رسته‌ها
قتل کسروی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 85 رای
نویسنده:
درباره:
احمد کسروی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 85 رای
پرونده قتل کسروی همچنان گشوده است. همه کسانی که استقرار جامعه ای بر پایه عدل و داد و آزادی و برابری را در ایران خواهانند می باید رسیدگی مجدد به پرونده قتل کسروی را خواستار شوند. تا این ظلم بزرگ برجاست کجا می توان از داد و دادگستری سخن گفت.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
228
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
reza447reza447
reza447reza447
1391/03/01
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قتل کسروی

تعداد دیدگاه‌ها:
143
قصد احیای کینه افسانه ای ایرانی-تورانی را دارد
جناب آقای زنجانی گرانمایه
تورانی که در ادبیات اوستایی بکار رفته نه همان اقوام ترک و ترکمان آسیای میانه است که از اواسط ساسانیان و پس از هپتالی ها وارد این سرزمین شده و تمدن سغدی و خوارزمی به تدریج در ان به تحلیل رفت.
منظور از تورانیان اقوام اریایی سکایی بوده که در روزگار ماد و هخامنشی در دو سوی دریای خزر و تا ملداوی حظور داشتند و سکاهای غربی بخوبی برای یونانیان شناخته شده بوده و با ایجاد بندر های یونانی شبه جزیره کریمه این آشنایی بیشتر شد.
من از اطلاع رسانی جناب آقای بهروز دربایه ریشه این ابیات سپاسگذاری نمودم و بحق هم باید شعر هایی چون یوسف و زلیخا را منتصب به فردوسی ندانست.
اما دامن زدن به جنگ فارس و ترک و فردوسی طوسی را پان فارس و دشمن دیگر اقوام نامیدن جلوگیری کرد.
در بخشی از شاهنامه به سرکوبی بلوچیان یاغی توسط انوشیروان اشاره شده که این دستمایه افرادی شده بود که فردوسی را طرفدار پاکسازی قومی می دانست اما در سیاست نامه خواجه نظام الملک هم به سرکوبی راهزنان کوچ و بلوچ جنوب کرمان از سوی سلطان محمود غزنوی ترک نژاد اشاره شده اما این مورد چون باب دل حضرات نبود مورد عفو قرار گرفته بود.
آقای بهروز 67، به نظرم نکته گیری به حقی درباره اشعار جعلی و تحریفی منسوب به فردوسی کرده اید. متاسفانه هنوز هم مشهورترین بیت این شعر قلابی در کتابهای درسی ما تدریس میشود(بنگرید به کتابهای فارسی دوره راهنمایی ابتدای درس آزاد ادبیات بومی). جالب این است که بدانید این اشعار هم دستپخت دکتر محمود افشار هستند(ظاهرا همه جا پای یک افشار در میان است):-) افشار در مقاله ای با عنوان "حمله ترکان چنگیزی یا فتنه مغول" این اشعار را برای اولین بار آورده ( مجله آینده شماره 4 سال آذر 1323) و چنان که بهار و مینوی نیز انتقاد میکنند از روی این شعر ، سرود ساخته شده و در مدارس خوانده و در رادیو پخش میشده است و در پای مجسمه فردوسی نیز کنده کاری شده بود. البته این اشعار بخاطر تحریک حمیت ایرانی در زمان اشغال مملکت توسط روس و انگلیس هم نسروده شده اند بلکه چنان که از عنوان و محتوای این مقاله برمی آید قصد احیای کینه افسانه ای ایرانی-تورانی را دارد. برخی از قسمتهای این شعر جعل، برخی تحریف و جابه جایی در شاهنامه است تفصیل ماجرا را میتوانید در بخش اول کتاب "حماسه داد" بخوانید. البته ماجرای سوء استفاده از شاهنامه و فردوسی داستان غم انگیز و درازتری دارد.
از آنجا که نوشته ام چندان هم با موضوع بحث(کسروی) بی ربط جلوه نکند، گفتنی است کسروی هیچ میانه ای با ادبیات و شعر نداشت و حتی در روزنامه اش پیمان و پرچم چاپ شعر را ممنوع کرده بود.او همه شاعران مهم ادبیات فارسی از حافظ و سعدی و مولوی گرفته تا شاعر جوان تبریزی(شهریار)را با انواع عناوین گاه سخیف مسخره میکند و حتی سر همین ماجرا چنان که شرح داده با نخست وزیر و وزیر فرهنگ وقت(فرو غی و حکمت) هم درگیر میشود ولی تنها دو شاعر را تایید میکند: یکی فردوسی و دیگری میرزا علی اکبر صابر. که کسانی که با آثار کسروی آشنایند حتما چراییش را میدانند.(بنگرید به در پیرامون ادبیات)
جناب behruz67؛ اوّل اینکه ننوشتم این اشعار از فردوسی اسـت، دوم اینکه اگر این اشعار از فردوسی نیست پس سُـراینده ی آن کیست، سـوم فردوسی بیش از 2500 بیت شعر در شاهنامه اش سروده است، آیا
آنها را نیز خوانده ایم، نیمی از شاهنامه را؟، یک سوم از شاهنامه را؟، یک دهم از شاهنامه را و ...، البته این گونه ایراد و اشکالها به هیچوجه از زیبائی و هیجان و تاثیر حماسه ای آنها نمی کاهد و اساساً بیشتر از
ما ها فردوسی و سراینده ی این اشعار را هردو با هم نمی شناسیم و قدر و منزلتشان را هردو باهم ارج نمی نهیم. هرکه این اشعار را گفته به زیبائی و نیکی سُفته، رحمت خداوند بر روان پاکشان
نخستین نشانِ خرد آن بود ... که از بَد همه ساله ترسان بود
بداند تنِ خویش را در نهان ... به چشم خرد جُست راز جهان
خرد افسر شهریاران بود ... همان زیــورِ نامداران بُود
بداند بد و نیک، مَردِ خرد ... بکوشد بِه داد و بپـیچد زِ بَد
خداوند هوش و زمان و مکان ... خرد پروراند همی با روان
نمیدانم که چرا برخی بدون اینکه هیچ شوندی برای سخنان خود بیاورند به دیگران میتازند و تحقیر میکنند.
من اگر بگویم سخنان کسی بی پایه است و اشتباه است پس از آن جستار مربوط را روشن خواهم کرد و در آن به اندازه کافی سخن خواهم گفت. آن آقایی که میگوید mohsenniroozad واژگانی از احمد کسروی را گفتاورد میکند که خدا نمیداند، میتوانم بپرسم که آیا شما از غیب خبر دارید؟ آیا ذهن من در اختیار شماست که این را میدانید؟ به چه شوند میگویید که نمیدانم چه میگویم؟ بله درست است بنده شاگرد کوچک و تازه کاری برای آقای کسروی حساب میشوم ولی دست کم چند نسک درباره زبان پارسی از ایشان خوانده ام و میکوشم که نوشتارم را بهبود بخشم.
همچنین آیا هرچه سعید نفیسی، بگوید سراسر درست است؟ آیا ممکن نیست که ایشان هم چون شما از روی پی ورزی و دشمنی سخنانی بر احمد کسروی گفته باشد؟ اگر کسی میخواهد برمن خرده بگیرد باید شوندهای استواری بیاورد نه تنها نتیجه گیری کند.
آقا یا خانم نیک دوست، شما در تمامی دیدگاه هایتان یا شعر گفته اید و یا از خوبی های شیعه گفته اید.
شما اگر خیلی آگاه بودید و دو نوشتار درباره تاریخ ایران خوانده بودید، میدانستید که صفویان برای اثبات و استحکام حکومت خود - به دلیل اینکه دستاویز نژادی را نداشتند - به گسترش شیعه گری پرداختند در صورتی که بیشتر مردم توده زمان ایران سنی بودند. شیعه گری همانا شاید تواند با رخنه در مغز و کرخت و نفهم کردن مغزهای انسان ها بتواند انان را به گونه ای بفریبد که خود را بکشند و جان خود را دستاویز قدرت برخی قدرت طلیان قرار دهد ولی این ها به هیچ روی نتواند بر آمیغ ها سرپوش گذارد (همانگونه که مارکس گفت: دین افیون توده هاست)
شیعه گری از آغاز پیدایش باز چه به ما افزوده؟ جز اصل زشت و غیر انسانی تقیه، کشتار های دینی و مذهبی درون دینی، از بین بردن همبستگی مسلمانان، ایجاد خرافات خردگریزانه ای چون امام زمان، ریاست عده ای ناتوان در حکومت و افتادن گروهی انگل بر جان مردم و بدختی و فلاکت مردم که هر روزه افزایش می یابد.
اسلام هرگز نتوانست مردم را به پیشرفت وادارد. شیعه هم از این قائده مستثنی نیست
و برخی ملی‌گرایان افراطی با نام فردوسی مزاح ناجالبی انجام داده‌اند.
جناب بهروز 67
درود بر شما
به نکته ای بسیار جالب اشاره نمودید که تا کنون از ان بی خبر بوده ام.
در نسخه های خطی شاهنامه نویسندگان به صلاحدید خود در ابیات دست برده و همچون دیگر متون ادبی و تاریخی شاهنامه نیاز به ویرایش و مقایسه نسخه ها و بویژه نسخ کهن داشته است.
اما تغییر و تصرفات اخیر با هر بهانه ای که باشد به هیچ روی پسندیده نیست.
در دوران رضا شاه که گویا, دقیق نمی دانم از ترس نفوذ کمونیسم بکارگیری واژه کارگر ممنوع شده بود( والله اعلم)به شوخی یا به جد گفته اند ممیزی به محض دیدن شعری از حافظ با این محتوا که: “تیر نگاه معشوق در دل عاشق کارگر افتاد”؛ واژه ی کارگر را خط زده و به جای آن آورده است: “تیر نگاه معشوق در دل عاشق فعله افتاد!”
[quote='nikdoost'] ... [/quote]
جناب نیکدوست،
کاری با «تحلیل» سیاسی / نظامی شما ندارم ولی چون از علاقمندان به «شعر» هستید خواستم اشاره کنم که این نقل‌قول شعری شما از فردوسی متعلق به ایشان نیست و برخی ملی‌گرایان افراطی با نام فردوسی مزاح ناجالبی انجام داده‌اند.
صاحب‌نام‌هایی نظیر بهار و مینوی قبلا زحمت این افشاگری‌ها را کشیده‌اند ولی ظاهرا گوش شنوایی یافت نمی‌شود.
متن لینک
متن لینک
به payandeh45 ؛
اگر ایرانی هسنی و شرافتمند چند نکته ای مختصر که بدان اشاره می کنم حلقه ی گوشـت خواهی کرد و به جان خواهی خرید و ازین به بعد گِردِ اینگونه قائـله بافی ها که سـودی برایت ندارد نخواهی گشت و اگر
که نه بیهوده ادامه خواهی داد؛ آیا فکر می کنی چرا آمریکا و هم پیمانانش که از اوّل انقلاب تا به حال هرگز دست از دشمنی با ملّتِ ایران برنداشته اند با وجود عَصَبیت و تهدید های مرگبار نظامی، به ایران حمله ی
نظامی نکرده اند؟ از نیروی نظامی ی سپاهِ پاسداران و ارتش ما می ترسند؟ مگر این دونیرو هرچند قدرتمند و فرمانبردار از نظام حاکم هم که باشند توان مقابله با نیروهای مهیب با تسلیحات مدرن آنها را دارند؟ البته
که به این سادگی نه!، امّا پس چرا هیچوقت حمله نکرده و فقط هارت و پورت می کنند؟!، برایت شرح می دهم خوب دقّت کن؛ خِیلِ عظیم و بی شمار مردمانِ پاک سـرشت و غیرتمند ایرانیان را در راهپیمائی ها که
هر از چند گاه و در سراسر کشور و همه ی شهرها و قصبات و در همه ی سـالها در راه پیمائی ها شـرکت می کنند دیده ای؟، خِیل عظیم عزاداران حسینی را در مراسم تاسوعا و عاشـورا و در سـرتاسـر این دوماهِ
معظّم و در سرتاسرِ کشور و همه ی شهر ها و قصبات دیده ای؟ خیل عظیم ملّت ایران را در مراسم عیدِ فطر و عیدِ قربان در جای جای کشـور دیده ای؟ آیا در زمان جنگ تحمیلی ی هشت ساله و در پایان پیروزی ی
افتخار آمیز دلاورانِ از جان و مال گذشته را با کمترین امکانات در مقابل دشمنان حریص و خونخوار با حمایت بی وقفـه ی همه ی کشورهای غرب دیده ای؟ آیا حمایت بی دریغ فردفردِ ملت شریف را از فرزندانشـان که
کُرور کُرور در جنگ نابرابر و نا جوانمردانه به شهادت می رسیدند و هرگز از پا نیفتادند را دیده ای؟، سببِ وجودِ با عظمتِ همه و همه ی این ایستادگی ها و مقاومتها به کوری چشم دشمنان ملّتِ فهیم بزرگوار ایران؛
مسلمانی و مذهبِ گرانقدر و انسـان سازِ شیعه است، و دشـمنان کشور مات و مبهوت و وحشت زده از این اتّحاد و همبسـتگی و قدرتِ بی زوالِ مردمی که هرگاه کوچکتـرین اتّفـاقِ ناگواری بیفتـد همه و همه بر پا
خواهند خاست و با جانفشانی دفاع خواهند کرد بنابراین آمریکا و دشـمنان ملّتِ ما از نظام حاکمِ ما نمی هراسند، از اقتدارِ بی نظیرِ و عظمتِ اتّحاد و همبسـتگی ملّتِ شـیعه ی ایران واهمه دارند و بر سرِ جای خود
نشسته اند و البته در کمین و در خیالِ واهی از هم گسستنِ یکدلی و یکپارچگی ی وحدتِ ملّی که آن هم محال است زیرا تفکّر شیعه بر تارکِ باورهای مردمَ شریف و هوشمند ما حاکم است و می درخشد، معلوم
است که دشمن به هر ابزاری متوسّل می شود تا در افکار مردم تزلزل ایجاد کند و به همین دلیل کیّادان مکّار، امثالِ " کیدان " را گسیل می دارند که خوشبختانه بسیار ضعیف و تهی از معرفت اند و ناتوان و عاجز.
ندانی که ایران نشست منست ... جهان سَر به سَر زیر دست ِ منست
هنر نزد ایرانیان است و بـــس .... ندادند شـیر ژیان را بکــس
همه یکدلانند و یزدان شناس ... به نیکی ندارند از بد هراس
دریغ است ایـران که ویران شود ... کُنامِ پلنگان و شیران شود
چو ایران نباشد تن من مباد .... در این بوم و بَر زنده یک تن مباد
همه روی یکسر بجنگ آوریـم .... جـهان بر بـداندیش تنگ آوریم
همه سربسر تن به کشتن دهیم ... به از آنکه کشور به دشمن دهیم
چنین گفت موبد که مردِ بنام .... به از زنده دشمن بر او شاد کام
اگر کُشت خواهد تو را روزگار .... چه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار
..دنباله دیدگاه پیشین
و درباره دیدگاه استاد براون ، البته ایشان دوستدار ادبیات و شعر فارسی بوده که ستودنی است ولی ایشان به ملیت و وضع مردم و نگاهداشت مرزهای ایران اهمیتی نمیداده ،
فروافتادگی(انحطاط) ادبیات فارسی دلیلهای بسیاری دارد و انصافا شاید نخستین شاههای صفوی هم در این فروافتادگی دستی داشته باشند ، اما میدانیم که شاهان صفوی بسیار ملی گرا بودند و نامهای شاهنامه ایی را بر فرزندان خود میگذاشتند، البته آنها به شعر اهمیتی نمیدادند ، اما از آن دوران کارهای نثر زیبایی همچون کتابهای علامه مجلسی بجا مانده است ،
به آقای پاینده 45،
دوست عزیز ، نخست اینکه صفویان کاملا بی عیب نبودند، و من بر پایه تاریخ خواستم نشان بدهم که شیعه را صفویان از خود برنساخته بودند ، بلکه آنرا رسمیت دادند ، ببینید در دوران بحرانی باید تصمیمی گرفت تا اگر بهترین نیست دستکم کمترین بدی را داشته باشد ، آگاهیم که سرزمین ما پیش از صفویان ملوک الطوایفی شده بود ،و جدایی افغانستان و تاجیکستان ربطی به صفویان نداشت و حتی پیش از آنها از زمان تیمور و هلاکوخان ، نیز از ایران جدا شده بود و شهرهای فارسی زبان سمرقند و بخارا دیگر بیرون از قلمرو حکومت مرکزی ایران بود ، بلکه ایشان کوشیدند تا جایی که بشود از این سرزمین هر چه که بجامانده را یکپارچه کنند ، اشتباهاتی نیز البته داشتند اما در آن دوران بحرانزده و پر آشوب نمیتوان بر بعضی خطاهای آنها خرده گرفت، اکنون نیز در میان مردم(شاید دستگاه تبلیغاتی عثمانی و نوعثمانی) اینطور تبلیغ میکنند که" انگار عثمانی ها مظلومانه یک گوشه نشسته بودند و از توهین شیعیان بر آشفتند و آمدند تا ایرانی ها را از نوازش سپاه نرمخو و انساندوست! خود بهرهمند سازند" اکنون باید پرسید مگر همان عثمانی ها که سرزمینهای بیزانس و شهرکنستانتینوپولیس (قسطنطنیه) را با بیرحمی و بانسل کشی اشغال کردند ، بخاطر توهین شیعیان بود؟
[quote='padshah nashnas']جناب kaydan
شما که بر عالم و آدم و کجی و راستی ، فقط تاختید!
دوست عزیز،
اصلا مشخص نیست شما چه انگیزه ای دارید ، ابتدا از کسروی دفاع می کنید بعد به او می تازید!
همانطور که کنفوسیوس می گوید:
به جای لعنت فرستادن برای تاریکی(البته شما آن را تاریکی می دانید)لااقل شمعی کوچک بیفروزید.
هرچه ما از شما دیدیم فقط از ابتدا تا انتها مخالفت با نظرات دیگران بود ، به قول مشهور :
مخم و مخم ، مخالفم!
البته اگر کمی تندی کردم به بزرگی خودتان ببخشید چون بنده قصد توهینی نداشتم و فقط نرم تر از نمی شد منظور را رساند![/quote]
دوست محترم بجای تفسیر به رای کردن سخن مخاطب بهترین روش این است که عین گفتار رو نقل قول بیاورید،با کلی گویی مطمئنا چیزی روشن نمیشود.
روش شما در نقد نظرات بنده و مخالفین خود دقیقا به همان سبک و سیاقیست که به نقد کسروی می پردازید،هرچه که خود خواستید سرهم می کنید و به او نسبت میدهید و انتظار دارید دیگران نیز تائید کنند،و اگر باب میل کسی نبود دیگر هیچ، هرچه مایل بودید بی سند و تنها از روی غرض به او می بندید.
اگر از کسی(احمد کسروی) در برخی موضوعات دفاع میشود دلیل بر این نیست که معایبش بیان نگردد،شرمنده که بنده اهل بت سازی نیستم همچون بسیاری دینداران مرتجع که فکر می کنند اگر از کسی دفاع کردند پس باید از او و افکارش بت ساخت. و او را از فرش به عرش ببرند.
...و در پایان شما میتوانید هر ذهنیتی که مایل هستید در باب نظرات بنده داشته باشید،اینجا دیگران( مورد اشاره شما) کسی نیست جز جنابعالی و همفکران شما که تعدادشان از انگشتان یک دست نیز کمتر است،قرار نیست بنده با موافقین خود نیز مخالفت کنم.
موفق باشید
PDF
2 مگابایت
قتل کسروی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک