شب هول
نویسنده:
هرمز شهدادی
امتیاز دهید
هرمز شهدادی را باید از رمان زیبا و جاه طلبانه و تحسین برانگیز شب هول شناخت. رمانی که به خاطر شرایط اولیه انقلاب نتوانست خوب شناخته شود. این اثر برای اولین و آخرین بار بار در بهار سال ۱۳۵۷ توسط انتشارات زمان در ایران چاپ شد. این رمان یادآور وقایع تاریخی و اجتماعی ایران است که راوی در فاصله یک شب تا صبح آن را بازگو میکند و با قراردادن بخشی از تاریخ روشنفکری ایران بر زمینهای داستانی، به ارزیابی نقش روشنفکران در دورههای مختلف تاریخ معاصر پرداخت.
در داستان شب هول، دو شخصیت وجود دارد: یکی از آنها فرهیخته، روشنفکر و استاد دانشگاه و دیگری لمپن به تمام معنا یا نمک به حرام است. پیشینه این دو در رمان به یک جا ختم میشود. خاستگاه و ریشههای آنها یکی است. در این مفهوم به گمان نویسنده، روشنفکری ایران در گنداب (در همان لمپنیسم، اما در پشت نقاب فرهیختگی) ریشه دارد. استاد دانشگاه، فردی ترسو، محتاط و محافظهکار است. خشم او متوجه درون است. یعنی افسرده و خودآزار (مازوخیست) است. برخلاف او، خشم فرد دیگری که مأمور ساواک است، متوجه بیرون است. یعنی برونگرا و آزارکام (سادیست) است.
به نظر نویسنده، انقلاب مسیر خشم را از درون به بیرون تغییر میدهد و آدمهای توسری خورده، مغبون و محروم ناگهان بر ترس خود چیره میشوند و به آتش خشم خود، تَر و خشک را میسوزاندند.
بیشتر
در داستان شب هول، دو شخصیت وجود دارد: یکی از آنها فرهیخته، روشنفکر و استاد دانشگاه و دیگری لمپن به تمام معنا یا نمک به حرام است. پیشینه این دو در رمان به یک جا ختم میشود. خاستگاه و ریشههای آنها یکی است. در این مفهوم به گمان نویسنده، روشنفکری ایران در گنداب (در همان لمپنیسم، اما در پشت نقاب فرهیختگی) ریشه دارد. استاد دانشگاه، فردی ترسو، محتاط و محافظهکار است. خشم او متوجه درون است. یعنی افسرده و خودآزار (مازوخیست) است. برخلاف او، خشم فرد دیگری که مأمور ساواک است، متوجه بیرون است. یعنی برونگرا و آزارکام (سادیست) است.
به نظر نویسنده، انقلاب مسیر خشم را از درون به بیرون تغییر میدهد و آدمهای توسری خورده، مغبون و محروم ناگهان بر ترس خود چیره میشوند و به آتش خشم خود، تَر و خشک را میسوزاندند.
آپلود شده توسط:
amirezati
۱۳۹۰/۰۷/۱۵
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شب هول
ensani.ir/file/download/article/20150422124114-9981-72.pdf
بسیاری، وقایع و شلوغیهای انقلاب و تغییر یکباره نظام سیاسی و فضای فرهنگی کشور را مانع شکوفایی این رمان دانستهاند.
عالی ;-)
در دوردست، آتشی اما نه دودناک
در ساحلِ شکفتهیِ دریایِ سردِ شب
پُرشعله میفروزد.
آیا چه اتفاق؟
کاخی ست سربلند که میسوزد؟
یا خرمنی ــ که مانده ز کینه
در آتشِ نفاقــ؟
هیچ اتفاق نیست!
در دوردست، آتشی اما نه دودناک
در ساحلِ شکفتهیِ شب شعلهمیزند؛
وینجا، کنارِ ما، شبِ هول است
در کارِ خویش گرم
وز قصه باخبر.
او را لجاجتی ست که، با هر چه پیشِ دست،
رویِ سیاه را
سازد سیاهتر.
آری! در این کنار
هیچ اتفاق نیست:
در دوردست آتشی اما نه دودناک،
وین جای دودی از اثر یک چراغ نیست
1338
احمد شاملو _ باغ آینه
اتفاقا دنبال یه رمان خوب میگشتم که بخونم
باز هم ممنون