تفکرات تنهایی
نویسنده:
ژان ژاک روسو
مترجم:
مجید پزشکپور
امتیاز دهید
قسمتی از متن کتاب:
باز هم در این جهان تنها ماندم، نه برادری دارم نه قومی و نه دوستی که مرا بشناسد و یا از من یاد کند با این ترتیب در این اجتماع غیر از خودم کسی را ندارم. مردی که محبوب همه کس بود و افراد اجتماع را مانند خودش دوست داشت از طرف همان اجتماع رانده شد. آنها در عالم کینه و حسد نقشه کشیدند که چه نوع شکنجه در روح حساس من بیشتر اثر دارد و باتق=فاق ارائ تمام روابطی که مرا با دنیای خارج مربوط می ساخت قطع نمودند...
بیشتر
باز هم در این جهان تنها ماندم، نه برادری دارم نه قومی و نه دوستی که مرا بشناسد و یا از من یاد کند با این ترتیب در این اجتماع غیر از خودم کسی را ندارم. مردی که محبوب همه کس بود و افراد اجتماع را مانند خودش دوست داشت از طرف همان اجتماع رانده شد. آنها در عالم کینه و حسد نقشه کشیدند که چه نوع شکنجه در روح حساس من بیشتر اثر دارد و باتق=فاق ارائ تمام روابطی که مرا با دنیای خارج مربوط می ساخت قطع نمودند...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تفکرات تنهایی
در صورتی که عکس اینه
اعترافات مال سنت آگوستین نیست ؟[/quote]
خیلی ها اعترافات دارند!از جمله سنت آگوستین و روسو.
[/quote] اعترافات مال سنت آگوستین نیست ؟
انسانیت و صداقت و نبوغ در او موج می زد،اما امان از بدبینی افراطیش،و امان از غرورش!
این کتاب نیز به سان اعترافات،گویی دل نوشته های روسو است،در خلوت هایش،
از همان جملات ابتدایی اعترافات(انتشارات نیلوفر)،می توان شیفته ی او شد:
این یگانه تصویری است که از انسان وجود دارد و به احتمال، تا ابد همین یک تصویر وجود خواهد داشت.
تصویری که دقیقا از روی طبیعت کشیده شده و چهره راستین او را ترسیم کرده است.
هر که هستید،
ای کسانی که تقدیر یا اعتماد من شما را حاکم بر سرنوشت این دفتر کرده است، به خاطر شوربختیهایم، به خاطر احساسات و عواطفتان، و به نام نوع بشر از شما تمنا دارم که این اثر یگانه و سودمند را از میان نبرید.
اثری که میتواند در مطالعه احوال بشر، مطالعهای که بی گمان هنوز آغاز نشده است، به عنوان نخستین معیار مقایسه به کار رود
و نیز تمنا دارم تنها یادگار با ارزشی را که حرمتبخش خاطره من است و نمودار اخلاق و منش من و به دست دشمنانم تحریف نشده است، از بین نبرید...
و سرانجام، حتی اگر شما خود یکی از این دشمنان سرسخت باشید، دیگر به جسد خاکستر شده من دشمنی مورزید و بیداد و بی امان خود را تا زمانی که دیگر نه من و نه شما زنده نخواهیم بود، ادامه ندهید
بلکه بتوانید دست کم یک بار شرافتمندانه نزد خود گواهی دهید که بزرگوار و مهربان بودهاید،
در جایی که میتوانستید بدخواه و انتقامجو باشید:
البته چنانچه بدی روا داشته در حق مردی که هرگز مرتکب نشده و یا نخواسته است بشود، بتواند نام انتقام به خود بگیرد...
;-);-)