. حال اگر در آن دوران به دلیل جهل و تعصب هزاران و میلیونها نفر گالیله را فردی شیاد و دروغگو می دانستند دلیل براین است که امروز که ما واقعیت را از برکت علم بخوبی دریافتیم نیز گالیله را فردی دروغگو خطاب نماییم؟
[quote='siawash110']دوست عزیز از شما خواهش می کنم روی کلمات دقت کنید من نوشته ام : اکثریت مردم در زمان خودش و اکثریت مردم حداقل چند نسل بعد از او . . .
در آلمان کجا اکثریت مردم زمان چند نسل بعد : موافق و طرفدار هیتلر بوده اند ؟ من بسیار بعید می دانم حتی در آینده : حزب یا حکومتی بتواند تحت عنوان نازی یا نئونازیسم در آلمان سر کار بیاید . . . حتی قرائن و شواهد زیادی در دست است که در زمان حیات خود هیتلر ، تعداد زیادی از افسران و سربازان و ژنرالها مخالف او شده و حتی قصد ترور او را داشتند که هیتلر از آن انفجار جان سالم به در برد و مخالفان را اعدام کرد . . . .
تجاوز مسلمان ها به سایر کشورها نیز در زمان خلفاء انجام شد ( که یک موضوع سیاسی است ) و ربطی به پیامبر و یا قرآن ندارد . . . .
[/quote]
دوست گرامی اجازه دهید نقدی به نظرات شما داشته باشم.
هرچند موضوع بحث چیز دیگریست ولی از آنجا که احساس میکنم برخی نظرات باعث شبهه در خوانندگان میشود بهتر میدانم حول آن توضیحاتی داده شود.
اینکه میفرمایید حمله مسلمانان به کشورهای دیگر در زمان خلفا صورت گرفته(که البته علی بن ابی طالب نیز خلیفه چهارم بود و همچنین دیگر ائمه شیعیان نیز که امروز مورد پرستش قرار میگیرند نیز در همان زمانی میزیستند که یورش اعراب به ایران شدت داشت و برخی از کنیزان این افراد نیز یا ایرانی یا از اقوام دیگر بودن) ولی از آنجا که به دوران حیات محمد بن عبدالله اشاره نمودید لازم است که اشاره نمایم حمله به ایران و دیگر کشورها در زمان محمد بن عبدالله صورت گرفت و به فرمان او نیز بود. حتی روایات و احادیثی چند نیز شهادت براین دارند که حمله به کشورهای دیگر خواست و نیت شخص محمد بن عبدالله بود.(کافیست الغازی واقدی را نگاهی بیندازید.)
و اما موضوع دیگر اینکه فرمودید اگر انسانی در زمان خود و چند نسل پس از او مورد تکریم مردم قرار گرفت پس میتوانیم پی ببریم که او فرد صالح و قابل احترام بوده است.
به چند دلیل اینگونه نیست دوست گرامی.
1- به این دلیل که تا پیش از ابن خلدون هیچ مورخی چندان به نظرات و عقاید شخصی جوامع بشری نمی پرداخت هرچه بود در باب چگونگی حیات و اعمال و رفتار بزرگان و سلاطین و شاهان و وزیران و چگونگی جنگ ها و لشکر کشی ها بود. سخنی از جامعه شناسی در میان نبود و مورخ و محدثی چندان برای عقاید بشری و چگونگی زندگی آنان ارزش و اعتباری قائل نبود، اگر نیز سخنی بیان میشد به صورت گذرا و یا اشاره ای نه چندان دقیق بوده. تنها در برخی از منابع سیاحانی همچون یاقوت حموی،البلدان یعقوبی اشاره ای چند به زندگی مردم عادی شده است از سویی این تالیفات و دیگر منابع را نیز کسانی گردآوری نموده اند که جملگی مسلمان و متعصب به دین خود بوده اند، به دلیل همین تعصب است که میبینیم کتاب ارزشمندی همچون سیره ابن اسحاق را فقط به دلیل آنکه برخی راویان و ناقلان اخبار او از مردم قوم یهود بوده اند را به فرمان هشام بن عبدالملک اموی و به دست مورخی همچون ابن هشام چنان مورد تحریف و دخل و تصرف قرار میدهند که دیگر نمی توان بدرستی دریافت که براستی این کتاب توسط کدام یک از این مورخین نوشته شده است. از طرفی دیگر ابن اسحاق را نیز به این دلیل که برخی روایات را که با عقاید و دیدگاه جامعه مسلمین و اربابان قدرت منافات داشته تازیانه میزنند.
پس آنچه که امروز شما از این افراد درک می کنید از زبان همان رجال دینی و مورخین اسلامی به فرمان خلفای مسلمان است که چندان نمی توان به صداقت گفتار آنان اطمینان نمود.
[quote='siawash110']دوست عزیز از شما خواهش می کنم روی کلمات دقت کنید من نوشته ام : اکثریت مردم در زمان خودش و اکثریت مردم حداقل چند نسل بعد از او . . .
در آلمان کجا اکثریت مردم زمان چند نسل بعد : موافق و طرفدار هیتلر بوده اند ؟ من بسیار بعید می دانم حتی در آینده : حزب یا حکومتی بتواند تحت عنوان نازی یا نئونازیسم در آلمان سر کار بیاید . . . حتی قرائن و شواهد زیادی در دست است که در زمان حیات خود هیتلر ، تعداد زیادی از افسران و سربازان و ژنرالها مخالف او شده و حتی قصد ترور او را داشتند که هیتلر از آن انفجار جان سالم به در برد و مخالفان را اعدام کرد . . . .
تجاوز مسلمان ها به سایر کشورها نیز در زمان خلفاء انجام شد ( که یک موضوع سیاسی است ) و ربطی به پیامبر و یا قرآن ندارد . . . .
[/quote]
دوست گرامی اجازه دهید نقدی به نظرات شما داشته باشم.
هرچند موضوع بحث چیز دیگریست ولی از آنجا که احساس میکنم برخی نظرات باعث شبهه در خوانندگان میشود بهتر میدانم حول آن توضیحاتی داده شود.
اینکه میفرمایید حمله مسلمانان به کشورهای دیگر در زمان خلفا صورت گرفته(که البته علی بن ابی طالب نیز خلیفه چهارم بود و همچنین دیگر ائمه شیعیان نیز که امروز مورد پرستش قرار میگیرند نیز در همان زمانی میزیستند که یورش اعراب به ایران شدت داشت و برخی از کنیزان این افراد نیز یا ایرانی یا از اقوام دیگر بودن) ولی از آنجا که به دوران حیات محمد بن عبدالله اشاره نمودید لازم است که اشاره نمایم حمله به ایران و دیگر کشورها در زمان محمد بن عبدالله صورت گرفت و به فرمان او نیز بود. حتی روایات و احادیثی چند نیز شهادت براین دارند که حمله به کشورهای دیگر خواست و نیت شخص محمد بن عبدالله بود.(کافیست الغازی واقدی را نگاهی بیندازید.)
و اما موضوع دیگر اینکه فرمودید اگر انسانی در زمان خود و چند نسل پس از او مورد تکریم مردم قرار گرفت پس میتوانیم پی ببریم که او فرد صالح و قابل احترام بوده است.
به چند دلیل اینگونه نیست دوست گرامی.
1- به این دلیل که تا پیش از ابن خلدون هیچ مورخی چندان به نظرات و عقاید شخصی جوامع بشری نمی پرداخت هرچه بود در باب چگونگی حیات و اعمال و رفتار بزرگان و سلاطین و شاهان و وزیران و چگونگی جنگ ها و لشکر کشی ها بود. سخنی از جامعه شناسی در میان نبود و مورخ و محدثی چندان برای عقاید بشری و چگونگی زندگی آنان ارزش و اعتباری قائل نبود، اگر نیز سخنی بیان میشد به صورت گذرا و یا اشاره ای نه چندان دقیق بوده. تنها در برخی از منابع سیاحانی همچون یاقوت حموی،البلدان یعقوبی اشاره ای چند به زندگی مردم عادی شده است از سویی این تالیفات و دیگر منابع را نیز کسانی گردآوری نموده اند که جملگی مسلمان و متعصب به دین خود بوده اند، به دلیل همین تعصب است که میبینیم کتاب ارزشمندی همچون سیره ابن اسحاق را فقط به دلیل آنکه برخی راویان و ناقلان اخبار او از مردم قوم یهود بوده اند را به فرمان هشام بن عبدالملک اموی و به دست مورخی همچون ابن هشام چنان مورد تحریف و دخل و تصرف قرار میدهند که دیگر نمی توان بدرستی دریافت که براستی این کتاب توسط کدام یک از این مورخین نوشته شده است. از طرفی دیگر ابن اسحاق را نیز به این دلیل که برخی روایات را که با عقاید و دیدگاه جامعه مسلمین و اربابان قدرت منافات داشته تازیانه میزنند.
پس آنچه که امروز شما از این افراد درک می کنید از زبان همان رجال دینی و مورخین اسلامی به فرمان خلفای مسلمان است که چندان نمی توان به صداقت گفتار آنان اطمینان نمود.
البته کتاب شیعیگری هم جز کتب تاریخی ایشان باید به حساب آورد.کتاب موجز و خواندنی و بی هیچ غرضی واقعیات تاریخی شکل گیری و ادامه این مذهب رو بیان کرده.
جناب mohsenniroozad بنده عرض نکردم شما بی سواد هسـتید و چنین اهانتی نکردم، فقط در ارتباط با اسـلام که که این چنین بر آن تاختید و گفتید" اسلام هیچ چیز که به مردم نیاموخت که هیچ، خود دست آویز و
مایه آدم کشی های فراوانی شد" ایراد وارد است و نشان از آن دارد که حداقل اسلام را به درستی نمی شناسید، از شیوه ی نگارش جنابعالی چنین بر می آید که شیفته ی کسروی؛ کسی که در ورطه ی ظلمـانی
ی اشتباهاتش فرو افتاد و غرق شد هستید، کسروی با همه ی خوبی هائی که داشت، چون در مقام مجادلت بی وقفه با بزرگان دین برخاست و عرصه ی پهناور روشن بینی ی ژرفش را به سبب باور روایات ناصحیحی
که به دشمنان غدّار به اسلام نسبت داده بودند بر خود محدود سـاخت و عاقبت آن شد که نمی بایست،کسـروی در حیطه ی تاریخ زحمت زیادی برخود هموار ساخت و محقّقی دانشمند و کم نظیـر بود ولی در قلمرو
مذهب سطحی نگر و گمراه.
مده راه، اهل غرض پیش خویش
که آمیخت با یکدگر شهد و نیش
به صورت دهد نوش و یاری دهد
به معنی زند نیش و خواری کند
[quote='siawash110']دوست عزیز از شما خواهش می کنم روی کلمات دقت کنید من نوشته ام : اکثریت مردم در زمان خودش و اکثریت مردم حداقل چند نسل بعد از او . . .
در آلمان کجا اکثریت مردم زمان چند نسل بعد : موافق و طرفدار هیتلر بوده اند ؟ من بسیار بعید می دانم حتی در آینده : حزب یا حکومتی بتواند تحت عنوان نازی یا نئونازیسم در آلمان سر کار بیاید . . . حتی قرائن و شواهد زیادی در دست است که در زمان حیات خود هیتلر ، تعداد زیادی از افسران و سربازان و ژنرالها مخالف او شده و حتی قصد ترور او را داشتند که هیتلر از آن انفجار جان سالم به در برد و مخالفان را اعدام کرد . . . .
تجاوز مسلمان ها به سایر کشورها نیز در زمان خلفاء انجام شد ( که یک موضوع سیاسی است ) و ربطی به پیامبر و یا قرآن ندارد . . . .
شما نباید در برخورد با اسلام : انقلابی عمل کنید زیرا توده مردم حذف کامل را قبول ندارند به خصوص آنچه هزاران سال با گوشت و پوست آنها آمیخته شده بلکه بهتر است به صورت اصلاحی عمل کنید و نقاط غلط یا تاریخ مصرف گذشته و یا خرافات را به آنها گوشزد کنید آنچه می ماند همان انسانیت است که همه ما به آن اعتقاد داریم : نیکی به پدر و مادر به همسایه . . .قتل مکن . . .همسایه را میازار . . . زنا مکن . . دزدی مکن . . . هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران و . . . . و هزاران دستور العمل دین ( صدقه و کمک به فقرا و نظافت و . . . ) . . . اینهمه موضوع خوب در احادیث و آیات است که حتی برای توده مردم دارای یک پشتوانه عظیم معنوی ( و پاداش اخروی است ) آیا بهتر نیست به جای حذف کامل ، دست به اصلاحات بزنیم تا مردم حرف ما را بهتر قبول کرده و با هزینه و خشونت کمتر و در زمان کوتاه تر به هدف برسیم ؟ ؟ ؟
[/quote]
درود بر شما،
بیشتر مردم زمان هیتلر و هم اکنون آلمان هنوز یا نئو نازیسم اند و یا بدون اینکه بدانند اندیشه و باور های آنان را در ذهنشان میدارند. برای مثال برتری نژاد آریایی و در رده های پایین تر مانند همین پیام هایی که در شبکه های اجتماعی درباره آریایی بودن میشنویم همه اندیشه های نئو نازیسم است‌
ترور هایی که جهت کشتن هیتلر انجام شد برای باور وی به بهتری نژاد آریایی بر دیگران نبود بلکه هر کدام از این ترور ها شوند های دیگری داشتند که شما با کمی پژوهش میتوانید بﻫ آن پی ببرید.
تجاوز مسلمانان... به شما یک نسک معرفی میکنم که امیدوارم بخوانید: ازواج رسول الله، امهات المومنین امیر حسین خنجی:
http://dl.ketabesabz.com/ebooks2/ezdevaj_payambar[ebook.VeyQ.ir].zip?
این نسک که همانا نوشته یک نویسنده مسلمان است میتواند کمی از جنایات محمد را بر شما اشکار کند. ولی اگر به راستی آن را سراسر بخوانید.
درباره سایر سخنانتان هم به راستی موافقم. هر چند که در مواردی خلاف خود اسلام اند. به هر گونه، امیدوارم هردو ما به زودی به حقیقت ها دست یابیم...
دوست عزیز از شما خواهش می کنم روی کلمات دقت کنید من نوشته ام : اکثریت مردم در زمان خودش و اکثریت مردم حداقل چند نسل بعد از او . . .
در آلمان کجا اکثریت مردم زمان چند نسل بعد : موافق و طرفدار هیتلر بوده اند ؟ من بسیار بعید می دانم حتی در آینده : حزب یا حکومتی بتواند تحت عنوان نازی یا نئونازیسم در آلمان سر کار بیاید . . . حتی قرائن و شواهد زیادی در دست است که در زمان حیات خود هیتلر ، تعداد زیادی از افسران و سربازان و ژنرالها مخالف او شده و حتی قصد ترور او را داشتند که هیتلر از آن انفجار جان سالم به در برد و مخالفان را اعدام کرد . . . .
تجاوز مسلمان ها به سایر کشورها نیز در زمان خلفاء انجام شد ( که یک موضوع سیاسی است ) و ربطی به پیامبر و یا قرآن ندارد . . . .
شما نباید در برخورد با اسلام : انقلابی عمل کنید زیرا توده مردم حذف کامل را قبول ندارند به خصوص آنچه هزاران سال با گوشت و پوست آنها آمیخته شده بلکه بهتر است به صورت اصلاحی عمل کنید و نقاط غلط یا تاریخ مصرف گذشته و یا خرافات را به آنها گوشزد کنید آنچه می ماند همان انسانیت است که همه ما به آن اعتقاد داریم : نیکی به پدر و مادر به همسایه . . .قتل مکن . . .همسایه را میازار . . . زنا مکن . . دزدی مکن . . . هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران و . . . . و هزاران دستور العمل دین ( صدقه و کمک به فقرا و نظافت و . . . ) . . . اینهمه موضوع خوب در احادیث و آیات است که حتی برای توده مردم دارای یک پشتوانه عظیم معنوی ( و پاداش اخروی است ) آیا بهتر نیست به جای حذف کامل ، دست به اصلاحات بزنیم تا مردم حرف ما را بهتر قبول کرده و با هزینه و خشونت کمتر و در زمان کوتاه تر به هدف برسیم ؟ ؟ ؟
[quote='nikdoost']این گفته ی وهم انگیز و سفسطه آمیز mohsenniroozad که گفته است" اسلام هیچ چیز که به مردم نیاموخت که هیچ، خود دست آویز و مایه آدم کشی های فراوانی شد که در جای خود میطلبد که سخن به
درازا گوییم. به هر چم، نه اسلام و نه امامان و پیامبران شایسته دفاع اند و نه هیچکدام از جلوه های امروزی (سلفی گری) در گیتی خلاف اسلام اند..." تاسف بار است از این جهت که بَر نیاموخته ایراد و حَرَجی
نیست، امّا حد اقل باید توجّه داشت؛ در سخن دُر ببایدت سُفتن، ورنه گُنگی بِه از سخن گفتن، بی مناسبت نیست این مطلبی که در جائی خواندم:
به شیطان گفتم: لعنت بر شیطان! لبخند زد.
پرسیدم: چرا می خندی
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم: مگر چه کرده ام
گفت: مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام
با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین می خورم
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.
پرسیدم: پس تو چه کاره ای
پاسخ داد: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز!
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده ‌است بر درگاه جان[/quote]
تمامی درونمایه پیام شما این بود که این آقا چیزی نیاموخته و به همین شوند (=دلیل) نباید بر او خرده گرفت. بهتر نبود شما که میخواستید بگویید این آقا بیسواد است و مطالعه نداشته، چندین شوند برای این سخنتان می آوردید؟ برای نمونه میگفتید که کجای سخنان من اشتباه است و کدام سخن را به ناروا رانده ام و از کدام آمیغ ها چشم پوشیده ام و از کجا دریافتید که بیسوادم؟
ایا تنها به این شوند که دگراندیشم و باور های شما را تایید نمیکنم بی سوادم و نیاموخته ام و به پژوهش نپرداخته ام؟ از خودگفتن کار و درخور من نیست. ولی همین قدر بدانید که بنده به اندازه ای که بتوانم به گفتگو با دیگر تنان بپردازم مطالعه داشته ام...
PDF
2 مگابایت
قتل کسروی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک