قصه عشق من
نویسنده:
مریم حسینی
امتیاز دهید
✔خلاصه داستان : شکیبا به خواسته پدر بزرگ باید زن نوه دوست او به نام فرهاد شود . وقتی فرهاد و شکیبا در مییابند که مادر فرهاد سرطان دارد و به زودی میمیرد فرهاد به خاطر خواسته مادرش از شکیبا میخواهد ۶ ماه صیغه او شود ولی به شکل هم خانه با هم زندگی کنند .شکیبا میپذیرد .در این بین عاشق فرهاد میشود فرهاد نیز عاشق اوست ولی چیزی این میان مانع است که فرهاد را افسرده کرده است...
از متن کتاب:
همچنان مات و مبهوت به سخنانش گوش میکردم و اشک میریختم. به منطقه با صفا و زیبایی سعدیه رسیده بودیم. فضای روحانی و زیبای آنجا زیر نور چراغهای رنگارنگ، زیباتر و دلانگیزتر از هر زمانی بود. اتومبیل را که متوقف کرد، برگشت و اشکهایم را از روی صورتم پاک کرد...
بیشتر
از متن کتاب:
همچنان مات و مبهوت به سخنانش گوش میکردم و اشک میریختم. به منطقه با صفا و زیبایی سعدیه رسیده بودیم. فضای روحانی و زیبای آنجا زیر نور چراغهای رنگارنگ، زیباتر و دلانگیزتر از هر زمانی بود. اتومبیل را که متوقف کرد، برگشت و اشکهایم را از روی صورتم پاک کرد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قصه عشق من
خواهشا درستش کنید